به نام خدا

در پارسي‌بلاگمتديّنين خُل

شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۶:۲۰ صبح

- آخه برادر من، هر چي حساب و كتاب مي‌كنم
نمي‌فهمم چطور پدر زنت مي‌خواست با يه دختر 20 ساله ازدواج كنه!
با اين‌كه خودش بالاي 50 سال سن داره!
دخترش چطور مي‌خواست اون دختره را راضي كنه؟!

برگه را نشانم داد كه: بخوان!

به عبارت نگاه كن!
«ما متدينين خل هستيم. موقعي كه ازدواج مي‌شود به صورت ساده‌لوحانه عمل مي‌كنيم دخترمان را به خاطر يك لقمه نان به آتش مي‌زنيم. مردم يك ميليون پول را در بازار مي‌گذارند به چه كسي مي‌دهند؟!»
اين استدلال ايشان است براي اين‌كه دختركان جامعه ما
اگر مي‌خواهند خوشبخت شوند
بايد با مردان پخته و سن و سال دار ازدواج كنند
نه با جوانان خام و بي‌مايه و پول!
استدلال را گرفتي؟
خيلي سياه است نه؟!

و در نهايت هم تحليلي از جامعه مردان!
- پرسيدم: يعني اين آدم براي فريب دختر مردم هم تئوري‌سازي مي‌كند؟!

نگاه عاقل اندر سفيهي انداخت
كمي مكث كرد و سپس:
«واقعاً نمي‌داني يا خودت را زدي به ندانستن؟!
او را مي‌شناسي كه
اين آدم اگر بخواهد خلاف شرع هم بكند
براي آن يك وجه شرعي مي‌تراشد
نمونه‌اش
همين چند وقت پيش
در تماسي تلفني پرسيدم: اين‌كه گفتيد روي اعصاب شوهرتان راه رفتيد كه طلاق بگيريد
فكر نمي‌كنيد كار زشتي كرديد؟
به شيوه پدرش جواب مي‌دهد: غيراخلاقي هست، ولي خلاف شرع نيست!
اين طايفه مردم‌آزاري را هم  خلاف شرع نمي‌دانند
حالا ازدواج با دختر 20 ساله را بدانند!»

آن‌قدر بهت‌زده‌ام از سندي كه نشانم داده
كه به خط زن اوست
كه به املاء پدرزن است
نمي‌دانم چه بگويم و چه تحليلي...
تحليل با خوانندگان باشد اين‌بار!


مطلب بعدي: سه روز فرصت و اين‌همه طلبه! مطلب قبلي: خداحافظ زنداني

نظرات

دوست دوست شما:

براي شما دعا ميكنم كه هرچه زودتر مشكلاتتون حلشه انشاالله

دوست دوست شما

شنبه ۲۲ آبان ۱۳۸۹ - ۲:۳۸ صبح
پاسخ: تشكر از تمامي دوستانِ دوستِ ما...! ؛)
نسرين:

حكم شما را ندانم.

سخن گفتن با آنكه عناد دارد و عجب.....!!!كاش مي شد كاري كرد.

هر بار كه چشمم به اين پست شما مي افتد مي انديشم ذره اي شرم در وجود اين حقير يافت مي شود؟

نمي دانستم به عتبات عاليات رفته.

من نيز چون شما عاجزانه از پروردگارم هدايتش را طلب دارم.

خداوند آنان را كه هدايت پذير نيستند نابود گرداند.

يكشنبه ۹ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۹ عصر
پاسخ: برادر عزيزم... غسل كن... وضو بساز... رو به قبله بايست... اين پست را بخوان... به مصيبت‌هايي كه بزرگان شريعت كشيده‌اند بيانديش... دلت بشكند و گريه‌ات بگيرد... سپس دو ركعت نماز گزار... هدايت من و او را يك‌جا از خدا بخواه... به دعاي شما شايد عاقبت به خيري نصيب بنده هم بشود! تشكر از حسن ظن شما.
نسرين:

ترك دنيا به مردم آموزند

خويشتن سيم و غله اندوزند....

عالم كه كامراني و تن پروري كند

او خويشتن گم است كه را رهبري كند؟

تا به كي شوت راني؟؟؟؟؟؟بس نيست؟اين همه نابود كردي بس نيست؟

باورهاي مردم،زندگي هاي جوانان،اخلاق جوانان،تقواي جوانان و .......خودت به جهنم...

