هميشه كه موفقيّت نيست
شكست هم هست
گاهي
نباشد نميشود
دنيا اين طور است
تجربه همين است
پله پله ياد ميگيرد انسان
بايد باشد
اما...
در كودكي چه بهتر
بزرگسالي مصيبت
انسانِ بزرگ خطايش سخت
شماتت
پذيرش دشوار
فرصت نميدهد جامعه معمولاً
اما در كودكي
اصلاً زمان تجربه
خطا بخشودني
كيك فنجاني درست كرد
من ميگويم كيك يزدي
خودش «كاپكيك»
خراب كرد
افتضاح
آبروريزي واقعاً
غيرقابل قبول! O_o
يعني يك چيزي ميگويم
يك چيزي ميشنويد
تلخ!
غير قابل خوردن!
علّت را جويا شدم
روش توليد را گفت و بررسي كردم
موادّ استفاده
يازده قاشق غذا خوري (!) جوش شيرين!
باور كردني نيست!
پرسيدم: آخه چرا؟!
پاسخش ساده بود:
- در مواد اوليه نوشته: جوش شيرين 11/2 ق چ
هاهاهاها... :)
تجربه همين است
بنده خدا نميدانست اين را
اين كه در رايانه، نوشتن يك-دوم دشوار است
نصف گفتن بهتر
اگر به عدد بنويسند
اين ميشود
گفتم: منظورش يك قاشق و يك-دوم قاشق بوده است!
- حالا عزيز دلم، چرا قاشق غذاخوري؟!
متوجه نشده بود
به جاي قاشق چايخوري...
هاهاهاها...
ريختيم دور
همهاش را
شكست بود
شكست تلخ است
كاپكيكهايش هم تلخ شد!
اما آموزش
اين طور كه نميشود
شكست پل پيروزي شود
چطور؟!
- دخترم! نگران نباش
مهم نيست
فردا دوباره درست كن
با دقّت
دقت كن به اين نكات
إنشاءالله درست ميشود
آناً خوشحال شد
باور نميكرد
اينكه فرصت دادم دوباره
آن هم به اين زودي
و شد
فردا پخت
از اول
همه مسير را رفت
اينبار همان يك و نيم قاشق چايخوري را
عالي
عالي شد واقعاً
حرف ندارد
خورديم و چه طعمي
كاكائو و قهوه
وقتي با خامه مخلوط شود
يك موفقيّت
او از پل رد شد
خيلي زود
خداي را سپاس!
نظرات
....: بله بله
قبلا اين پست رو ديده بودم
برايم جالب است كه به مخاطب وبلاگتان اهميت ميدهيد!!!:)
سهشنبه ۲۶ تير ۱۳۹۷ - ۱:۴۴ صبح
پاسخ: پايدار باشيد. د:
....: اولا كه با راديو ضبط كار هم كرده ام. حتي براي خودم واكمن هم داشتم
جوري صحبت ميكنيد كه ادم فكر پيكنه شما 60الي 70سال رو راحت داريد
و اما خوابتون من رو هم خنداند
شايد براي استنداپ كمدي موضع جالبي باشه هاااا
آدم در خواب ببيند كه دارد خواب ميبيند بايد خيلي جذاب و خنده دار باشه:()))
دوشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۷ - ۷:۳۱ عصر
پاسخ: عجب... پس خيلي از زمان منسوخ شدن راديوضبط و واكمن نگذشته است؟! صحيح ميفرماييد. تا همين ده سال پيش همه راديوضبط و واكمن داشتند! :) ولي من در خواب خواب نديدم ها... بلكه واقعاً خواب بودم. وقتي از خواب بيدار شدم تازه فهميدم كه داشتم خواب ميديدم. وگرنه در خواب كه فكر ميكردم واقعاً يكي سر كارم گذاشته است! :)) خواب وقتي شاد باشد، حال خيلي خوشي به آدم ميدهد. ممنون. پ.ن. فرموديد استندآپ، ياد مطلبي افتادم. پنج سال پيش به صورت تصادفي با فردي آشنا شدم كه ايراني بوده و در آمريكا زندگي ميكند و فيلمهاي جالبي در يوتوب قرار ميدهد. يك سايت ازدواج براي مسلمانان داشت و حقيقتاً خيلي زيبا و در قالب طنز مسائل و مشكلات مسلمانان را در آمريكا بيان مينمود. آداب مسجد را ياد ميداد و اخلاق اسلامي را ترويج ميكرد. خيلي لذّت بردم از شيوه تأثيرگذارش در كار. ولي آن زمان نميدانستم كه به اين كار ميگويند استندآپ! بعدتر كه خندوانه اين قضيه را در ايران باب كرد متوجه شدم. يك پست از وبلاگم را همان پنج سال پيش به معرفي اين شخص اختصاص دادم. در اينجا:
http://rastan.parsiblog.com/posts/267
....: :))))))
چرا فكر كرديد من راديو ضبط نميدونم چيه؟؟؟؟!!!
