تشويق مستقيم ديگر فايده ندارد
بچهها بزرگ شدهاند
ميفهمند
احساس تحميل ميكنند
تشويق را ميفهمند كه مسيردهيست
ميفهمند كه نفي اختيارشان
ميفهمند كه دارند كنترل ميشوند
تا جايي بروند كه بزرگترها ميخواهند
سكوت بهتر
هيچ نبايد گفت
بگويي ميپرد
اعتمادي كه دارند
اعتمادي كه منبع تربيت است
اعتماد به پدر و مادر
به اينكه ديكتاتور نيستند
به اختيار آنها احترام مينهند
به انسانيت آنها
سكوت عاليست
تشويق با رفتار
هرگز نگفتم چه بِشَويد
آيندهتان بايد چه باشد
چه كاري يا شغلي
برايشان تصميم نگرفتم
احترام به تصميمشان
فقط راهنمايي
اگر توانستم قانع كنم
نعم المطلوب
نشد نشود
مگر قرار است همه چيز بشود
آنطور كه من ميخواهم؟!
بگذار بعضي چيزها هم نشود
و بعضي اتفاقات خوب نيافتد
مگر معيار «خوب» و «بد» منم
شايد آن چه خوب ميانگارم و براي تحققش تلاش ميكنم
براي اين فرزند خوب نباشد
خوبتر از آن
رشد اراده اوست
قدرت بر تصميمگيري
بر حل مسأله
احترام به استقلال وي
سيداحمد برنامهنويسي مرا ديد
اولين برنامههايي كه نوشتم
ديد و خوشش آمد
«تو از بيست سال پيش برنامهنويسي ميكردي؟!»
اصرار
اصرار كه ميخواهم برنامهنويسي ياد بگيرم
خيليها فكر ميكردند زودتر اقدام ميكنم
مجبورشان چه بسا
خب وقتي چيزي را بلد است
پدر يا مادر
اصرار دارد كه به فرزند بياموزد
خصوصاً اگر چنين توانايي پردرآمدي هم باشد؛
برنامهنويسي!
من نكردم
صبر كردم
سكوت
هرگز چيزهايي را كه ميدانم به زور يادشان ندادم
گذاشتم تا تشنه شوند
چطور؟!
در رفتارم ببينند
كنجكاو گردند
بپرسند
بخواهند
تا خودشان جذب نشدند ياد ندادم
سيداحمد اصرار كرد
تنها بوديم
دو تاي ديگر مدرسه
اول ناز كردم
ناز كردن خوب است
جايي كه بخواهيم ولع ايجاد كنيم
حرص بيشتر
وقتي ميخواهيم طلب زياد شود
عرضه را كاهش دهيم
تقاضا زياد ميشود
اين خاصيت انسان است
«إِنَّ الْإِنسَانَ خُلِقَ هَلُوعًا» (معارج:19)
همانا انسان حريص و بي تاب آفريده شده است
ولي اندك
نه به اندازهاي كه رها كند
يادش دادم
اينبار نه البته QBasic
جايگزين جديد آن را
Small Basic
و او
برنامه نوشت
توانست يعني
پس از چند ساعت
[دانلود فيلم]
خوشحال شد
خودش بيشتر از همه
مدام نشان ميداد
هي اجرا
به همه
اين تشويق درونيست
از تشويق بيروني قويتر
هر موفقيت يك تشويق است
براي خود انسان
انگيزههاي بيروني محدود است
تا هست هست
وقتي نيست رفتارِ منطبق هم نيست
اگر به شكلات مشق مينويسد
تا شكلات نباشد
مشق هم ميرود
مثال هويج و الاغ
تا باشد ميدود
نباشد كجا؟!
هيچجا
سكون
عدم حركت
انگيزه دروني اما قويتر
نيستني نيست
هميشه هست
قائم به ذات
لذت موفقيت اينطور است
وقتي خودش بخواهد انسان
ميرود
مقاومت هم ميكند
حتي اگر مانعي مقابلش باشد
قيام ميكند اصلاً
ميجنگد برايش
براي آنچه خودش بخواهد
تشويق بايد از درون باشد
از بيرون موقتيست
و درون
وقتي تشويق ميكند كه اثر را ببيند
از ديدن اثر
پي به توانمندي خويشتن ببرد
و دركِ توانمندي
لذت ميآفريند
و اين لذّت
انگيزه ميپرورد
تشويق ميكند يعني!