بس است.اين لباس را كنار بگذار و اين اسم كه در شأنش نيستي(مي داني كه كدام را مي گويم؟)

آن زمان هرچه مي خواهي بكن.در واقع هرچه در شأنت است انجام ده.كه جز اين از تو بر نمي آيد.

شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۳ عصر
پاسخ: حكم ما چيست؟! چه بايد كنيم كه اين صراط دوباره مستقيم شود؟! و او به راه خدايي باز گردد؟!
نسرين:

چه توانم گفت جز اين:

آن كه چون پسته ديدمش همه مغز

پوست بر پوست بود همچو پياز

پارسايان روي در مخلوق

پشت بر قبله مي كنند نماز

عجب فقط بر ديگران عيب است؟؟؟؟؟؟؟؟؟و استفاده از لباس مقدس؟

سخنم اين است:

اي پير حقير!تو را به تمام آنچه كه مي پرستي!!!!به آن سخنان نابت!!به فهم و درايتت!!!!!!!!!!!!!!!!!!به احكامي كه از خود صادر مي كني!از اين لباس به در آي و هر چه مي خواهي كن.چگونه ميتواني چنين حقير بيانديشي؟؟؟

چرا اين همه در راه اسلام!!!!!!!!!!!!!مي كوشي؟؟جهاد اكبر مي كني؟؟؟!!!!!!!!!خوب است به خصوص براي افزودن تقوايت!!!!!!!!!

اين را نيز به شاگردان و ....آموزش مي دهي.تو چقدر فداكاري!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

شنبه ۸ آبان ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۹ عصر
پاسخ: فعلاً كه تشريف برده‌اند عتبات عاليات... شايد اصلاح شوند و برگردند! :)
نسرين:

اگر قرار است مشكلات جامعه ي مان را چنين افرادي( م )حل كنند كه واي به حال جامعه مان.10 نفر ازاينها براي نا اميد گشتن جامعه ي ايران ازروحانيت،انسانيت،بهشت و آنچه نيك است كفايت ميكنند.

انسان ها بايد از درون خود شروع كنند.وقتي درونت سالم نيست چگونه ميتواني در سلامت بيرون بكوشي!!!!!!!!!!!

در ضمن ميوه اي كه فاسد باشد اگر در كنار ديگر ميوه ها قرار گيرد آنها را هم فاسد ميكند.به اين خانواده تذكر زياد داده شده اما به همان دليلي كه عرض كردم قبول نمي كنند!پس بايد شفاف سازي صورت گيرد.

در جواب ب حسن:

همان يك ميوه كافيست تا....زماني كه او را فرزندانش قبول دارند(حتي مي توانم گفت گاه مي پرستند)پس آنچه را كه او انجام مي دهد قبول دارند و اين فرزندان با دورستان ديگر در ارتباط اند و پس اين فرهنگ خوب و اين تعاليم نيك اشاعه مي يابد.

در ضمن من نيز چند ماهي است كه به احوال اين پير حقير واقف گشتم و تا آن زمان در جهل بودم و چون همين دوست اين آقا......


سه‌شنبه ۲۷ مهر ۱۳۸۹ - ۲:۰۹ عصر
پاسخ: إن‌شاءالله خداوند همه را از بليّات فكري نجات دهد كه از بليّات جسم و جان خيلي دردناك‌تر و خزنده‌تر و گريبان‌گيرتر است.
ت: كاش به وبلاگتان نمي امدم كاش رمز اين سايت شخصي را نمي داديد ان قدر حالم بد است كه قدرت نظر دادن ندارم
دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۹ - ۸:۱۴ عصر
ب حسن:

سلام برادر عزيز

جوابت كامل و قشنگ وتقريبا قانع كننده بود ولييييييييي:

1-اين بنده خدا كه اصرار به افشايش داشتي،نه جلودار كسيست و نه مقتدا...حداقل ديگه نيست و مريدي نداره جز خانواده اش كه حق دارن پشتيبان پدرشون باشن چون باباشونه ..مثل همه و حتي خود من!!!!

2-اتفاقا چون منم ميدونستم اينجا فقط آشناها ميان، گفتم كه بيشتر نگو و آبرو نبر.. ،چون شايد بعضي از اقوام ندونن و خيلي بد ميشه برا ايشون...فكر كن جاي باباته نه راهنما و مرشد يا مقتداتت..آيا اونوقت اينقدر با ايشون درگير ميشدي؟آبروشو ميبردي؟...ايشون ميخواسته شاخ يكي رو بشكونه و بقول خودشون تربيتش كنه (آدمش كنه)..ولي ديدگاهش از ديد هممون،از اولشم غلط بوده..