كلي خنديدم
دوشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۷ - ۲:۰۶ عصر
پاسخ: هاهاها... خب گمان كردم شما نسل جديد اين جامعهايد و خود را در زمره پيران جامعه محسوب كردم. :)) يعني واقعاً شما تا به حال راديوضبط ديدهايد؟! كار چي؟ با اين دستگاه شگفت و پيچيده كار هم كردهايد؟ من تمام كودكيام درگير همين وسيله بودم! خيلي جالب بود. د: (اما درباره اينكه فرموديد كلي خنديديد، دو روز پيش خوابي ديدم كه از خنده شديد بيدار شدم و تا چند دقيقه پس از بيداري قهقههوار ميخنديدم و نميتوانستم خنده خود را متوقف سازم! اگر چه موضوع آن خيلي هم خندهدار نبود! مدتها بود اينقدر شديد نخنديده بودم. تعريف ميكنم، بلكه شما بفهميد چرا اينقدر خنديدم. چون من هنوز نفهميدهام چرا اينقدر خندهام گرفت! خلاصهاش اين بود كه رفته بودم قبرستان، ناگه پيرمردي جلويم را گرفت و خواهش كرد لطفاً براي تازه درگذشته ما سخنراني كنيد. سؤالهاي مهم را پرسيدم. گفت خانمي بوده كه بچه هم نداشته و از دنيا رفته. ميكروفون را گرفتم و شروع كردم به خطبه خواندن ابتداي كلام كه آقايي آمد و پرسيد: شما براي كي صحبت ميكنيد؟ ديدم: بله، هيشكي كه نيست. با دستم اشاره كردم و تا آمدم بگويم: آن پيرمرد از من خواست كه صحبت كنم... ديدم پيرمرد دارد با سرعت ميدود و فرار ميكند! ياد بچههايي افتادم كه زنگ خانه مردم را ميزدند و فرار ميكردند. خندهام گرفت از ديدن اين صحنه و از خنده شديد چرتم پاره شده و بيدار شدم! چقدر خنديدم... :)
....: چند بار تا حالا اين پست رو ديدم
ولي الان يهو دلم خواست:)
به سيده مريم بگيد يه قنادي توپ ميتونه بزنه هاااااا
اين همه هنر......
يقينا به باباش رفته
دوشنبه ۲۵ تير ۱۳۹۷ - ۱۲:۱۲ عصر
پاسخ: ممنووووون! من اولين بار يادم هست دبيرستان بودم كه شيريني درست كردم. زمان ما تازه شيوه آموزش دبيرستان عوض شده بود و به آن «نظام جديد» ميگفتند. ما مثل دانشگاه دو ترم در يك سال تحصيلي داشتيم و ابتداي هر ترم بايد انتخاب واحد ميكرديم؛ 18 واحد درسي. ما كه تا قبل از آن تمام وقت در مدرسه بوديم، با اين روش ترمي، ناگهان يكي دو ساعت در هفته درس نداشتيم و ميتوانستيم از مدرسه خارج شويم. مشق در خانه هم ديگر از بين رفته بود. از طرف ديگر يك تحوّل بزرگي در صداوسيما هم پديد آمده و به جاي انحصار برنامهها در ساعات پنج تا ده شب و خالي بودن باقي وقت تلويزيون، تصميم گرفته بودند برنامهها را روز بعد تكرار كنند. يعني روزها هم تلويزيون برنامه داشته باشد!!! خيلي براي ما عجيب بود اين اتفاق. همان زمان بود كه برنامه خانواده راه افتاد كه ظهرها پخش ميكرد و هر روز هم يك شيريني را آموزش ميدادند. بيكاري ناشي از نظام جديد و پخش اين برنامه سبب شد كه راديوضبط را بردارم و كاست (يك وسيله داراي دو سوراخ براي چرخش نوار مغناطيسي) گذاشته و با گذاشتن در كنار تلويزيون صدا را ضبط نمايم. بعد با پخش مجدد نوار، شيرينيها را ميپختم و امتحان ميكردم. وقتم پر ميشد. :) ممنون از اينكه سبب شديد اين خاطرهها در ذهنم زنده شود. فرزندان شما نيز بهترين خواهند شد إنشاءالله. :))
زهرا: افرين عاليه بنظرم براي ايام تابستان فني حرفه اي كلاس قنادي ميذاره ولي مريم خانم شايد هنوز سنش اجازه نده.سعى كنه از دستوراتي استفاده كنه كه حتي الامكان جوش شيرين نداشته باشه چون معده رو به هم مي ريزه و باعث چاقى و كمخونى ميشه. مأموراى بهداشت كه به قناديا و نانواييا سركشي مي كنن اگه جوش تو بند و بساطشون ببينن حسابي خدمتشون ميرسن.لطف مخصولات خونگي به اينه كه اين مواد مضر رو نداشته باشه.ببخشيد من باز افاضات فرمودم.چون يه جورايي اين تذكرا به حرفه ام بر مي گرده وگرنه شما خود استاد هستيد.
يكشنبه ۲۴ تير ۱۳۹۷ - ۱۰:۰۴ عصر
پاسخ: ممنون. خيلي لطف ميكنيد و ما از افاضات شما استفاده ميكنيم و ياد ميگيريم. سپاس.