نبايد انتظار داشت كه ايشون با اون سن و كلاسش و افتخارت قديمشون (و اون شخصيت خاص !) براحتي شكستو بپذيره و بگه اشتباه كردم و معذرت ميخوام....در واقع از اغلب آدما در اين سن، انتظاري جز اينم نميره.....حتي كم هسند علمايي يا بزرگاني كه به اشتباهشون اعتراف كنن،؛ و تو مسئول و باني اعترافشون نبوده و نيستي .

ولي نميشه به مسايل شخصيش،يعني در واقع درونيش(زناشويي) گير داد و از اين مسئله ،ديگران رو به شخصيتش آگاه كرد ... چون اونايي كه بايد اينو بدونن تا حالا حتما فهميده اند....

3-ديگه در اين باره چيزي نخواهم نوشت

به اميد موفقيتهات

دوشنبه ۲۶ مهر ۱۳۸۹ - ۸:۵۶ صبح
پاسخ: تشكر... پاسخ بند 1 و 2 را مي‌گذارم بر عهده آن‌كه با نام مستعار «نسرين» مي‌نويسد. فقط يك نكته را عرض كنم كه بنده اصلاً قصد متعرّض شدن به مسائل شخصي و دروني كسي را ندارم، ولي تبديل يك مسأله شخصي به يك بحث ايدئولوژيك و از آن قاعده جامعه‌شناسي درآوردن وارد كردن آن به ساحت اجتماعي است. در نوشته كاملاً روشن است كه ايشان يك بحث آماري ارائه كرده است و سپس از آن جمع‌بندي جامعه‌شناختي كرده و در نهايت به ارائه مدل و الگو براي ازدواج دختران جوان در جامعه مبادرت ورزيده است. هنگامي‌كه وارد اين بحث مي‌شود ديگر مسأله شخصي نيست، الگوسازي در راستاي ادعاي حل مشكلات جامعه است برادر! از تشريك مساعي شما جداً سپاسگذارم و برايتان آرزوي نيك‌روزي مي‌نمايم.
ت: عوام قدرت تجزيه و تحليل ندارند از پستهاي اخير نتيجه گرفتم مطالب خود را فقط در ميان حوزويان بگوييد تا واقعا درك شويديكشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۰۷ عصر
پاسخ: نگران نشويد...! اين برادر حسن از خودمان است، غريبه نيست. از عوام هم نيست! همان اول هم ايشان را شناختم، ولي خواستم رد گم كنم، ولي ايشان اصرار داشت كه حتماً شناس شود! اتفاقاً جالب اين است كه اصلاً عوام وارد وبلاگ بنده نمي‌شوند، چون مطلب به درد بخوري برايشان ندارد. هر كه اين وبلاگ را مي‌خواند خودي است، خيلي خودي... مثل خود شما!
ت:

ميدانم كه غرورتان شكسته شده مي دانم شكست در زندگي چه قدر تلخ است ميدانم نشستن سه بچه قد و نيم قد جلوي چشم ادم يعني چه مي دانم همه ي اينها را مي دانم 

اما چيز ديگري را هم مي دانم و ان باري ست كه بر دوش من وشما نهاده شده يعني ياوري شريعت 

شما فيلم سنگسار ثريا را ديده ايد دشمن به دنبال سوژه است فكر مي كنم بهتر است در مورد پدر زن ديگر مطلب نزنيد 


يكشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۰۴ عصر
پاسخ: بله... كامل ديدم... خيلي فيلم سياهي بود... تمام دوستان طلبه‌اي كه با آن‌ها مشغول ديدن فيلم بوديم در آخر اشك ريختند. البته دروغ‌هاي فيلم را درآورديم و يك‌ساعت هم درباره اين ترفندها مباحثه كرديم. اما ما حق نداريم همان كاري را كنيم كه معاويه‌ها مي‌كردند در طول تاريخ. ما بايد به دستورات بزرگان دين توجه كنيم. درباره انحراف عالم نگفته‌اند كه پنهان كنيد تا ساحت علم نشكند، چه كه بالعكس هم گفته‌اند! شنيده‌ايد كه به فلان مرجع علي‌‌الاطلاق گفتند كه «يك آخوند دزد گرفته‌ايم» و گفت «اتفاقاً اين دزد يك عمامه و عبا هم از ما دزديده است!» كنايه از اين‌كه او روحاني نيست، دزدي است كه عمامه دزديده و بر سر گذاشته است. اصلاً فيلم مارمولك را بر مبناي همين قصه حقيقي ساخته‌اند! مردم را نادان فرض نكنيم. مردم ما آگاهند و مي‌فهمند گاهي چند نفر فريب‌كار اين لباس را براي عياشي و شكم‌بارگي و هواي نفس مي‌دزدند. البته ما دادسراي ويژه روحانيت داريم كه وظيفه‌اش گرفتن همين آدم‌هاي نادرست است. ولي نبايد به خود دروغ بگوييم كه بعد مجبور شويم به خاطر توجيه رفتار چند نادرست، اسلام را تأويل كنيم و از اصول كوتاه بياييم. مگر امام ره نفرمود كه كمر مرا روحانيت متحجّر شكست! منشور روحانيت كه متن پيام ايشان است خط امام ره براي روحاني‌هاست!
نسرين:

در جواب برادرمان:

من هم قبول دارم كه آبروي مومن را بردن گناهي است نابخشودني.و نيز ما به باطن هيچ كس واقف نيستيم.

اما آن جا كه كسي ادعا مي كند و كساني دنباله رو او هستند نياز است چشم خيلي ها باز شود.

من خودم (به خاطر همسرم) گرفتار همين ظاهر بيني شدم و اين استدلالها:

كه فلان حرام است و فلان شرعا اشكال ندارد!!!!!!!!!!!

من از نيت اين آقا كه اين دلنوشته ها را نوشته اند با خبر نيستم اما مي گويم اگر كسي از جلوداران خطا كرد جماعتي به خطا مي روند پس نياز است كه شفاف سازي صورت بگيرد.

يكشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۴۳ صبح
پاسخ: تأييد...!
ب حسن:

آخه داداش من،خودت كه كتاب سيماي فرزانگانو خوندي ...هر چه علم بالا ميره،مشكل اعمال نيك و غلط بيشتر ميشه...و هر چه به ذهن اون بظاهر فقيه ميرسه عين حق براش منعكس ميشه ..برا همينم از خيلي از ظاهرا فقها اشكال داريم..و حرفشونو نميتونيم گوش بديم..چون برامون حجت شده كه اينا با حجيت دين ميخوان به عقايد شخصيشون كه براشون عين حجت شده برسن...و مردمو گرفتار خودشون و توجيهاتشون كردند...ياد اون جوكه افتادم كه گفت :سرشو گرفتم اينوري!!!..

فهميدي كدومو ميگم؟....همه اينا درست ولي نميخواد تو كه عزيز برادري، اين مسايلو افشا كني كه منم دهنم باز ميشه و درونمو ميتونم با خيلي از چيزا از خيلي بزرگان فقه و سياست خالي كنم ..همشو با دليل و حجيت خودشون ...دارم تلاش ميكنم چيزي نگم ..و از اون ائمه جمعه با حرفاي خلاف شرعش كه گفت حجيت شرعي داره ،اسم نبرم...ديگه نميخوام تند تر بگم ...ولي اگه اينو برنداري ناچارم بگم كه ...............ولش ..فعلا نميگم..تا ببينم چي جوابمو ميدي

يكشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۳۱ صبح
پاسخ: تشكر... اولاً كتاب سيماي فرزانگان را به لطف شما شد كه خواندم و آن جك را هم خيلي خوب خاطرم هست كه بنده خدا زنش را از دست داد سر همين مطلب! امام جمعه را هم خوب مي‌شناسم. بنده هم به شما امان دادم در اين كامنت‌ها هر چه مي‌خواهي بنويس كه مي‌دانم و قبلاً حضوري فرموديد. از نظر بنده مانعي ندارد كه هر چه در دل شما هست اين‌جا بنويسي، خويي مطلب اين است كه وبلاگ من جاي خلوتي است و جز اقوام و آشنايان نزديك كسي را راه نيست! بي‌پروا از هر كه مايلي انتقاد كن. شهيد مطهري وقتي بحث «اخباريون» را مطرح مي‌كند به حدي اعلام انزجار مي‌كند كه نزديك است ديگر فحش هم بدهد، مي‌گويد اين‌ها تاريخ و رشد اسلام را سال‌ها به عقب انداختند و مي‌دانيم كه علامه مجلسي هم از اخباريون بود! علما وقتي خطا مي‌كنند يك اجر دارند، چون جهد كرده‌اند و للمصيب اجران و للمخطئ اجرٌ واحد. اما آن‌كه خود را به عالم بودن مي‌زند و تظاهر به چيزي مي‌كند كه ندارد، اين را بايد از طناب آويزان كرد و به همه نشانش داد. اساتيد ما مي‌گفتند اگر يك عامي خطا كرد بپوشانيد و اگر نپوشانيد غيبت است و حرام. اما اگر عالمي كه در نظر عوام اجر و قربي دارد، اگر انحراف از او ديديد به چهار طرف فرياد بزنيد كه او عصيان‌گر است. حضرت علي ع چه فرمود كه «دو كس كمر مرا شكست؛ عالم متهتّك و جاهل متنسّك» خوش به سعادت كسي كه از اين دو نباشد. من نمي‌توانم به دليل منافع شخصي خود كه البته در سكوت است و بي‌سروصدايي از اعلام انحراف اين 50 ساله سر باز زنم. حداقل آن چهار نفري كه او را مي‌پرستند در اين وبلاگ مي‌آيند و مي‌خوانند. اين را كه مي‌دانم!
برادرحسن_حميد:

برادر عزيز مجدد سلام

تعجب كردم منو نشناختي ،ولي بايد بگم كه هنوز مصرم اين متن آخري رو برداري .... افشا مسايل خصوصي مردم حتي اشخاص خاص و يا حتي علما به بهانه آگاهي درست نيست درحاليكه گمانم اينه كه اين قضيه كينه شخصيه.... الله و اعلم (هيچكس جز درون خودمون به افكارمون آگاه نيست)...مراقب باش كه اين هم يه آزمايش ديگه برا تو اه..و خودت خودتو توجيه ميكني كه دارم آگاهي ميدم ولي داري برا شيطان نفست خدمت ميكني ...مگه هممون خطا و خبط كم داشته ايم ..خودت و اطرافيانت( خ ل ي ل!)..و حتي شايد و حتما خودمم...و جالبه كه همه مردها در اينگونه موارد خودشونو توجيه ميكنن و اصلا ربطي به رتبه و علم و درجه علمي نداره ...مهم اينه كه همه مردا خودشونو يجوري توجيه ميكنن...مگه برا اصل مبدا دينمون و مقتدامون حضرت رسول(ص) چندين توجيه نداريم و ...يكي ميگه اصل ذات آفريده مرد اينه ...يكي ميگه (مطهري)توجيه فيزيولوژي داره(كتاب حجاب)..يكي (از عوام) بهانه مياره زنم بهم نميرسه..و هزاران علت و بهانه ...كه همين الآن 50 دليل به ذهنم مياد كه عنوان ميكنن...

فقط من ميگم نبايد افشائ زندگي خصوصي مردمو بكني كه ايشون هم اقوامك و اطرافيان زيادي داره كه داري آبروشو ميبري...به هيچكسي نبايد ايراد شخصي بگيري و بابت احتمالا گناهشون تمسخر كني و افشا كه گريبانگير خودمون خواهد شدا... چه كه به دليلي ميخواد يك كار شخصي بكنه و يادت نره بردن آبروي مومن(حتي به اسم مومن )بردن فقط مختص خداست و خدا از هر گناهي ميگذره جز بردم آبروي مومن.. مواظب باش كه فقط تو كارا به ياد خدا باشي و برا خدا گام برداري و اشتباه قديمو به بهانه آگاهي تكرار نكني ..حالا كه تا اينجا ميگي تمام حرفا و كارات برا خدا بوده،ببين بقيشم در همون مسير باشه..واغراضتو تمكين نكرده باشي!

ياد حضرت امير بيفت كه وقتي ..به ايشون تف انداخت، سرشو نبريبد و رفت و قدم زد..

اوندفعه هم برا همين برات دعاي دنيا و آخرت كردم كه گمراه نشي

باز مصرانه ميخوام دقيقتر فكر كرده و اين متنو حذف كني..و يادت بيار قرار گذاشتي از كلمه لعن ديگه استفاده نكني...ما عوام هستيم و زبانمون فارسيه و معنيمون از لعن با اون چيزي كه به عرب آموخته ايد فرق داره...

ما كه نميدونيم عربي لعن ميشه فقط ابراز انزجار و نه نفرين...يادت باشه اينجا ايرانه و نه عرب!..پس لعن هم ممنوع !

.........و اما جواب نسرين؛...اين بنده خدا اولا پيرمرد نيست ..چه اينكه 50 سن عقله. و نه پيري...ضمنا كسي رو دنبال رو خودش نكرده ،فقط دنبال يه نياز رفته كه برا خودش اونو اينجوري توجيه كرده ..مثل خيليا

يكشنبه ۲۵ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۱۶ صبح
پاسخ: برادرم، اين‌كسي كه با نام مستعار «نسرين» مطلب مي‌نويسد يكي از اقوام نزديك همين 50 ساله است و خيلي بهتر از بنده و شما او را مي‌شناسد. خيلي بهتر. باور كن!
نسرين:

در جواب برادر حسن:

آنجا كه پيرمردي جلو مي افتد و ديگراني بنابر ظواهرش به او اعتماد كرده و دنباله رو او مي شوند افشاي اين حقايق از درسترين كارهاست.

اين مرد جلودار عده ايست كه نمي شناسندش و از او حمايت مي كنند.اينگونه زندگي ها را بر باد مي دهد.

http://comment.parsiblog.com/Comments.aspx?NoteID=-1684316

شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۴۵ عصر
پاسخ: تشكر...! بنده نيز چنين نظري دارم. حالا اين‌كه اين پيرمرد كيست مهم نيست. آشنايي با حيله‌ها و مكرهاي علمي و توجيه‌هاي با ادعاي جامعه‌شناسي خيلي لازم است، براي همه ما. همين دوست ما هم اگر قبل از ازدواج اين تكنيك‌هاي فريب را در يك وبلاگ خوانده بود، با چهار كلمه به ظاهر علمي فريفته نمي‌شد! مهم است بدانيم هر كلامي كه ظاهر استدلالي دارد لزوماً صحيح نيست! البته برادر حسن ما هم يقيناً قصد صلاح و اصلاح دارد و نظرشان محترم است و مي‌دانم غرضشان كاهش آلام و كينه‌ها و اختلاف‌هاست. از ايشان نيز سپاسگذارم. اما نمي‌شود از لعن دست برداشت!!!
برادر حسن:


پيشنهاد ميكنم اين متنو برداري ،خوب نيست افشاي زندگي خصوصي مردم ... جدا از عواقب معنويش،اشاعه مطالب خارج از شمول اخلاقي است...و حرمت شكني روابط غير متعارف اجتماعي...

اين افشاي مطالب ،هيج فايده اي برا كسي ندارد...حتي جنبه تنبيهيشم بد است

هميشه دعاگوي عاقبت خوب دنيا وآخرت برايتان هستم

شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۲۱ عصر
پاسخ: حسن جان...! نمي‌دانم كدام برادر حسن هستي، با اين نام دوست و رفيق زياد دارم. اما اين پرسش را جواب مي‌خواهم: آيا اشاعه فحشاء كرده‌ام؟ آيا از خلاف شرع حرف زده‌ام؟ اين‌كه يك پيرمرد قصد ازدواج با دختر جواني را دارد كه به خودي خود بد نيست. مسأله آن‌جاست كه علم توجيه‌كننده شهوت شود. شما هم حتماً از همين مطلب رنجيده شده‌ايد. اين‌كه علم را به كار گرفته است تا قضاء حاجت خود كند. اين خطرناك است. اتفاقاً در چنين جايي لازم است آگاهي داد. بايد خصوصاً جوانان بدانند كه چگونه فريب‌هاي پيچيده شكل مي‌گيرد و گمراهي از ميان هدايت سر باز مي‌كند!
نم: منظورش از مادر ما كيست   زن اول يا مادر پدرزن   يعني مادرش زنده است
شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۷:۲۱ صبح
پاسخ: زن اول پدر زن را مي گويد... يعني مادر اين دختر با مادر آن دختر صحبت كرده است! سر اين‌كه دختر او بشود هووي اين مادر!
تك تك:

نه با جوانان خام و بي‌مايه و پول!

اين قسمت را هر عاقلي قبول دارد اما پخته با لهيده متفاوت است

شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۷:۱۸ صبح
پاسخ: احسنت!
ت:

خب بيچاره زن جوان مي خواد چي كار كنه

بايد هزار حيلت كند تا به مراد دل برسد

حالا بالاخره دختره قبول كرده يا نه 

شنبه ۲۴ مهر ۱۳۸۹ - ۷:۱۵ صبح
پاسخ: اين حيلت پدر اين دختر است... البته موفق نشدند و آن دختر قبول نكرد! اگر چه تلاش كردند.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN