نظرات
طلبه: من واقعا گيج شدم!
اين شرايطي ك آدرسش رو گذاشتيد مال غير بود يا همسر سابقتون؟!
ازدواج براي طلبه اي كه قصد داره حداقل در درس اصولي پيش بره در سن 26 سالگي خب بله ب نظر من زوده!
امام راحل در چند دهه پيش 27 سالگي ازدواج كردند. .
البته عرض كردم نظر شخصيمه. . البته من در شرايط ديگران نيستم پس بهتره اصلا قضاوتي نكنم؛ هر بار در زندگي قضاوتي كردم محل ابتلا قرار گرفتم! دوست ندارم آيندم با يك قضاوت نابجا، ب راحتي خراب بشه خداي ناكرده. .
در كل زندگي پرفراز و نشيبي داشتيد و داريد؛
فكر نميكردم كسي كه سرهم پنج سال ازم بزرگتره اين همه مصايب اطرافش سايه انداخته باشن. .
اصبر صبراً جميلاً. .
البته هنوز تمام زندگي مكتوبتان رو ورق نزدم نميدونم حق با كيه. .
اين اتفاق ك انتهاش تلخ بود چرا تعبير جالب رو آورديد!!!
دوشنبه ۱ تير ۱۳۹۴ - ۴:۰۱ عصر
پاسخ: جالب از اين بابت كه تمام حوادث زندگي چراغ راه آينده است. امتحان ما در اين دنيا «همين زندگي»ست. قرار نيست اتفاق بزرگي را رقم بزنيم، تنها بناست در آن چه بدان مبتلي ميشويم، پاسدار اوامر الهي باشيم. هر چه دشواريها بيشتر، محك عمل انسان قويتر. از اين زاويه كه بنگريم، از منظر قدرت و عظمت الهي كه در فسخ عزائم مشهود است، همه اين حوادث زيباست. تشكر
طلبه: چرا شما طلبه هاي آقا انقدر زود ازدواج ميكنيد ك بعد برخي هاتون پشيمان؟!
اصلا برام قابل درك نيست!
دوشنبه ۱ تير ۱۳۹۴ - ۶:۴۶ صبح
پاسخ: به نظر شما ازدواج در 26 سالگي زود است؟! البته بنده قصدم ازدواج در 30 سالگي بود و براي آن هم برنامهريزي كرده بودم. ولي اتفاق جالبي برنامهام را تغيير داد. در يك سفري كه به شيراز داشتم، داخل اتوبوس يك شيخي آمد و كنارم نشست، فردي كه نميشناختم. در مسير با هم صحبت كرديم و پيشنهاد يك همكاري علمي را داد. پس از بازگشت به قم چند سال با هم كار مي:كرديم، پژوهشهايي پيرامون فلسفه. ايشان طوري سلوك و رفتار داشتند كه حقير به خطا افتادم كه امدادها و عطاياي الهي در نزد ايشان فرود ميآيد و بقاي نظام اسلامي منحصر به استفاده از انديشههاي ايشان است. حالتي پيدا شد كه هر چه ميگفتند اطاعت مينمودم. چند سال بعد پيشنهاد ازدواج با تكدخترشان را دادند. بنده نيز به حسب حالت شاگرد و استادي كه حس ميكردم پذيرفتم. چند ماه نكشيد كه ديدم ايشان تمام زندگي داخلي مرا قبضه كرده و دختر ايشان نيز به حسب منزلتي كه پدرشان در نظر من داشت، هر چه ميل داشت عمل مي:كرد. چهار سال صبر كردم تا اتفاقاتي افتاد كه فهميدم آن رفتارها از روي ريا بوده و آن سلوك و عرفان راه باطلي را ميرود. اين را وقتي فهميدم كه ايشان با يك بزرگ ديگر از اساتيد و فضلا درگير شد. در آن درگيري و در كلمات ردّ و بدل شده، متوجه اشتباه خود شدم. ارتباط كاري و علمي خود را با پدرزن قطع كردم و مشكلات در منزل بيشتر شد. در نهايت هم دختر ايشان عزم جزم كرد و رفت و گفت: مشكل ما سياسيست! خلاصه مرا ضد انقلاب تشخيص دادند و كار به پايان رسيد. بنده پيشقدم در اختلاف نشدم و از اين بابت خداي را سپاس ميگويم. نخستين تهديد ايشان اين بود كه بچهها را نميگيرم و بايد خودت نگهداري كني، مگر اين:كه شرايط مرا بپذيري تا بازگردم.
http://rastan.parsiblog.com/Posts/37 بنده آن شرايط را نپذيرفتم اين شد كه سالهاست خردسالانم را خود نگهداري ميكنم. اميدوارم به قابل درك بودن مطلب كمكي كرده باشد، اين مختصري كه عرض شد.
علي:
باسمه تعالي
همسر من كه در ابتداي ازدواج بارها اعلام كرد كه قصد دريافت مهريه عندا لمطالبه اش را ندارد و انرا نميخواهد. ازدواج اول خود را مخفي كرد و در شناسنامه هم قيد نشده بود كه تازه فهميدم . اكنون بعلت نقص قوانين مربوطه ، مهريه را سلاحي كرده تا تمكين نكند وبدون خبر منزل را ترك كرده و رفته است . ازانجاكه پرداخت صد و ده سكه برايم مقدور نيست مجبورشده ام درين دو سال سكوت و تحمل كنم چرا كه با هر أقدام من نظير إظهار نامه مهريه را أجرا ميگزارد .در برابر اين ظلم و تعدي به حقوق مرد قانون چه حمايتي ميكند؟
يكشنبه ۱۷ فروردين ۱۳۹۳ - ۲:۰۷ صبح
پاسخ: قديمها ميگفتند: قانون را مردها نوشتهاند پس به زنها ظلم شده است. امروز فهميديم اين قانون را مردهايي نوشتهاند كه خيلي زنها را دوست داشتهاند و به مردها ظلم كردهاند! قانون حمايت از خانواده سال 1353 چندان اسلامي به نظر نميرسد باشد. يك مثالي را به يكي از دوستان عرض كردم تكرار ميكنم: تصور كنيد چند پليس در نوشتن جريمه تعدّي نمايند و بيگناهمردمان را جريمه ناروا كنند. آيا نيروي انتظامي «حق جريمه نوشتن» را از تمامي پليسها ميگيرد؟! اگر بگيرد اقدامي احمقانه نكرده است؟ خير، تنها همان چند پليس را محاكمه انتظامي كرده و تنبيه مينمايند. حالا چند مرد در تاريخ گذشته اين سرزمين زنان خود را آزار داده و از حق طلاق بد استفاده نمودند، حق طلاقي كه شرع اسلام به مرد داده است. دوستان ما آمدند و بالكل حق طلاق را از مرد گرفتند! امروز اگر مرد طلاق بدهد زن را بايد به زندان محكوم شود. تنها با اجازه قاضي ميتواند. و قس علي هذا در ساير قوانين خانواده. توكل بر خدا، بلكه اين قوانين روزي اصلاح شود. دست حقير كه به جايي نميرسد. من نيز چون شما تنها ميتوانم نظر شخصي خود را بيان نمايم. موفق باشيد.
بهشت: دست دلم نمي رود كه نظر بگذارم براي پست هاي منفورترين حلال خدا
اما مطلبي را بگويم و ...
شنيده ام كه بعضاً دوشيژگان و بانواني انگشتري شبيه به حلقه دست مي كنند، دسپ چپ!
معتقداند در امان اند! از بعضي مزاحمت ها...
شايد كه اين پست ها نيز ...
شايد...
انگشتري اند به دست چپ تان؟
يكشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲ - ۶:۵۲ عصر
پاسخ: شايد!
بهشت: آرشيو كنيد
لطفاً
جاري باشيد
لطفاً
يكشنبه ۲۶ آبان ۱۳۹۲ - ۱۱:۵۸ صبح
پاسخ: ملازمه جاري بودن و آرشيو كردن را درنمييابم، نميشود جاري بود و آرشيو نكرد؟! :(
يه بنده ي خدا:
دوشنبه ۹ بهمن ۱۳۹۱ - ۱۱:۱۷ عصر
پاسخ: خوب و بد همه بندگان خدايند، بعضي ميدانند و بعضي تجاهل ميكنند.
عمار:
سلام مطالب خوب ومفيدي گذاشته بودي انشالله موفق باشي.
چهارشنبه ۲۲ آذر ۱۳۹۱ - ۲:۰۱ عصر
پاسخ: تشكر از نظر لطف شما. :)
مهم نيس: عجب...
جالبه...
جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۱ - ۵:۱۰ عصر
پاسخ: و دردناك البته!
مهم نيس: فرصت شد دوباره يه سري از مطالبو بخونم...
يعني زوجه دوست داشته وآيا هنوز هم دوست دارد زندگيش را ادامه دهد ولي زوج حاضر نيست؟؟؟
جمعه ۱۰ آذر ۱۳۹۱ - ۳:۲۹ عصر
پاسخ: زوجه ميفرمودند ششماهه نخست واقعاً قصد طلاق داشتهاند، لكن در ششماهه دوم قصد بازگشت. زوج اما شروطي قرار داده و زوجه نپذيرفته، كما اينكه زوجه نيز پس از خروج از منزل شروطي براي بازگشت نهاده بود. شروط زوج اما بسي سادهتر؛ آن شانزده نفر از اقوام زوجه كه مدعي شدند زوج او را از خانه بيرون كرده و سياههاي به باطل تنظيم كردند و در پرونده مضبوط است، مطابق واقع شهادت دهند و اين نيز درج در پرونده شود. ديگر اينكه زوجه باقي مهريهاي را كه بخشيده بود، پس از دريافت 24 سكه از آن، و سند دستنويس خود را در دادگاه انكار كرد، محضري كند آن بخشش را. سومين شرط نيز چنين بود كه سي و اندي دروغ كه در دادگاه گفته را تكذيب نمايد و در حضور قاضي دادگاه ويژه اعلام نمايد حقايق را، تا آن اكاذيب از پرونده زوج در آن دادگاه محو گردد. مثلاً زوجه گفته بود كه زوج مانع رفتن زوجه به مراسم احياء ميشده و هيچ شب قدر اجازه نداشته از خانه خارج شود. حال اينكه واقعيت به اين قرار است: در چهار سال زندگي مشترك كه مشتمل بر سه شب قدر و در كل 12 مورد بوده، همگي را زوج و زوجه به همراه فرزندان در مراسم احياء شركت ميجسته و پس از سحر باز ميگشتهاند كه بسياري از هممحلهاي شاهد حضورشان بودهاند. وقتي از زوجه ميپرسد كه چرا در حضور قاضي اين چنين دروغهايي گفتي، زوج پاسخ شنيد كه: در دادگاه همه دروغ ميگويند! زوج هرگز نپذيرفت كه زوجه بدون اين سه شرط باز گردد!
مهم نيس: حاج آقا ممنون كه ج داديد...امامن احساس درس گرفتن بهم دست نداد كه هيچ حتي احساس كردم اين قصه فقط بيان درد دل هست.درد و دلي كه همراه با عذاب وجدانه...اما اين عذاب وجدان نميخواد قبول واقع بشه توسظ شوهر...يعني واقعا فقط مشكل از زوجه بوده؟؟؟اگه اينطور بوده و شوهر راضي به طلاق نبوده خب ميتونسته حل بشه...
اينكه خاطرات و نقشه هاي پدرزن نوشته شده درس عبرته يا متهم كردن به حق ياناحق؟؟؟و تبرئه كردن خود به حق يا ناحق...من نميدونم الله اعلم...اما من مورداي مشابهي ديدم كه باعث شده نتونم با خوندن يه مطلب تحت تاثير قرار بگيرم و حتي عبرت بگيرم.اين وسط نميدونم خدمت به اسلام كي خودشو نشون ميده؟؟؟فقط خدا نكنه كه پاي بچه اي هم وسط باشه كه تا قيام قيامت زن و شوهر مسئولند در برابر خدا...گاهي يه جاي كار ميلنگه و مقصريم اما قبح مسئله ميريزه و نميخوايم قبول كنيم يه جاي كار ميلنگه.ايراد من دقيقا چيزي بود كه خودتون گفتيد:عبرت...برداشتي كه از مطالب خواهد شد حس نفرت و ناراحتي و عجولانه قضاوت كردنه بيشتر تاعبرت...
سهشنبه ۷ آذر ۱۳۹۱ - ۳:۱۱ عصر
پاسخ: تشكر كه احساس خودتون رو صادقانه بيان كرديد. اما هميشه احساس در تعامل دو چيز شكل ميگيرد؛ اثر بيروني و حالات دروني. پس هر حسي كه حاصل شود؛ عشق، نفرت، لذت، رنج، همه و همه از اين تركيب پديد ميآيند. برخورد ما با هر نوشتهاي نيز از همين قاعده پيروي مينمايد. از همين روست كه گاهي از يك مطلب چندين حس متفاوت در افراد گونهگون مشاهده ميگردد. نقيض همين فرمايش شما را در كامنتهاي ديگر داشتهام. همين ضدعبرت بودن نوشتههايم را ديگراني بودهاند كه عبرتانگيز خواندهاند. پس همين است كه در نوشتن نميشود همه را راضي نگهداشت. بايد سوابق و تجربيات و حالات گذشته و حال مخاطب را نيز لحاظ نمود. چون انسانها تجربيات يكسان ندارند، تأثّر مشابهي هم نخواهند داشت. اگر به نوشتن ادامه دادم و كار بدينجا رسيد كه ديديد، تشويقهاي فراواني بود كه در نظرات ديدم و چه بسيار ايميلها دريافت نمودم. مثالها فراوان است و اين فضا كوچك براي اطاله كلام. شما را به خدا ميسپارم و از اينكه نظر خود را افزوديد و وبلاگ را پربارتر نموديد تشكر مينمايم. و البته استدعا دارم اگر نقطهنظرات دقيقتر و أوضحي نسبت به مواردي داريد كه ميتواند بنده و مخاطبانم را ياري نمايد، دريغ نفرماييد. ياعلي
مهم نيس: در ضمن مخاطبم هم شماييد هم زوج ولي از اولش كه خوندم نفهميدم اين زندگي خودتون بود يا كس ديگه و شما فقط نويسندش بوديد...گفتم كه عجييييييييييييب بود بسي!!!!!!!!!
پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۱ - ۶:۵۳ عصر
پاسخ: اصلاً قرار نيست معلوم شود كه اين قصه زندگي كيست. چندين بار هم اشاره شده است كه تعمّد در كار بوده كه «اشخاص» را حذف كنم، مصاديق را بردارم، تا «اصل مطلب» معلوم شود، بيشتر مورد توجه قرار گيرد و توجهات را جلب نمايد. سعي كردهام از ادبيات رمزگونه، جذاب و جديدي بهره برم، تا شايد مطلب را أوقع فيالنفس نمايد، اگر بنا ميگذاشتم بر تكلّم به همان لساني كه ما طلاب معمولاً در روابط اجتماعي خود به كار ميبنديم، بعضي تجربيات نشان داده اين طرز بيان ديگر پسند جامعه نيست و اگر زبان جوانان تغيير كرده است، نبايد زبان گويندگان تغيير نمايد. پيامبر رحمت ص كه در جواب آن اعرابي به لهجه خود او پاسخ ميدهند: ليس من امبر امصيام في امسفر، ما نبايد لهجه مخاطبين را در كلام خود لحاظ كنيم؟! شما ببخشيد از عجيييييييييييب بودن شيوه نگارش حقير. تشكر از توجه شما.
مهم نيس: سلام.من يه نگاهي به وبلاگ عجيب غريبتون انداختم...فقط يه سؤال عجيب هم دارم:چرا اين همه نوشتين؟اصن اگه بجاي اين همه نوشتن در مورد زندگيتون كه چي شده يا نشده به پژوهش وقت اختصاص ميداديد بهتر نبود؟اصن من دچار يه افسردگي عجيب شدم با خوندن مطالب...يه حسي ميگه نبايد يه طرفه قضاوت كرد.و اين هم برام عجيب بود كه احساس كردم هدف زندگيتون و انگيزه ي واسه زندگي و ادامشش هم يه مسأله عجيبه...متأسفم همين.لطفا رفع شبهه كنيد اما خواهشا عجيب نباشه
پنجشنبه ۲ آذر ۱۳۹۱ - ۶:۴۴ عصر
پاسخ: من يك طلبه هستم. يكي از هشتاد هزار طلبهاي كه در ايران اسلامي تحصيل ميكنند و خدمت. وظيفه ما فقط پژوهش نيست. طلبهها را شايد بتوان در سه گروه اصلي دستهبندي كرد؛ محقق، مدرّس، مبلّغ. اما موضوع كار همه آنها يك چيز است: خدمت به جامعه اسلامي براي نزديكتر شدن به تحقق اهداف آرماني اسلام. آمارها را احتمالاً نديدهايد. وضع اسفناكي كه در سالهاي اخير ايجاد شده و طلاق را از ازدواج بيشتر كرده! اكنو وظيفه يك طلبه چيست؟ اگر محقق باشد، در چه موضوعي پژوهش بايد نمايد؟ اگر مدرّس باشد چه چيز را بايد به شاگردان آموزش دهد؟ اگر مبلّغ است به مردم چه بايد بگويد؟ بخشي از طلبهها بايد و بايد به مسأله طلاق توجه نمايند. كه البته اين اتفاق هم به خوبي در حال افتادن است، طلبههايي كه در اين زمينه مطالعه مي:كنند و تبليغ مينمايند. اما قالبها چه بايد باشد؟ هميشه نبايد كه در منبر صحبت كرد يا در تلويزيون. يكي از رسانهها هم وبلاگ است. هميشه نبايد صريح پيام را رساند. در جامعه امروز پيامهاي غيرصريح كارآتر هستند. اين همه مطلب كه بنده نوشتهام، در تحليل زندگي يك مرد كه زنش رفته و آن خانواده از هم پاشيده، شايد قالب را اندكي به رمّان نزديك كردهام و قصهگونه بيان نمودم، اما هدف همان است كه در نظر داشتم؛ ايجاد فضاي عبرتاندوزي براي جوانان. شايد مخاطبين اين وبلاگ روزي صد نفر بيشتر نباشند، ولي ضرب كنيد در ايام سال، بالاخره گروهي اين مطالب را ميخوانند و... بنده تلاش كردهام... شايد تلاشم با موفقيت همراه نبوده باشد، اين را بايد ديگران قضاوت نمايند، ولي تلاش كردهام قالب و فرمي جديد را بيازمايم در تحليل معضلات اجتماعي. إنشاءالله خداوند توفيق دهد كه در اين امر موفق بوده باشم. تشكر از دغدغه شما و پيام خوبتان.
سايت دانلود نرم افزار: سلام. با توجه به محتواي خوبي كه داريد، خوشحال ميشم اگر با هم تبادل لينك داشته باشيم. لطفا سايت من رو ببينيد و اگر مايل بوديد توي سايتم برام پيغام بگذاريد تا تبادل لينك كنيم
پنجشنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ - ۱۱:۱۹ صبح
پاسخ: :)
برادرت.مجتبي: بازم كه اشاعه اسناد طبقه بندي شده نظام نهاد خانوادگي رو در دستور كار قرار دادي! كفايت ميكند همين قد!
ترسم ازين است كه سيدنا دچار حقد و كينه شده باشد و بجاي دادخواهي به انتقام جويي بپردازد
بگذر تا از تو بگذرند
مخواه تا تو را بخواهند
خلاصه ازين ضد نويسي ها!
شنبه ۱۶ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۷ عصر
پاسخ: مجتبي جان! اين مطلبي كه ذيل آن كامنت گذاشتهاي، هيچ به تاريخش نظر انداختهاي؟ 9 مهرماه 1389 نيست؟! اين «بازهم» شما جاي شگفتي است! نيست؟! چرا هست...! مطلب مربوط به چهار ماه پيش است، عزيز دل برادر! :)
ت:
كسي نميتواند بر ذات رسانه فائق آيد. اين تحول در علوم و كاركرد آن را ميخواهد و تحول در علوم نياز به نهضت نرمافزاري دارد، همان كه آقا پيوسته اصرار دارد. يك نسل بايد تلاش كند تا رسانه جديد بسازد، همانطور كه نسلها آمدند و تلاش كردند و رفتند تا رسانههاي امروزي شكل گرفت. كار يك نفر و دو نفر نيست!
بله اما قطره قطره جمع گردد وانگهي دريا شود ما نبايد با اين بهانه از حركت باز ايستيم بايد ببينيم چه كنيم وحركتكنيم مشكل من به شخص در همين است كه نمي دانم بايد چه كنم
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۱۷ عصر
پاسخ: پژوهش متد و روش دارد، ابتدا ضرورت را بررسي ميكنيم تا فضا و محدوده كار مشخص شود، موضوع را تعيين كه كرديم طرح را مينويسم و دنبال پيشينه تحقيق ميگرديم. بايد ببينيم گذشتگان ما كار را تا كجا پيش بردهاند، تا ادامه دهنده راه آنان باشيم و كار تكراري نكرده و از اول بازي را شروع نكنيم! و در مرحله بعد منابع پژوهش... حالا فعلاً بايد از انديشه هايديگري فرديد آغاز كرد و تأثيرات آويني ره از آن و پيشنهاد ميكنم گويههاي مهدي نصيري كه ضرورت و محل درگيري را كاملاً روشن كرده است و انديشههاي آسيدمنيرالدين حسيني نيز كمك ميكند. حسن عباسي نيز مدتي است در همين خصوص زياد حرف زده است. اينها همه را مطالعه كنيم، تازه ميرسيم سر خط... يعني جايي كه بتوانيم راه را ادامه دهيم تا به قول شما قطره قطره جمع گردد. اگر قطرههاي گذشته را نديد بگيريم و با آنها تركيب نشويم، سر خودمان را كلاه گذاشتهايم. :)
ت:
در جريان آن سيدي هستم.
مايلم نظرتان را در باب ان سيدي بدانم نكات مبهمي برايم وجود دارد مثلا يك نمونه اين كه نتوانستم بفهمم كسي كه نظر شورايي در باب رهبري دارد سر قدرت اين دعوا ها را راه انداخته يا سرو سر با وبيگانگان دارد مطلعيد كه يكي از فرزندانشان با ام اي سيكس در انگلستان ديدار داشته اند
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۱۴ عصر
پاسخ: به قول خودتان تا همينجايش را با چراغ روشن آمديم بس است... آيا اصرار داريد كه اين بحث امنيتي - اطلاعاتي را در محيط وبلاگي ادامه دهيد؟!
ت:
بحث سياسي سازوكار مشخصي دارد، متكي بر شايعات نيست، بلكه مبتني بر تحليل پديدههاي سياسي است، آن هم بر اساس اصول و قواعد سياسي، مانند: اصل دومينو، اصل شتاب و... پديدههاي سياسي را نبايد در اخبار پشت پرده رسانهاي جستجو كرد، مانند اخباري كه از قول «يك مقام آگاه» نقل ميشوند! بايد حوادث را آورد جلو و توالي و ترتيب آنها را نسبت به هم ديد و به دنبال رابطه علي آنها گشت. بحث سياسي علمي اصلاً آن چيزي نيست كه در تاكسيها امروز اتفاق ميافتد.
اين حرف را قبول دارم و اگر بتوان اين كار را كرد خيلي خوب است اما اين اصولي كه فرموديد يا بحث سياسي معتبر لطفا توضيحات بيشتري دهيد و در باب تحليلگري سياسي اطلاعات بيشتري دهيد اين محدوده ي بحث كه خيلي مفيد است مي توان با گفتگو در وبلاگ سر منشايي براي حل مشكلات فلسفي سياسي كه باعث مشكلات و برداشتهاي متفاوت مي شود و به صحنه روز سياست هم ميرسد وتاثير مي گذارد پيدا كرد
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۱۱ عصر
پاسخ: زماني كه جانشين فرمانده پايگاه بسيج مسجد امام رضا ع واقع در فاز 3 شهرك اكباتان بودم، يك دوره كارداني مربيگري سياسي برگزار شد در سپاه ناحيه غرب و هر هفته ميرفتيم مقداد و اساتيد از دانشگاه امام حسين ع ميآمدند و تدريس ميكردند. كوچكترين عضو كلاس بودم آن روز، چون بقيه همه از فرماندهان بودند و غالباً سنهاي بالا. يكسال رفتم، دو ترم و در امتحانات نيز قبول شدم. يكي از بحثهاي مهم آنجا علوم سياسي بود. حالا بنده در اين حياط خلوت وبلاگ از كجاي اين بحث شروع كنم؟ كدام قواعد و اصول تحليل سياسي را بيان كنم و به چه ترتيبي. حق بدهيد كه جايش يه جاي ديگه است! بهتر اين است كه مطالعه كنيم. از اين كتابها در مغازهها هست. دنبال علوم سياسي بگرديد. :)
ت:
اگر بخواهيم از خواص باشيم، بايد متفاوت از عوام رفتار كنيم در اينكه به سادگي هيچ مطلبي را باور نكنيم د:
بله باور نكردند و نواب كشته شد
مي خواهم خواص باشم اما نه از نوع اين خواص بي بصيرت
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۵ صبح
پاسخ: إنشاءالله خداوند به همه ما توفيق دهد از خواص اهل بصيرت باشيم. آمين!
ت:
شكال ما عوام اين است كه خيلي راحت به هم اعتماد ميكنيم و خبري را كه از دوست يا فاميل خود ميشنويم همچون وحي منزل بر آن پاي ميفشاريم! در همين نوشته شما چند خبر وجود دارد كه حاضرم بياييم بنشينيم حضوري و اثبات كنم براي شما كه از هيچ كدامش يك خط نوشته نداريد كه سند باشد، همه اخبار فوق را شنيدهايد! بنده حاضر به ملاقات هستم، شما اگر سندي بر هر كدام از اخبار خود داريد بياوريد با هم بررسي كنيم. اگر بخواهيم از خواص باشيم، بايد متفاوت از عوام رفتار كنيم در اينكه به سادگي هيچ مطلبي را باور نكنيم د:
ضمنا در روزي كه اقاي احمدي نژاد براي سخنراني تبليغاتي خود در مصلا برنامه داشتند چرا مترو تهران صادقيه بسته شد در روزي هم كه در شريف برنامه داشتند چرا بي ار تي ها مردمي كه براي برنامه تبليغاتي رفته بودند را به سمت ميدان امام حسين بر نمي گرداندن ايا ما بايد خود را به جهالت بزنيم تا از يك سوراخ دوباره گزيده شويم
در اين باب خطي ندارم چون خودم حاضر و ناظر بوده ام البته اقاي چمران براي گشودن مترو خيلي تلاش كردند جرايد دولتي نيز مساله مترو را نگاشتند به جرايد رجوع كنيد
در ضمن يك مساله اي را مبهم بيان مي كنم كه اميد وارم تيز هوش باشيد و بگيريد تحقيق كنيد شب نامه هاي عليه نظام در تهران در كجا چاپ مي شد و عكس خانم بي حجاب خانم رهنورد كجا چاپ شد و وزارت اطلاعات كدام چاپخانه را گرفت
در باب اين مساله هم رجوعكنيد به مطلعين من فكر نمي كنم سيدي سهايي كه از اقاي مشق بيان شده كه از بچه هاي اطلاعات هستند و با نام مستعار سخن گفته اند حرفهاي خاله زنكي كوي و بر زن باشد يا مثلا تحليل گراني كه از موسساتي براي ما برنامه گذاشتند و اطلاعات را براي ادم شناسي به ما دادند ان روز اگر پرده از رخ اصلاحاتي ها بر مي داشتند و استدلال نمي اوردند كه تهمت است و غيبت اين همه لطمه نمي خورديم ايا شما رد مي كنيد كه اقاي قاليباف از مدافعين اصلاحاتي ها شده اند فهميدم كه مي خواهيد بگوييد اينها را در وبلاگ بياننكنم اما اين چيزي ست كه همه مي دانند اما بايد براي مردم شفاف سازي نمود تا دوباره امثال خاتمي ها بر مسند رياست تكيه نزنند همان طور كه در جريان فتنه ديديد مردم عاقل تر و زيرك تر از خواص عمل مي كنند وقتي اطلاعات داشته باشند
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۵۳ صبح
پاسخ: در جريان آن سيدي هستم.
ت:
ببينيد هنر ان است كه ما اطرافيانمان ان طور كه هستند بپذيريمشان اين خود شيفتگي از اخلاقيات اين خانم است تازه همين نوشته هاي او نشان مي دهد كه بي چاره مي خواسته با خود بجنگد اما حوادث گوناگوني كه رخ داده باعث سردي مرد مي شود و او متوجه مي شود لذا نا اميد وتلاش را بيهوده ميبيند شما مي گوييد در جلسه اي با حضور اهر دو بوديد اما اولا زن ها اين مسائل را به يك فرد غريبه نمي گويند ثانيا اين خانم كه خود شيفته است كه براي شوهر خود كتبا نامه مي نوشته ايا براي شما لب به سخن مي گشايد هرگز
اين اقا هم بايد ايشان را اين طور كه بودند مي پذيرفتند و كارشان واقعا سخت بود ه ، ميدانم اما دلسردي ايشان باعث شده همه ي تلاش ها نقش بر اب شود زن ها در اين مسايل هوشمند هستند خانم متوجه شده كه حركات ايشان از تصنعي ست و اين براي زنها از هر چيزي دردناك تر است
اما در باب دخالت بنده ،دوست دارم كه كمك كنم چون روي طلبه ها حساسيت دارم بهتر است بگويم غيرت و تعصب اما محدوديت دارم نمي توانم بيشتر از هم فكري در اين وبلاگ و دعا براي ايشان كار ديگري بكنم
من هم مثلا نميدانم كه اين اقاي زوج كه داستانش را از دهان شخصي فرضي مطرح مي كند كيست ولي اگر اين گونه راحت ترند باشه ما هم چنان نمي دانيم
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۹ صبح
پاسخ: (-;
ت: مشكل را گفتيد مشكل اين است كه ما اويني نداريم هر مذهبي نه ما اويني مي خواهيم درست است كه ذات رسانه است اما اگر اويني باشد بر ذات رسانه هم فائق مي ايد
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۱۹ صبح
پاسخ: كسي نميتواند بر ذات رسانه فائق آيد. اين تحول در علوم و كاركرد آن را ميخواهد و تحول در علوم نياز به نهضت نرمافزاري دارد، همان كه آقا پيوسته اصرار دارد. يك نسل بايد تلاش كند تا رسانه جديد بسازد، همانطور كه نسلها آمدند و تلاش كردند و رفتند تا رسانههاي امروزي شكل گرفت. كار يك نفر و دو نفر نيست!
ت:
دلايلي كه زوجه براي توجيه نامه هايش مي اورده چه بوده
با تشكر از پاسخ هاي شما به پست ها هر چند كه در پاره اي از مطالب ناراحت شدم نه به خاطر جوابهايتان بلكه به علت اينكه حرف هايم را درست متوجه نشده بوديد
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۲:۴۷ صبح
پاسخ: او درباره نامههايش صحبت نميكرده، ميگفت: اصلاً روابط آنقدر سرد شده بود كه جايي براي صحبتهاي اينچنيني نمانده بود. حرفهاي روزانه همان حرفهاي روزمره بود. زوجه ميآمد درباره مثلاً انتگرال سؤال ميكرد و زوج يك ساعت براي او صحبت ميكرد. بعد زوجه رفته و تشكر خود را كتبي نوشته است، به زبان نميتوانسته عشق و علاقه خود را ابراز كند، احساس تحقير ميكرده. البته بعد براي زوج روشن شد كه اين از بابت خودشيفتگي است و اساساً نميتوانسته ابراز علاقه نمايد، اين را تحقير خود حس ميكرده! زوج نيز كه آزرده بوده از اين رفتار، چه اينكه در ابتداي زندگي زوج بسيار ابراز علاقه كرده و در بخشي ملاحظه كرديد كه زوجه قهر ميكرده و پيوسته زوج با منتكشي و محبت او را نرم مينموده، ولي از يك جايي، مشخصاً ميگويد از زمان قهر سه ماهه، مسيري ايجاد شد كه بعد از چند ماه به نوعي سردي در روابط روزانه انجاميد. ديگر زوج نميتوانست ابراز علاقه تصنعي انجام دهد، ديگر علاقهاي نمانده بود. اما توهين و بيادبي و كجرفتاري نيز نميكرد. تا اينكه جريان كنكور سال گذشته پيش آمد و نياز پيدا كرد به شوهر و در اثر بحث علمي ناشي از آن، اين نامهها را نوشتن آغازيد. بعد هم كه گذاشت و رفت خانه پدرش، گفت: «پدرم گفته از مكه بيايم طلاق تو را ميگيرم!»
ت:
بنده پاي رسانهها ميگذارم و بيشتر هم رسانه ملي خودمان.
به نظرتان اگر نيروي متخصص متعهد رسانه ملي را قبضه كرد بود و وفور نيرو بود ونظرات مذهبي ها توسط مذهبي ها در سيما اجرا مي شد اين مشكلات در سيما امروز وجود داشت
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۲:۱۷ صبح
پاسخ: مگر قبضه نكرده است؟! بچه مذهبيها چقدر در رسانه و سينما رفتند و آثار خوبي هم اول كار داشتند، ولي كمكم ليز خوردند. بايد تحقيق كنيم چرا اين ليز خوردن اتفاق ميافتد. اگر ملاحظه كنيد بعد از انقلاب مذهبيها رسانه را پر كردند. ما كارگردان و تهيهكننده و برنامهساز مذهبي كم نداشتيم، ولي امروز همانها دارند «قطام» ميسازند. مسأله مذهبي بودن يا نبودن نيست، مسأله آن چيزي است كه آويني ره اصرار دارد، مسأله «ذاتيات رسانه» است!
ت:
اولا در صورتي تهمت است يا غيبت كه بنده نام برده باشم كه نبرده ام حتي حزب هم مشخص نكردم كلا افرادي را گفتم كه هم اكنون به فتنه گري مشغولند كه قاعدتا يا نفع مالي دارند يا حرص قدرت ديوانه نيستند كه سر هيچ وپوچ به مخالفت با دولت بپردازند در ضمن بنده گفتم اقاي قاليباف حرص مالي دارند در ضمن ما بايد افراد را بشناسيم براي انكه به علي وابسته بمانيم تا مثل مردم احمق ان زمان به استقبال معاويه نرويم اما بنده هم موافقم كه نبايد كسي را بي ابرو كرد من هم در سطوري كه نگاشتم از كسي نام نبردم در ضمن رييس جمهور محترم نام بردند اما در باب اينكه از خطايشان مطلع هستم باسند واقعا از خطاي بيضي اگاهم فكر مي كنيد مسئول هاي رسيدگي هم عدم اگاهي دارند و مردم هم نمي دانند مثلا مردم پرونده استات اويل را نمي دانستند يا قوه ي قضاييه قبل از اينكه رييس جمهور اعلام كنند نمي دانستند چرا رسيدگي نكردند نمي خواهد دعاوي جديدي مطرح شود ابتدا دعاوي قديمي را رسيدگي كنند
در ضمن يك مساله اي را مبهم بيان مي كنم كه اميد وارم تيز هوش باشيد و بگيريد تحقيق كنيد شب نامه هاي عليه نظام در تهران در كجا چاپ مي شد و عكس خانم بي حجاب خانم رهنورد كجا چاپ شد و وزارت اطلاعات كدام چاپخانه را گرفت
ضمنا در روزي كه اقاي احمدي نژاد براي سخنراني تبليغاتي خود در مصلا برنامه داشتند چرا مترو تهران صادقيه بسته شد در روزي هم كه در شريف برنامه داشتند چرا بي ار تي ها مردمي كه براي برنامه تبليغاتي رفته بودند را به سمت ميدان امام حسين بر نمي گرداندن ايا ما بايد خود را به جهالت بزنيم تا از يك سوراخ دوباره گزيده شويم
قصدم نشر نبوده انچه نوشتم قصدم مباحثه علمي بود كه شما هم در ابتدا با ان موافقت كرديد اما حالا محكوم از بحثي كه در باب سيستم كرديد لذت بردم چون علمي بود و بحث اما ...
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۲:۰۸ صبح
پاسخ: اشكال ما عوام اين است كه خيلي راحت به هم اعتماد ميكنيم و خبري را كه از دوست يا فاميل خود ميشنويم همچون وحي منزل بر آن پاي ميفشاريم! در همين نوشته شما چند خبر وجود دارد كه حاضرم بياييم بنشينيم حضوري و اثبات كنم براي شما كه از هيچ كدامش يك خط نوشته نداريد كه سند باشد، همه اخبار فوق را شنيدهايد! بنده حاضر به ملاقات هستم، شما اگر سندي بر هر كدام از اخبار خود داريد بياوريد با هم بررسي كنيم. اگر بخواهيم از خواص باشيم، بايد متفاوت از عوام رفتار كنيم در اينكه به سادگي هيچ مطلبي را باور نكنيم د:
ت:
در ضمن خيلي ممنون از توهين هايي كه نموديد (خر ، جيره خوار وغيره )
اداب الطلاب را اگر نخوانده ايد خوب است كه مطالعه كنيد
شما به تبليغ هم كه مي رويد با عامه هم همين گونه سخن مي گوييد بايد با اين روش يك عالمه دشمن براي اسلام درست كرده باشيد به بركت ادبياتتان
از نظر شما منتقدان جيره خوارند چه قياسي بنده اساسا در مساله اين دولت هم نظر اقاي مصباح هستم برايم جالب شد كه بدانم ايشان جيره خوار چه كشوري ست لطفا بنده را مطلع سازيد
در ضمن طرح يارانه ها بسيار طرح خوبي ست بايد زودتر از اينها هم پياده مي شد كه به علت بي عرضگي دول قبلي و ترسو بودنشان اين اتفاق نيافتاد اما هيچكس نيست كه بتواند بگويد اين طرح گراني به دنبال ندارد اما رييس جمهور گفته اند فشا ر گراني را به طبقه ضعيف كنترل مي كنيم وقتي يارانه برداشته شود برق كه مثلا 3 هزار تومان بوده مي شود 30 هزار تومان چون يارانه اش برداشته مي شود اين يك چيز بديهي ست و هر بچه اي مي فهمد بنده هم يارانه را برنداشتم كه جنس گران شود نتيجه ي اين طرح است كه اشكالي هم ندارد بايد باشد تا كشور اباد شود و همه چيز كنترل شود منظورم از طرح اين بحث اين بود كه بايد مراقب جامعه باشند چون وقتي يك كارمند با چنين نوسان قيمتي روبه رو مي شود يا يك فرد عام دچار شك مي شود و به هر حال اعتراضاتي رخ خواهد داد مثل سهميه بندي بنزين بايد مراقبت كرد كه دشمن سو استفاده نكند
درضمن در باب بحث سياسي هم خودتان فرموديد محدوده روشن كنيد نگفتيد بحث نكن چون جايگهت در حد بحث نيست به پاسخ هاي قبلي خود رجوع كنيد
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۳۶ صبح
پاسخ: بحث سياسي سازوكار مشخصي دارد، متكي بر شايعات نيست، بلكه مبتني بر تحليل پديدههاي سياسي است، آن هم بر اساس اصول و قواعد سياسي، مانند: اصل دومينو، اصل شتاب و... پديدههاي سياسي را نبايد در اخبار پشت پرده رسانهاي جستجو كرد، مانند اخباري كه از قول «يك مقام آگاه» نقل ميشوند! بايد حوادث را آورد جلو و توالي و ترتيب آنها را نسبت به هم ديد و به دنبال رابطه علي آنها گشت. بحث سياسي علمي اصلاً آن چيزي نيست كه در تاكسيها امروز اتفاق ميافتد.
ت:
البته قبول دارم كه بايد الان به مسائل جزيي نپرداخت و وبايدمسائل كشور در صدر باشد تا منفعت كشور حفظ شود و از تفرقه گريخت اما اين به معني عدم نقد نيست
اين را قبول دارم چون اقا در ديدار با نخبگان در جواب يكي از دانشجويان در باب اين اقا اين گونه جراب دادند وخواست اقا بر اين است
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۱۶ صبح
پاسخ: جايگاه نقد خوديها رسانه نيست! اگر زمان شاه روحانيت فرياد ميزد، خب اپوزيسيون بود، در مسند نبود، قدرت نداشت، اگر امروز هم به همان سبك فرياد بزند، آگاهان ميخندند! فرياد براي اقليت است و نه اكثريت! وقتي ما سر قدرت هستيم كه ديگر نبايد نقد خود را فرياد كنيم. گوش احمدينژاد را ميكشيم، مياوريمش در قم، هر چقدر ميخواهيم ميزنيم در گوشش كه چرا حرف گوش نميكني! نيازي به تشويش اذهان جامعه هم نداريم.
ت:
يك: بدون داشتن اطلاعات صحيح و موثق، دو: بدون دانستن روشهاي تحليل سياسي و متدهاي آن و سه: بدون توجه به مكان و موقعيت و آدمهايي كه دارم برايشان صحبت ميكنم، بيمهابا شروع كنم به آناليز و تحليل و در نهايت به اين برسم كه «گزينه جنگ را هم نميشود ناديده گرفت!»،
شما مطمئنيد بنده بي اطلاع هستم بنده در حد خودم اطلاعات دارم واز زمان رياست جمهوري اقاي خاتمي در باب همه ي اتفاقات تحقيق مي نمودم در باب اعصار گذشته نيز از عصر صفوي تاريخ ايران را بررسي نموده ام تا زمان اقاي هاشمي يعني زماني را هم كه به علت كودكي نمي توانستم اناليز كنم بعدا مورد بررسي قرار دادم (حوادث مشروطه ،بهاييت ،فراماسون هاي ايران وجهان ،مطالعه تاريخ هند و نركيه و عراق و عربستان وانگلستان و...) اينها را از باب خود تعريفي نگفتم البته مطلب بري دانستن بيشتر از اينها و علم من است و اطلاعات بنده در حد فضيلت نيست فقط خواستم بگويم بي اطلاع نيستم
اما اطلاعات صحيح وموثق ايا شما مطمئنيد كه بنده دسترسي به اطلاعات موثق ندارم ايا روزنامه ها و سايت هاي دولتي نا صحيح و غير موثق است در سايت رجا و جهان از تحركات اسراييل خبر داده شده بود و در همين سايت ها در خواست رييس جمهور برزيل در باب اين خانم منتشر شده بود در باب ارتش تركيه هم بهتر است شما به جاي سفسطه از سر بي اطلاعي بهتان نزنيد و به مطالعه ي سيستم حكومت تركيه بپردازيد در باب گزينه جنگ هم اين حرف رهبري ست چند سال پيش در يكي از سخنراني هايشان فرمودند كه استكبار مانند يك فرد مست ديوانه است و نمي شود رفتار مست و ديوانه را پيش بيني كرد چون حرجي برشان نيست و اين امكان وجود دارد كه از سر بي عقلي حركت مذبوحانه اي نمايند و حمله كنند ايا سند از حرف رهبري بالاتر ايا شما مي توانيد امضا دهيد كه به ما حمله نمي كند در جنگ 33 روزه ايا قبلش كسي احتمال مي داد كه اسراييل به لبنان حمله كند من از جنگ نمي هراسم بحثم سر اين است كه مي گوييد حرفم عجيب است و نابخردانه و تحليل غلطي ست
ببخشيد ايا جناب رييس جمهور مهندس نيستند ايشان علوم سياسي خوانده اند و به متد ها اشنا
شما كه اشنا هستيد بگوييد ما هم ياد بگيريم در ضمن در اين ضمينه هم فكر ميكنم بررسي تاريخ و گوش كردن به تحليلگران توانسته كمي تا قسمتي به صورت تجربي در اين ضمينه راهم اندازد
شان كساني كه در بابشان سخن مي گويم را در نظر گرفته ام به كسي توهين ننموده ام نظرم را گفته ام
شما سفسطه مي كنيد يكي از روشهاي خفه كردن مخاطب اين است كه با زير سوال بردن او او را ساكت كنيد
ايا اين خيلي خوب است كه مردم ما يك سري ادم بي تحليل باشند هم چون خس وخاشاكي كه امام علي (ع) از ان نهي نمودند ايا به نظر شما مردم بايد گوسفند باشند و سرشان را بياندازند پايين و دنبال هر كه جلوشان راه رفت بروند خوب مردمي با اين خصوصيت برايشان چه فرقي مي كند كه جلويشان امام راه برود يا شاه
حرفتان درست است كه مي گوييد به اندازه يك راي حق داريم بله دقيقا به علت همين حق است كه حرف مي زنيم توقع داريم مي خواهيم دلسوزي كنيم چون راي داديم و حق داريم ايا شما هم از ان دسته هستيد كه قبل انتخابات مي گويند مردمي بهتر از مردم ايران نيستند بعد كه كارشان راه افتاد به مردم هيچ چيز ربط ندارد به مردم ربطي ندارد كه 100 مليون به يك بازيگر داده مي شود بعد فرزندانشان بي كارند به مردم ربطي ندارد كه از تريبوني كه به ان راي داده اند و در برابر مخالفين از او دفاع كرده اند و ابرويشان را گرو گذاشته اند صداي فردي بلند مي شود كه دم از دوستي اسراييل مي زند و رشته هاي رييس جمهور را پنبه ايا مردم با لحن خوش هم نمي توانند بگويند جلوي اين اقا را بگيريد به ضررتان است ما دلمان براي شما مي تپد نگران جايگاه شماييم
در ضمن چرا حرف در دهان من مي گذاريد و بر داشت هاي شخصي خود را به بنده تحميل مي كنيد وسپس محاكمه من كي گفتم رييس جمهور نادان هستند ايا نمي شود به ايشان انتقاد كرد به عنوان يك طلبه يا يك دانشجو
از شما كه طلبه ايد بعيد است ايا پيشرفت در حوزه هميشه براساس نقد ها نبوده ايا ابن ادريس علامه حلي شيخ طوسي و غيره نظرات علماي قبلي را رد نمي نمودند به من مي توانيد اشكال كنيد كه سطح شما پايين است بايد خفه شي ايا به اقاي مصباح هم ميتوانيد اين حرفها را بزنيد ايشان هم به عملكرد اقاي احمدي نژاد معترضند ايا اين سه اشكالي را كه بيان نموديد به ايشان هم وارد است چرا كسي را كه از مكتب ايراني سخن گفته مسئول دايره خاور ميانه كرده اند تا بروند و نطق يك ساعت ونيمه بگذارند تاعرب ها را برضد ما بشورانند مگر مقام معظم رهبري به اين كار ايشان به عنوان موازي كاري اعتراض نكردند چرا به حرفهاي اقا گوش نمي دهند نمي توانيد بگوييد ايشان معصوم است ايشان اشكالات فاحشي دارند مثلا وقتي مقام معظم رهبري به ايشان نامه رسمي دادند براي خلع مشايي چند روز كه لفتش دادند بعد هم ان نامه رسمي را به اقا نوشتند بعد يك نامه عاشقانه هم براي اقاي مشايي كه ببخشيد مجبورم شما را بردام اين ها يعني چه متد تحليلي خاصي مي خواهد براي فهم و ادراك يا ما بايد كبك شويم و سرمان را زير برف بكنيم
شنبه ۱۷ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۱۱ صبح
پاسخ: اگر نظر ما اصلاح رفتار كسي باشد، مجاز نيستيم از رسانه براي فشار به او استفاده كنيم. وقتي رسانه در هر دو تكنيكش؛ رسانه رسمي و رسانه غيررسمي (شايعهسازي) ابزار بيان يك نقد شود، آن ديگر نقد نيست، بلكه متدي براي غلبه اپوزيسيون بر دولت رسمي است. ما دموكرات نيستيم كه رسانه را به مثابه ابزار دستيابي به قدرت تعريف كنيم. رسانه يكي از اركان دموكراسي است، ولي نه با كاركرد شرعي!
ت:
دوباره تمام مطالب وبلاگ را خواندم قضيه ي اين دو خيلي پيچيده است فكر مي كنم زوجه خود نيز با خودش درگيري دروني پيدا كرده بايد به او كمك شود او با خصوصيات دروني اش در گير شده زيرا زن مغروري كه از ابتدا قهر مي كرده و به زبان براي شوهر حرفهايش را بيان نمي كرده اكنون از شوهر تقاضاي برگشت مي كند فكر مي كنم گناه دارد بايد به او كمك كرد تا به زندگي باز گردد ايشان كه روحاني هستند وظيفه شان تبليغ و نشر اداب اسلامي است در تبليغ تحمل بالا لازم است چه خوب است كه ايشان ابتدا بتوانند خانم خود را تحمل كنند و براي ايشان تبليغ كنند و به ايشان كمك كنند تا يك مسلمان را به زندگي اسلامي رهنمون نمايند از مطالب بر مي ايد كه خانواده ايشان از اسلام برداشتهاي ابداعي داشتند وايشان هم تحت تاثير همين روشها تربيت شدهپدر ايشان هم به نظرم قبل از اينكه به هر مساله ي ديگري بيانديشد ابتدا به منافع خود و فرزندان خود مي انديشد و افراد ديگر را اجنبي مي داند و براي استفاده ابزاري از انها بهره مي جويد او حتي با زن خود هم به عنوان عنصري بيگانه رفتار نموده يا مثلا به پسر مي گويد برو زن بگير به دختر مي گويد اين گونه شوهرت را تربيت كن و حاضر است تا مرز طلاق هم پيش برود اينها همه ريشه در خود خواهي و منيت است ايشان مي خواهد دنيا به كام خود و بچه هايش باشد بقيه هم مهم نيستند از طرفي فكر مي كنم اين دختر را از پسرانش هم بيشتر دوست دارد و به دختر خيلي رسيده و دختر هم نمي تواند از او دل بكند ايا زوج نمي تواند نظرات پدر زن را تغيير دهد
زن در نامه اش گفته كه شما هيچ وقت به حرفهاي من گوش نداديد از علم خود مرا بي بهره گذاشتيد اينها ابهام دارد ببينيد ايا اقا با خانم صحبت مي كرده از علاقه او مي پرسيده به علايق او جواب مي داده شايد اومثلا بيش از محبت هاي كلامي يا رفتن به بيرون و خريد نياز به چيز هاي ديگري داشته مثلا همين كه با همسر خود بحث هاي علمي كند شوهر او را جدي بگيرد و او را به عنوان پشتيبان براي رسيدن به قله هاي علمي نياز داشته نه فقط اينكه هم صحبت اقا باشد يا مادر بچه ها او مي خواسته كه در جامعه نيز حضور داشته باشد و خانه نشين نباشد
جمعه ۱۶ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۲۰ صبح
پاسخ: شوهر ميگويد: به هر سؤال علمي او با اشتياق جواب ميدادم، ولي ميگفت وقتي حرف ميزني خوابم ميگيرد، ولي پدرم يك ساعت هم حرف بزند لذت ميبرم! در هر صورت يك پيشنهادي دارم. ما و اطرافيان بسيار براي حل مشكل اين زوج جوان تلاش كرديم و موفق نشديم. اگر شما مايل باشيد، بنده شماره تلفن زوجه را بگيرم و به شما بدهم. تماس بگيريد و نظرات خود را منتقل فرماييد و اصلاً واسطه رفع اختلاف شويد. با توجه به تجربه سه طلاقي كه داشتهايد و خصوصاً اينكه زن هستيد شايد گفتههاي شما اوقع فيالنفس باشد از آنچه ما گفتهايم به اين خانم. اگر تمايل داريد اعلام فرماييد. تشكر
ت: اساسا تعريف سياست خارجي را كه در كتب علوم سياسي بخوانيد مي بينيد كه مي گويند منظور حفظ منافع هر كشور است يعني هر كشور فقط منافع خودش برايش مهم است مثالا همين جناب روسيه ببينيد سر مساله نيروگاه چه بازي در اورده اند تا بود كه سوخت نمي دادند حالا موشكهاي اس 300 ايران مي تواند براي زمان كشي تعاملات كند كه خيلي خوب و تا الان جواب داده اما نمي تواند به كسي اعتماد كنذد وحساب باز كند هيچ كس حاضر نمي شود براي ما وارد جنگ شود و تاسيسات و جان مردمش را به خطر بياندازد به قول معروف مي گويند سري كه درد نمي كند دستمال نمي بندند
پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۱۳ عصر
پاسخ: عجب تحليلهايي...!
ت: درست است سياست خارجي خيلي مهم است و دكتر واقعا شاهكار كرده اند اما ترس من از نارضايتي داخلي ست خصوصا با افزايش قيمت ها در طرح يارانه ها كه به نظرم اصلاحاتي ها دنبال اين هستند كه از اين موقعيت استفاده كنند از طرفي گزينه جنگ را هم نمي شود نا ديده گرفت هيچ چيز مشخص نيست اخيرا اسرائيل تحركات مشكوكي داشته به تحركاتش هم نمي خورد كه براي جنگ با غزه يا لبنان يا حتي سوريه باشد چون خيلي عظيم است از طرفي همين تركيه يا برزيل اگر ما با امريكا جنگمان شود به نظرتان پشت چه كسي را خواهند گرفت ايا تركيه حاضر مي شود مرز هوايي به امريكا ندهد حالا دولتش اصلا خوب ولي در انجا قدرت به دست ارتش لاييك فراماسون است يا برزيل در همين قضيه خانم اشتياني به دفاع از اين زن پرداخت پس روي گزينه هاي خارجي نمي شود حساب باز كرد بايد بيشتر عام جامعه را مراقبت كرد كه دچار دلسردي و دلزدگي نشوند دشمن در فكر تخريب ملت است توسط عمال خود در ايران(منظورم اصلاحاتي ها هستند)
پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۰۶ عصر
پاسخ: سفري رفته بودم دوبي. يك مأموريت كاري بود. از راننده تاكسي پرسيدم الآن امير اين بلد كيست؟ گفت: نميدانم. گفتم برادر من، اگر در ايران اين سؤال را بپرسي، راننده تاكسي در نقش بزرگترين تحليلگر سياسي، تمام وقايع ايران و جهان را آناليز كرده و در نهايت راهكارهاي برونرفت از وضعيت سياسي فعلي و برخورد با چالشهاي جهاني را نيز ارائه خواهد نمود! يك لحظه كلاه خود را قاضي كنيد، اين كار احمقانه نيست! اين حماقت من نيست كه يك: بدون داشتن اطلاعات صحيح و موثق، دو: بدون دانستن روشهاي تحليل سياسي و متدهاي آن و سه: بدون توجه به مكان و موقعيت و آدمهايي كه دارم برايشان صحبت ميكنم، بيمهابا شروع كنم به آناليز و تحليل و در نهايت به اين برسم كه «گزينه جنگ را هم نميشود ناديده گرفت!»، يارو ميگفت خدا رحمت كند خر همسايه ما را، شم اقتصادي خيلي خوبي داشت! پرسيدند: چطور؟ - هيچي، هر وقت قيمت گندم ميخواست بالا برود تشخيص ميداد، به در طويله جفتك ميزد و ما ميفهميديم و فردايش گندم را يك تومان گرانتر ميفروختيم! اين دهاتي نادان نميدانست كه اين تشخيص خر نبوده است، وقتي تو گندم را يك تومان گران ميفروختي، تو داشتي كه قيمت را افزايش ميدادي و بازار را متلاطم كرده و به افزايش قيمت گندم وا ميداشتي! حالا شايعات اين چنين نقشي دارند. البته الآن ديگر اين نقش را خر بازي نميكند، رسانههاي قدرتمند غربي وظيفه آن خر را برعهده گرفتهاند. ما هم عمّال بيجيره و مواجب ايشان شده و كارشان را آسان ميكنيم. ما هستيم كه گراني را شايعه ميكنيم و بعد خودمان هم اجناسمان را گران ميفروشيم! و بعد خودمان هم از گراني ميناليم!
ت:
همه براي خدمت به اسلام سر قدرت دعوا دارند و هر كدام با اين زعم كه اگر من باشم آن كار ديگر ميكنم
به عقيده بنده اين اقايان حرص مالي دارند و بعد حرص قدرت
خيلي از انها شركتهايي دارند يا خطايي كرده اند كه نمي توانند از موضعشان بر گردند
اقاي احمدي نژاد در ابتداي رياست جمهوري خود دست خود را به سمت همه ي گروهها دراز كردند اما هيچ كس دست ايشان را نگرفت و با ايشان سر نا سازگاري گذاشتند البته كارشان عادي بود چون مي خواستند از منافعشان دفاع كنند من يك سوال دارم به نظر شما چگونه مي شود اقايان خاطي را به مسير باز گرداند ايا صلا مي شود اين اتفاق بيافتد
پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۷ عصر
پاسخ: اگر شما خبر داريد كه شركتهايي دارند و فلان و بهمان، حتماً با 113 تماس گرفته و گزارش دهيد. آنها به اسناد شما نياز خواهند داشت. خواهر من! به كدام سند اين حرف را ميزنيد؟ حتماً فلاني گفته است، بله فلاني آدم خوبي است، ولي شايد او نيز فريب خورده و اين را يك آدم نابكاري در دهانش انداخته باشد. چطور اينهمه آدم نمازشبخوان متدين را به حرص مالي متهم ميكنيد. قاليباف كم آدمي است؟ اين آدم در جبهه نبود، از جانش نگذشت؟ درست است كه ما به تبع امام ره معتقديم كه «ميزان حال فعلي افراد است، با غمض عين از بعضي اشتباهات گذشته» اما اگر دليلي قطعي نداريم كه حال او عوض شده و حرص به دنيا پيدا كرده، اصل بر اين است كه همچنان بر همان حال گذشته است. شايعات را ساده قبول نكنيد. در قضاوت ساده رفتار نكنيد. سادهلوح هر كه باشد مانند هما شيخ ميشود كه امام ره برايش نامه نوشت و نفهميد و از اين دنيا با چه ذلتي رفت! هر كس هر چه ميخواهد بگويد، شما به دنبال دليل و سند باشيد. خطا كردهاند، چه خطايي؟ چه كسي ديده است؟ چند شاهد داشته است؟ همه اينها را بر چه فرضي بيان ميكنيد؟ اينها بد معصيتهايي است و بد كفارههايي دارد و از كبائر است كه بد ميسوزانند آدم را به خاطر نشر آنچه به صحت آن اطمينان ندارد كه تهمت بزند و حتي اگر به صحت آن هم مطمئن باشد كه غيبت است! اگر ميدانيد چه كسي چه خلافي كرده است و به يقين هم ميدانيد مديون هستيد به نظام اگر تلفن نكرده و به ستاد خبري وزارت اطلاعات نگوييد. اما مديون هستيد اگر به ديگران يعني به غير از مسئولان امر اين خبرهاي ظني را گفته و منتشر كنيد. اينها شرع اسلام است، من از خودم كه در نياوردهام. كلام رسول خدا ص را ببينيد!
ت: يكي از دوستانم در شرف طلاق بود كه فعلا حل شده بعد يك سال فهميدم هر چه گفته بود دروغ بوده يا نصفه مطمئنيد ايشان صادقند
پنجشنبه ۱۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۴۴ صبح
پاسخ: منظورتان صداقت زوج است؟! چه كسي ميداند دروغگو كيست و راستگو كدام است. ما به ادله بايد رجوع كنيم. اصلاً شايد رفيق من دروغگوست و زن ايشان راستگو. اين اصل اولي است كه نبايد يكي از طرفين را به صرف آشنايي و رفاقت در دعوا برتري داد. اما انسان عقل دارد، نادان نيستيم كه، وقتي مدارك و مستندات را ميبينيم، يا بايد بگوييم كه جعل سند كرده است و خط زن خود را، كه بنده در ملاقاتي مشترك كه خانم ايشان نيز بود، وقتي طرح بحث كردم، خانم منكر نوشتهها نشد، تلاش ميكرد فقط توجيه كند نوشتههايش را. در چنين حالتي ميتوان از اسناد رد و بدل شده تا حدي قضايا را فهميد و به قضاوت نشست. ديگر نميتواند گفت شايد زوج دروغ بگويد، زيرا ادله و اسناد خلاف اين مطلب دلالت مينمايد.
ت:
بنده از طرفداران پر و پا قرص اقاي احمدي نژاد هستم حتي به ايشان منتقد نيستم بيشتر برايشان نگرانم چون دارم ميبينم كه در تهران بين مذهبي ها دارن خرابشون مي كنند از دوره بعد مي ترسم كه ايشان نمي توانند بيايند مثلا اقاي ارضي چند وقتي ست كه خيلي به اقاي رضايي مي چينند واقاي ضرغامي با اقاي قاليباف مي پرند
نگرانم خيلي نگران
مي دانم كه اقا خيلي ايشان را دوست دارند
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۵:۴۰ عصر
پاسخ: بعضي مداحها را اصلاً نميشود كنترل كرد، گرفتاريهاي زيادي نيز هم در گذشته و هم حال براي انقلاب ايجاد ميكنند. به دليل اينكه يك آدم عوام كم اطلاع يهو به خاطر كيفيت فيزيكي صدايش به شهرت ميرسد، درست مثل يك فوتباليست يا يك بازيگر سينما. اين آدم سواد تشخيص خيلي مسائل را ندارد. بحمدالله در ايران بازيگران و فوتباليستها كمتر دخالت ميكنند و مردم هم خيلي به فرمايشات سياسي آنها اعتنا نميكنند، ولي در اين ميانه مداحان عزيز به دليل اينكه وجهه مذهبي دارند، مردم به حرفشان اعتماد دارند و تصور نميكنند اين آدم صدايش خوب است، ولي در دانش و عرصه انديشه چيزي از خود همان مردمي كه پاي صدايش نشستهاند بيشتر ندارد. حتي بعضي از اين آقايان ديدهام كه استخارههاي عجيب به قرآن ميگيرند و يا تعبير خوابهاي آنچناني ميكنند! بايد مراقب بود. اما در باب احمدينژاد، ما يا با ايشان ارتباط نزديك داريم به گونهاي كه صدايمان به ايشان ميرسد و به حرفمان توجه دارد، تكليف داريم كه اشتباهاتش را به او گزارش كرده و از او توضيح بخواهيم، شايد دليل قانعكنندهاي داشته باشد. اما اگر صدايمان به او نميرسد بايد تا ميتوانيم از ايشان حمايت كنيم، تا زمانيكه رهبري حمايت ميكند. زيرا صداي رهبري كه به ايشان ميرسد. اگر رهبري ميبيند و ما به رهبري اعتماد داريم، گويا ما خودمان داريم ميبينيم. نبايد به شايعات دامن بزنيم. نبايد اينگونه سخن بگوييم كه مدام اعلام و ابراز ناراحتي كنيم و به روش بسيار مكارانه شيطاني از باب دوستي وارد شده و طعنه بزنيم كه ميگويند: «من ايشان را خيلي دوست دارم و اصلاً چون خيلي نگران ايشان هستم دارم ميگويم كه ايشان خيلي نادان است!» اين آشكارا تهمت زدن با لفاظي است. چرا شما نگران هستيد و از آينده ايشان ميترسيد، مگر شما يك حق رأي بيشتر داريد؟ خب تكليف شما همان است، همان برگه رأي را براي انتخابات آينده اعمال كنيد. اگر ايشان صلاحيت نداشت ندهيد و كس ديگري را برگزينيد. اما به چه ادلهاي ميگوييد از دوره بعد ميترسيد؟ از مهمترين نكات در تفكر سيستمي اين است كه بايد كار هر واحد را به خودش واگذار كرد. اگر تكليف شما رأي دادن است بدهيد. اما تكليف من و شما اين نيست كه شايعات را گسترش دهيم و ذهن همديگر را مشوش كنيم كه ملت را از آينده بترسانيم. بعد هم بگوييم به خاطر خود احمدينژاد نگرانيم. من و شما بايد نگران خودمان باشيم. تا خامنهاي هست او ميتواند نگران ايشان باشد. هر وقت هم مثل امام ره كه در جريان بني صدر نشان دهد، رهبري هم ابراز كرد كه نگرانيهايش از احمدينژاد زياد شده است، خودمان ميرويم از كشور بيرونش ميكنيم. اما كار واحدهاي سيستم را قبضه نكنيد! البته امر به معروف و نهي از منكر هرگز نبايد فراموش شود، ولي با شرايطش. هيچوقت نبايد منكر را كه من انجام دادهام، نهي آن را به ديگري بگوييد. اگر دستتان به من نميرسد اصلاً مكلف به نهي از منكر نيستيد، هستيد؟! كتاب بخوانيد، رساله بخوانيد! احكام ياد بگيريد. ما مردم ايران نسبت به تهمت و غيبت خيلي سادهانگاريم. چقدر همين بچه هيئتيهاي ما و همين زنان جلسهاي ما گوشت احمدينژاد را همراه با تمامي ياران و همراهانش هر روز ميجوند و قورت ميدهند! از باب همين غيبتي كه از ايشان ميكنند و جو كشور را ناسالم و هوا را مسموم مينمايند. بدون هيچ اطلاعات درستي و مبتني بر شايعات.
ت: در ضمن يك نكته بهداشتي فست فوت براي ادم هاي معمولي هم خوب نيست چه رسد به زائو
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۱۹ عصر
پاسخ: به دوستم خواهم گفت... براي اينكه نشد... حداقل براي زن بعدياش رعايت كند! د:
ت: در باب مزخرفاتي هم كه بلغور كرده اولا در دعوا حلوا خير نمي كنند ثانيا گفتم كه ايشان يك ادم مغرور لجباز است چه انتظاري به غير از اين از او داشتيد
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۱۷ عصر
پاسخ: به نظرم از مغالطات است، شيطان ساخته است كه ما را بهتر بفريبد. اينكه در دعوا حلوا خير نميكنند يعني چه؟ چرا نميكنند؟ يك موقع گزارش ميدهيم كه دو نفر دعوا كردند و خب عصبانيت بود و يكي ديگري را كشت، اما وقتي تبديل به ضربالمثل ميشود، يعني داريم مجوز ميدهيم كه مردم در دعوا هر كاري دوست دارند بكنند و بعد هم بگويند خب دعوا بود ديگر! اين همان خلافي است كه پدرزن در گفتارش دارد: در دنيا كه عدالت نميشود! ولي اتفاقاً تكليف ما همين است كه براي عدالت در دنيا تلاش كنيم و حتي كشته شويم. تكليف ما اين است كه در دعوا تقوا پيشه كنيم و كظم غيظ نماييم. در حالت غيردعوا كه كسي فحاشي نميكند، مهم اين است كه در دعوا فحش ندهد و دروغ نگويد. فتنه و امتحان الهي همان لحظه دعوا محقق ميشود كه انسان پرهيزگار را از دروغگوي بيحيا مشخص ميسازد.
ت: فاصله وضع حمل او با ترك منزل چه قدر بوده چون خيلي ها افسرگي هاي شديد مي گيرند كارهاي نا به هنجار مي كنند اما كسي نمي فهمد شايد ايشان چنين وضعي را پيدا كردند اما وقتي كه افسردگي حل شده اين قدر پيش رفته بوده كه تا گردن در گل بوده
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۱۴ عصر
پاسخ: اين احتمال نيز داده شد. يك ماه و نيم دقيقاً. ولي اگر چنين بود پس از پايان شرايط افسردگي بايد رفتارش را تغيير ميداد، در حالي كه همچنان به دروغهايش ادامه ميدهد و اتفاقاً هنوز هم پيگير دادگاه است و گفتهاند كه دوست ما را به خاطر نفقه به سه ماه حبس هم محكوم كردهاند!
ت:
مي تواند از ان خانه بيايد بيرون وخانه بگيرد تا در خانه پدر زن ساكن نباشند بعد هم نگذارد تنها به خانه پدر برود با هم بروند با هم بر گردند
ضمنا يك سوال هم دارم فاصله ي سني اين دو چه قدر است
يك سوال ديگر هم دارم ايا ازدواجش به اجبار پدرش نبوده
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۱۱ عصر
پاسخ: اتفاقاً من هم همين را به ايشان گفتم و خيليهاي ديگر. ولي ميگفت حالا كه گذاشتم هر هفته خانه پدرش برود، متهم كردهاند كه ارتباط زوجه را با خانوادهاش قطع كردهام، اگر نميگذاشتم كه ديگر هيچ! پسر 5 سال بزرگتر از دختر است. دختر كه مدعي است به حرف پدر اين ازدواج را پذيرفته است، ولي بعدها زوج ميگويد كه زوجه اظهار كرده است از زندگي و اين ازدواج راضي است و خوشحال. اما فعاليتهاي پدر در بد جلوه دادن اين زندگي مشكل آفرين شده است. زوج ميگفت: يك روز زوجه تحليل پدرش را ذكر كرد و گفت: پدرم ميگويد زندگي متدينين بر اساس سلطنت است و زندگي غيرمتدينين بر اساس مشاركت و زندگي تو با شوهرت بر اساس سلطنت است! ميگفت: به نظر تو اين حرف چه اثري بر روان زن من گذاشت؟ كه گمان كند من سلطنت ميكنم به او! پدر براي اينكه بگويد خودش يك روش ديگر براي زندگي دارد كه نامش خلافت است، اين گرفتاريها را ايجاد كرده است. اگر دوست ما زير يوغ پدرزن ميرفت و هر چه او ميگفت در زندگي عمل ميكرد، شايد اتفاقات جور ديگر رقم ميخورد.
ت: همين كه تازه به شوهر هم در همين حد گفته با اين شخصيت ،شاهكار كرده
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۰۶ عصر
پاسخ: :)
ت:
يك داستان واقعي در باب اين مطلب اقا مي ايند مي گويند بياييد به گردش برويم خانم مي گويند من حالم بد است كه مثلا ناز كنند اقا هم جوش مي اورند كه ما هر دفعه خواستيم برويم بيرون شما رو به قبله تشريف داشتيد و يك دعواي حسابي
در يك مورد هم (اين را از نزديك ديدم) يكي از اقوام كه در عقد بودند ناز كردند و گفتند بنده به سفر مشهد نمي ايم به خاطر يك مشكل كوچك مادر شوهر به جاي ايشان رفت و كارشان داشت به طلاق مي كشيد متاسفانه فرهنگ ارتباطات اجتماعي در بين جامعه خيلي ضعيف است خيلي رسوم نادرست خيلي از درست هايي كه نادرست گرفته شده همه چيز اختلاط پيدا كرده
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۰۴ عصر
پاسخ: :(
ت: در باب اينكه اول زندگي قهر مي كرده ببخشيد من چون خودم زن هستم و زنهاي بسياري را ديده ام و دلم مي خواهد كمك كنم مي گويم البته بيشتر از زنان عذر مي خواهم متاسفانه دختران ما وقتي ازدواج مي كنند مي خواهند ناز كنند اما بلد نيستند فكر مي كنند اگر قهر كنند و نازشان را بكشند بيشتر عزيز مي شوند
اين مورد را من پاي باز متشرعين مي گذارم كه به دختران اموزش هاي لازم را نمي دهند ايشان هم كه قد بعد غلت رفتار مسخره اش را نگفته
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۴۴ عصر
پاسخ: بنده پاي رسانهها ميگذارم و بيشتر هم رسانه ملي خودمان. در تمام سريالها و مجموعههاي تلويزيوني نگاه كنيد، به عنوان نمونه همين «جراحت» كه امسال پخش شد، دختر با كوچكترين مطلبي قهر ميكند و پسر ساعتها پشت در نازش را ميكشد و در نهايت دختر با استكبار پاسخ ميگويد. به دخترانمان ياد دادهايم كه مغرور باشند و به پسرانمان ميآموزيم دريوزگي را. حالا مرد ميشود زن و زن نيز نقش مرد را بازي ميكند!
ت: از نظر من اين خانم بسيار قد و لجباز و مغرور و ناسيوناليست و به شدت وابسته به پدر است اما زندگي اش را مي خواهد چون مي ايد جلو اما به خاطر خصوصياتي كه ذكر كردم عقب نشيني مي كند نمي تواند خود(منيت) و پدر ش را له كند و كنار بگذارد و زندگي اش را انتخاب كند البته با خصوصيتهايي كه گفتيد اگر طلاق بگيرد سرخورده هم نخواهد شد و زندگي جديدي را شروع مي كند اين جور ادم ها اصلا نبايد ازدواج كنند مي دانيد حالا به اين نتيجه رسيده ام كه پدرش درست گفته او بايد زن يك ادم ضعيف تر از خود مي شد تا سازش كند و حس مديريتش ارضا شود
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۳ عصر
پاسخ: مجموعه مقالاتي را در باب «نارسيسيسم» مطالعه كردهام، در همين چند وقت اخير. مطلبي كه شما ميفرماييد در اين مقالات به طور فراواني ذكر شده و مورد تأكيد انديشمندان قرار گرفته است. عبارتي كه در بعضي مقالات مشاهده كردم اين بود: «زنان نارسيست تنها ميتوانند با مردان مازوخيست زندگي خوبي داشته باشند» زيرا مردان مازوخيست به خاطر ذلتي كه در شخصيت خود احساس ميكنند نيازمند يك پناهگاه هستند و چنين زن خودشيفتهاي را پناه خود حس ميكنند و ميتوانند خود را در پشت او پنهان كنند. در تصميمات زندگي هم كاملاً تابع زن خود باشند و زمام خود را به او بسپارند. متأسفانه اين برادر ما اولاً اصلاً شخصيت سرخوردهاي ندارد، ثانياً در چهارسالي كه با اين زن زندگي كرده است براي رضاي خدا و حفظ زندگي تلاش ميكرده مسائل و درگيريها را با ملايمت و رفتارهاي عاطفي و محبتآميز برطرف نمايد. تصور فرماييد چندماه اول زندگي زن مدام و پيوسته قهر ميكرده و مرد اصلاً تكبر نميكرده و بدون اينكه ترديد كند منت زن را ميكشيده و قصد داشته با اين كار زن را به خلق و خوي سالم هدايت نمايد. زن نيز به اين مطلب معترف است، چنان كه در روز جمعه 29/2/1385 گفته است: «زياد با هم قهر ميكرديم، چون علاقهاي [به ايشان] نداشتم. يعني من خيلي قهر ميكردم و ايشان هم واقعاً تحمّل ميكرد، با مهربونياي كه داشت. قهر يعني اينكه مثلاً قهر ميكردم ميرفتم گوشه خانه مينشستم. خُب ايشان ميآمد ناز مرا ميكشيد و من هم خُب خيلي سنگدلي ميخواهد آدم اين همه محبّت ببيند و هيچ عكسالعملي نداشته باشد». اين طور كه ميگويد براي اينكه زن ياد بگيرد، گاهي هم به او ميگفته حالا كه تو قهر كردي و من براي آشتي پيشقدم شدم، اينبار كه قهر كردي خودت پيشقدم شو و آشتي كن. گاهي هم ميگفت اثر ميكرده، ولي ارتباط هفتگي دختر با پدر، كه بنابرآنچه ميگويد هر هفته يك روز كامل در خانه پدر ميبوده، مشكلات ايجاد ميكرده و تمامي آموزهها را نقش بر آب نموده است. سيري از تلاشهايش را براي بنده بيان نموده است كه به تدريج براي تحليل و بررسي روي همين وبلاگ ذكر خواهم كرد. از توجه شما به اين مسأله و نظراتتان نيز سپاسگذارم. اما اينكه شما گفتيد: زندگياش را ميخواهد؟ لطفاً بفرماييد به نظر شما چرا بايد اين زندگي را بخواهد؟ آيا نميتواند نتيجه محبتهاي فراوان زوج به زوجه باشد. زوج ميگفت: «دو سال پيش ماه مبارك رمضان نيت كردم بعد از زايمان خانم تمام افطارها را در بيرون از خانه بخوريم، هم تقويت زن باشد از نظر جسمي و هم پيادهروي كه براي زائو خوب است» ميگفت يك ساعت قبل از افطار بچه را در كالسكه گذاشته و در بلوار امين ص پياده راه ميرفتيم تا لحظه اذان، به اولين رستوران داخل ميشديم، يا فستفوت يا پيتزا، هر شب هم يكي از مغازههاي بلوار امين ص نصيبمان ميشد. ميگفت بعد از افطار تاكسي دربست گرفته به خانه باز ميگشتيم. تمام ماه مبارك را گفت عمل كردم. اما در شگفت بود كه چه ميشود زن در دادگاه در مقابل پرسش داديار كه آيا شوهر شما هيچ خوبي دارد، اصرار ميكند بارها و بارها كه از شوهر هيچ خوبي نديده و جز سيادت هيچ خيري در او نيست!!! نظر دهيد.
علي فاروق:
سلام
مطلب جالبي بود. اميدوارم موفق و منصور باشيد. به وبلاگ ما هم يه سري بزنيد. خوشحال ميشيم.
http://alifaruq.blogfa.com
چهارشنبه ۱۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۵۴ صبح
پاسخ: سر زدم، موفق باشيد.
ت: بحثم مديريت نيست طرح را به مسئولين دادم و از بچه ها نيز در خواست كردم كه طرح را پيگيري كنند اما به علت اينكه مشغله داشتند نتوانستند واين كار معلق ماند اما مهم طرح است نه من از بيان اين مسا له منظورم اين بود كه به مسائل سياسي اسلام بايد پرداخت يعني موانع ظهور و مشكلات مسلمانان جهان
سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹ - ۸:۲۲ عصر
پاسخ: اصلاً به اين كامنت شما پاسخ ندادم، آنچه مشاهده كرديد دنباله بحث قبلي بود. لطفاً به خود نگيريد. اتفاقاً وقتي مطلب بعدي را ديدم به نظرم آمد شايد اين اشتباه براي شما واقع شود. آن را ادامه پاسخ كامنت قبلي فقط بگيريد!
ت:
قياس باطل است ميان امام ع و مأموم،
علت بطلان قياس را متوجه نشدم
سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۲۹ صبح
پاسخ: علت بطلان قياس كه از اوضح واضحات در اصول فقه شيعه است! اما غرض بنده در اين سخن كلامي اخلاقي بود، كه خواستم رفتار دوست خود را با امام ع مقايسه نمايم و در عين حال شأن امام ع را فراتر بدانم از اين مقايسه، همانكه شما ميگوييد: بلانسبت!
ت:
وقتي در قم بودم مي خواستم پايه كاري را در موسسه اي كه بودم بگذارم اما متاسفانه وقت نشد مي خواستم انجمن را بزنم كه به مسايل سياسي اسلام مي پرداخت كه يك انجمن تحقيقاتي بود اطلاعات تهيه مي شد بعد به زبان هاي مختلف ترجمه مي شد بعد هم تايپ مي كرديم ودر اختيار طالبين مي نهاديم مثلا سايت ها يا وبلاگها يك انقلاب وبلاگي راه مي انداختيم بعد چون همه اقشار دسترسي به اينترنت ندارند در قالب بروشور به مردم عرضه مي شد حوزه ي كار هم در باب دشمن شناسي و اسلام شناسي بود ضمنا اين اطلاعات تهيه شده در اختيار مبلغين براي بالا بردن سطح اطلاعات داده مي شد و به صورت ساندويچي از مسايل مطلع مي شدند ولزومي نداشت كه وقت خود را صرف تحقيقات كنند
دشمن شناسي :1- داخلي
2- خارجي
البته به نحو مبسوط تر مباحث رده بندي شد اما...
سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۰۹ صبح
پاسخ: ... ادامه از كامنت قبلي: فريبي كه ما هم خيلي گرفتارش ميشويم. تا حالا اين جمله را از كسي شنيدهايد و حتي شايد از خودتان، كه اگر من مدير فلان مؤسسه بودم فلان كار را ميكردم و بهمان ميشد؟! آيا ميدانيد اين يكي از فريبهاي بزرگ شيطان است؟! اگر حقيقتاً شما به فكر آن مؤسسه هستيد بايد راهكار خود را برويد و به هزار ترفند در اختيار مديران فعلي آن مؤسسه قرار دهيد و قانعشان كنيد، اما قدرتطلبي از ميان صراط مستقيم ما را ناگهان به بيراهه ميكشند. اين وضع اصولگرايان امروز است. همه براي خدمت به اسلام سر قدرت دعوا دارند و هر كدام با اين زعم كه اگر من باشم آن كار ديگر ميكنم! مهم نيست احمدينژاد سر قدرت باشد يا قاليباف و يا لاريجاني. مهم اين است كه كدام الگوي تخصيص حاكم شود، آيا الگوي تخصيصي كه منابع كشور را به نفع سرمايهداري خارجي و سپس در خدمت سرمايهداران داخلي تخصيص دهد كه مثلاً دست نامرئي آدام اسميت، كشيش نادان قرن 15 ميلادي انگليسي كه با كتاب «ثروت ملل» خود بنيانگذار نظام كاپيتاليستي شد، بيايد و كم كم با انباشت سرمايه، نرخ كار بالا رود و فقر ريشهكن شود، اگر چه در دوران گذار از نظام اقتصادي سنتي به مدرن يكي دو دهك از پايين جامعه زير خط فقر بميرند! كه آقاي هاشمي اين روش را پسنديده بود. و يا الگوي سوسياليستي اقتصاد كه نظام اشتراكي را حاكم نمايد فقر را در جامعه توزيع كند، تا همه با هم فقير باشند، بر اساس تعاليم مكتوب ماركس و انگلس و چرندياتي كه لنين در سخنرانيهايش ميگفت! و يا الگوي تخصيصي حاكم شود بر جامعه كه اساسش بر عزت سياسي نظام باشد و سپس مسائل اقتصادي كه بگويد حاضريم تحريم شويم و گشنه بمانيم ولي از ملل مظلوم جهان در تريبونهاي رسمي دنيا دفاع كنيم. بنزين نداشته باشيم و خودروهايمان بخوابند و هواپيماهايمان زمينگير شوند، ولي هر جاي عالم كه اسم نظام ما آمد مردم فقير و مستضعف قلبشان شاد شود. شما بگو احمدينژاد لجباز، خب سر چي لجبازي كرده است؟ سر اينكه ميگويد مشائي همكار بنده باشد، خب مشائي چهار تا مطلب نادرست گفته است، قبول دارم كه اينها اعتبار احمدينژاد را در بين مذهبيها كاهش ميدهد، ولي در نگاه سيستمي چيزي از آثار شگفتآور فعاليتهاي او نميكاهد. فقط يادمان باشد خيلي از اين مطالبي كه بزرگ ميشود از جهالت اصولگراهاست كه سر قدرت دارند يكديگر را خراب ميكنند. خيلي از اشتباهات را ما خودمان بايد ماستمالي كنيم، نگذاريم خبرش به همه جا برسد و بعد خصوصي حلش كنيم، شما دعواهاي پدر و مادر خود را جلوي همسايه فرياد ميزني؟!
ت:
اما در باب سياست قائل به نجاست نيستم بلكه قائلم سياست بسيار بي پدر مادر است اما در ضمينه اين دولت
ايشان فردي زحمت كش انقلابي باارمانهاي والا اسلامي و لجباز هستند اما عارضه ي لجبازي ايشان گاهي به نفع ملت است البته اغلب و گاهي به ضرر مثلا در مورد اقاي مشايي بسيار لجبازند و قبول نمي كنند كه از طريق بعضي افراد داره فساد داخل دولت مي شه و دارند ابزار بي اعتمادي را در انصار حزب الله فراهم مي نمايند البته لطفا نظرتان را در باب اقاي احمدي نژاد طالبم كه بيشتر بدانم و اينكه ايا قائل به نظريات پدر زن در باب اقاي احمدي نژاد هستيد
سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹ - ۸:۵۴ صبح
پاسخ: نگاه سيستمي به ما چند نكته را ياد ميدهد؛ نخست اينكه هر سامانهاي متشكل از اجزايي است، منتجه و خروجي سامانه نيز محصول فعاليت تمام آن اجزاء است، سهم اجزاء در خروجي برابر نيست. اگر به دولت ايشان نگاه سيستمي داشته باشيم و يا حتي اگر خردتر شده و به رفتار سياسي ايشان سيستمي بنگريم، از اين سه نكته به خوبي ميشود استفاده كرد تا دچار اشتباهاتي كه خيليها ميشوند نشويم. يك كشور را نيز ميتوان به روش سيستمي ارزيابي كرد. در اين نگاه نميتوانيم براي تمامي تصميمات نظام سهم يكسان در نظر بگيريم. اين مثال را قبلاً در جايي عرض كردم، اينجا استفاده ميكنم: فرض كنيد دو خانم به شما مراجعه ميكنند و شما بايد ميان آن دو يكي را انتخاب كنيد تا وظيفهاي را در سازمان شما انجام دهد. يكي از آنها چادري است ولي نماز نميخواند، ديگري نماز ميخواند ولي بدحجاب است. كدام را برميگزينيد؟ در علم مديريت، خواه هر گرايشي كه باشد، شما هميشه ناگزير هستيد منابع محدود موجود را به فعاليتهاي بيشمار خود اختصاص دهيد. لذا ناگزير به تخصيص بهترين منابع به بهترين فعاليتها هستيد. الگويي كه بر اساس آن تخصيص را انجام ميدهيد نتيجه را براي شما به ارمغان خواهد آورد و نتيجه تابع نحوه تخصيص شماست. در اين مثال شما نميتوانيد باحجاب بينماز را انتخاب كنيد، زيرا هيچ كسي قادر نيست بگويد اهميت حجاب از نماز بيشتر است، حتي نميتوان گفت برابرند. وقتي به ما رسيده است كه اولين پرسش شب اول قبر «نماز» است، نشان از اولويت نماز نسبت به ساير تكاليف شرعي فردي دارد. اگر شما نظامي از موضوعات احكام در اختيار داشته باشيد كه اهميت موضوعات را براي شما تعيين كرده باشد، حتماً در قضاوت بهتر عمل ميكنيد. شما نمازخوان بدحجاب را برخواهيد گزيد، زيرا آنقدر ايدهآليست نيستيد كه بگوييد به دنبال نمازخوان باحجاب خواهم گشت و تا آن روز كار را تعطيل ميكنم. امور نظام تعطيلبردار نيست. مثالهاي زيادي از اين نمونه در رفتار معصومين ع يافت ميشود و حتي نزديكتر چرا راه دور برويم، امام ره تمام گروهها را در انقلاب مشاركت داد و اصل «اسلام» را شعار انقلاب گرفت تا اهل سنت را نيز دخيل كند و حتي مجاهدين خلق و نهضت آزادي و جبهه ملي و ... همگرايي ايجاد كرد حول يك كلمه، كلمهاي كه آنقدر اهميت داشت كه به خاطر آن ميشد ساير بديها را صرف نظر نمود. «وحدت كلمه» را نيز بر اساس همين طرح كرد. در يك كشور اگر حساب كنيد، عزت ملي به معناي موازنه ارزش و اعتبار سياسي نسبت به ساير كشورهاي جهان در رأس ساير شاخصها قرار دارد. يعني اگر بگويند دو تومان پول داريم، با آن نان بخريم كه گشنه نمانيم، يا تاكسي بگيريم برويم كشور همسايه و از عزت ملي خود دفاع كنيم؟ مدير خوب ميگويد عزت ملي، زيرا در آن صورت كشور همسايه وقتي ديد ما پول نداريم نان بخريم و گرسنه هستيم با كمال ميل نان خود را با ما قسمت خواهد كرد، بيمنت، به اميد اينكه يك روز هم ما از او دفاع كنيم و پشتش باشيم. آمريكا را نگاه كنيد. از چه زماني دلار آمريكا پول رايج دنيا شد؟ دقيقاً با كمكهايي كه بر اساس اصول ترومن بعد از جنگ جهاني به تمام كشورهاي دنيا كرد. او دنيا را خريد، با كمكهاي مالي! البته نميخواهم شرارتهاي شيطان بزرگ را با رفتار مديران خودمان مقايسه كنم، عرض اين است كه روابط خارجي هميشه در صدر مسائل است. اگر در موازنه جهاني عزت بيشتر داشته باشي، حتي ميتواني در عرصه اقتصادي نيز نرخ نفت را بالا ببري، اما اگر ضعف داشته باشي، انگلستان ميآيد مثل دوران رضاخان تمام نفت تو را مفت ميبرد و تو بايد خوشحال باشي و خدا را شكر كني كه حداقل به ناموست تجاوز نكرد و فقط مالت را برد! اگر قبول داشته باشيم كه سهم اجزاء تشكيلدهنده يك سيستم در نتيجه يكسان نيست، حالا براي مقايسه بدحجاب نمازخوان با محجبه بينماز دچار ترديد نخواهيم شد. احمدينژاد در عرصه سياست خارجي عزت كشور اسلامي ما را صدها برابر افزايش داد، خيلي بيش از آن كه خاتمي با شعار گفتگوي تمدنها تلاش كرد و نتوانست. وقتي مردم كشورهاي ديگر كاپشني را با قيمت بالاتر ميخرند فقط به اين دليل كه كاپشن احمدينژاد است، اين عزت يك نظام ميشود. بنده خود در سفري كه به سوريه داشتم (سفرنامهاش در همين وبلاگ هست) وقتي سوار تاكسي شدم و راننده از ايراني بودن ما مطلع شد، شروع كرد به تعريف از احمدينژاد. حالا شما بگوييد اين آدم مثلاً صدميليون تومان به مشائي پول مفت داده است، يا به او قدرت داده است، و همهشان در دولت نفوذ كردهاند و ميخواهند خيلي كارها بكنند. خب چه كاري؟ براندازي ميخواهند بكنند نظام را؟ خواهر من... دعواي بين اصولگراها تفاوت دارد با دعواي بين آنان و اصلاحطلبان. برخي اصلاحطلبان رسماً قائل به براندازي نظام هستند. ولي اصولگرايان دعوا سر قدرت دارند. دعوا سر قدرتشان هم با نوعي فريب شيطان همراه شده است، ادامه در آن يكي كامنت شما ...
ت:
ايا اگر اين خانم به زندگي برگردد زندگي اين دو مثل روز اول مي شود يا تا اخر عمر كينه ي حوادث حرفهاي اين دعوا به دلشان مي ماند خوب اين كه زندگي نمي شه زندگي بادوست داشتن همراه ما مقداري تنفر
ايا اگر برگردد دخالت هاي پدر زن ادامه خواهد داشت ايا دختر مي تواند حضور پدر خود را در زندگي اش متعادل كند
يا اگر پسر بخواهد ادامه دهد بدون تغيير رويه دختر حالا به خاطر مسايل اهمي مانند نگه داري بچه ها ايا قادر به تحمل اخلاق اين خانم است مي تواند تحمل كند
واقعا پرونده هاي خانواده اعصاب خورد كن است
مي خواستم وكيل شوم اما مي بينم اعصابش را ندارم
سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹ - ۸:۴۲ صبح
پاسخ: نظر شما در همين مواردي كه فرموديد چيست؟ بنده تصورم اين است كه كار به جايي رسيده است كه پنج دقيقه هم نتوانند گفتگو با هم را تحمل كنند، چه برسد به زندگي! اين كينهها هم بعيد است به اين سادگي از بين برود، زيرا به نظر ميرسد زوجه تمام پلهاي پشت سر خود را خراب كرده است و راهي براي بازگشت نگه نداشته است. دخالتهاي پدرزن زماني ميتواند تمام شود كه يا از دنيا برود و يا زوجه اعلام برائت كند به اينكه متوجه اشتباه او شده و راه خود را جدا كرده است. زيرا زوج ميگفت: زوجه پس از قهر سه سال پيش نيز ادعا كرد ديگر با پدرش مشورت نميكند ولي كاشف به عمل آمد كه ميكند. در همين جريان اخير نيز لو رفت حتي در آمدن و ديدن فرزند هم لحظه به لحظه از طريق پيامك پدرش را در جريان ميگذاشته است! ميدانيد چرا پروندههاي خانوادگي اينقدر پيچيده است؟! زيرا به احساسات و روان انسانها بسته است. وقتي بنده پولي به شما بدهكارم، با عقل شما درگيرم نه احساستان. لذا اگر پول را بدهم همه چيز تمام ميشود حتي اگر كلي هم فحش به هم داده باشيم، پول كه تصفيه شد روبوسي ميكنند و تازه از هم حلاليت هم ميطلبند و ميگويند: ببخشيد ديگه حساب حسابه كاكا برادر! اما ازدواج به دليل روابط زناشويي آن، نوعي پيوند عميق عاطفي ايجاد ميكند، نوعي اعتماد در مطلبي كه در آن به هيچ كس اعتمادي نيست. اين انحصار به شدت وابستگي ميآورد و اين وابستگي نوعي توقع ايجاد ميكند؛ توقع رازداري و احترام به اعتماد. حالا اگر دعوايي واقع شود و يكي از طرفين دروغي بگويد يا رازي را فاش كند، طرف مقابل به هيچ وجه نميتواند ببخشد، اين را عميقترين خيانتي تلقي ميكند كه برايش فرض دارد. ميگويند فيل به انسان كاري ندارد، ولي تنها در يك حالت مشاهده شده انسان را به قتل رسانده است و آن هم زماني است كه صاحب و مربي او به فيل خيانت كند كه مثلاً نيزهاي به او بزند يا آسيبي به او برساند. در اين حالت ميگويند پايش را بلند كرده و مربي را له مينمايد. كاري كه اگر يك غريبه بكند، فيل به جاي درگيري فرار ميكند! دليل آن را وابستگي عاطفي و اعتماد فيل به صاحب و مربي ميدانند! د:
ت:
پس نتيجه ي اين بحث:
1- اين خانم يقيين دارد
2- يقيين هاي اين خانم باطل است
3- همسر ايشان همه ي راههاي مصالحه را رفته و اميدي به زائل كردن يقيين هاي اين خانم نيست
4- اميدي به ادامه ي اين زندگي نيست
5- زن قادر به ادامه ي زندگي نيست
6- در اهم و في الاهم كردن مسائل كه بقاي اين زندگي بهتر است يا فناي ان به فنا رسيديم
7- فقط تنها چيزي كه به ان اين اقا نمي دانم فكر كرده اينده است
1-ايا راه برگشتي براي اين خانم بعد از خطبه ي طلاق مي گذارد
2- براي نگهداري فرزند يا فرزندان مي خواهد چه كند
از قرار معلوم خانم تصميم گيري اش را براي ادامه زندگي اش گرفته و مي خواهد ادامه تحصيل دهد اما مرد مي خواهد چه كند
ديگر اينكه زوج زوجه را هنوز دوست داره اگه داره چگونه مي خواهد دل بكنه
ايازوج قصد طلاق داره يا مي خواهد از اين طريق زن را كه مشخص است واقعا قص د طلاق نداشته و قصد تاديب مرد را داشته ادب كند و حرفش را به كرسي بنشاند و زن را با سكوت ومعلق نگه داشتن ودر اخر طلاق تاديب نمايد
سهشنبه ۱۳ مهر ۱۳۸۹ - ۸:۳۳ صبح
پاسخ: بند2. باطل بودن يقينها يعني مقاصد نادرست است. فرض كسي بخواهد آبروي شما را ببرد تا خودش به جاي شما استخدام شود، يقين دارد اگر بيآبرويتان كند مدير خواهد شد، خب، يقينش درست است، ولي مقصد بدي را برگزيده. بند 1 از 7. راه برگشت منظور چيست؟ مثلاً به زوج توصيه كنيم زن نگيرد تا زن اول امكان بازگشت داشته باشد؟ آيا اين صحيح است؟! بند 2 از 7. طبيعتاً ايشان ناگزير است به همين دليل و براي نگهداري فرزندان ازدواج نمايد. راه ديگري ميشناسيد؟ بنده گمان نميكنم ديگر محبتي بين اين دو باقي مانده باشد. شما شرح ماوقع را خواندهايد و ميدانيد چه كردهاند با هم. ولي خب نميتوانم كه از دل زوج يا دل زوجه خبر بدهم، فقط به شواهد تكيه ميكنم. د: چرا ميفرماييد كه زوجه قصد طلاق واقعاً نداشته است؟ اين را چگونه استنتاج ميفرماييد؟!
ت:
اگر شوهر اين خانم تمام راهها را رفته پس ديگر سراغ طلاق برود ديگر .اين كه روشن است هميشه طلاق بد نيست دين مي فرمايد يا با هم به معروف زندگي كنيد يا اگر نمي توانيد به معروف از هم جدا شيد
اين اقا مي خواهد چه كند اصلا مي خواهد به زندگي با اين خانم ادامه دهد يا نه
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۶ عصر
پاسخ: بنده هم در آخرين ملاقات همين پيشنهاد را به ايشان تقديم كردم. مگه شما حكايت «قور قور» را نخوانديد؟!
ت: ضمنا امام علي (ع) تمام راه ها را رفتند وقتي مطمئن شدند كه راهي نيست دست به جهاد زدند در همان ميدان جنگ چه قدر نصيحتشان كردند اما...
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۷:۳۳ عصر
پاسخ: قياس باطل است ميان امام ع و مأموم، اما اگر شوهر ادعا كند تمام راههايي را كه در تصورش آمده رفته است، خيالتان خواهد آسود؟! اسناد و مدارك هم ارائه كند! د:
ت:
ببينيد بحث من اينه كه من الان يك يقيين باطل دارم شما مي توانيد بگو به يقيينت عمل نكن مكلف به يقيينش عمل مي كنه چون اگر به يقيينش عمل نكنه ديگر يقيين نيست شك است (اين بحث جايگاه مكلف)
اما بحث اينكه خداوند او را به خاطر عمل منافي با واقع مجازات مي كند يا نه (بحث جايگاه مولي ست)1- اگر مكلف به تحقيق پرداخته
2-و نيتش هم جلب رضايت مولي باشد(كه خوارج شامل اين قسمت نمي شوند )انگاه مشمول مجازات نيستند
بحث اين خانم هم در جايگاه مكلف بررسي شد حالا بايد مجازات شه به علت اختلاط فكري بحث ديگري ست
بحث من اين است كه ايشان نمي پذيرد كه داره اشتباه مي كنه چون يقيين داره بايد يقيينش را زايل نمود بحث اين كه بايد عذاب شوند بحث ديگري ست
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۷:۲۷ عصر
پاسخ: حصول يقين از راه مقدمات است، آنكه مقدمات باطل برود تا به يقين باطل برسد به مقدمات مؤاخذ است، مانند مستي كه مرتكب قتل شود، در حين قتل هشيار نبوده، اما بر شرب خمر مسئول است. يقين ميدانيد كه به دو گونه در احكام داخل ميشود؛ گاهي يقين طريقي است و گاهي موضوعي، مثلاً در اينكه شرب خمر حرامٌ «يقين به خمريت» يقين طريقي است، لذا مكلف به واسطه هر يقيني با هر روشي مسئول است، از هر راهي بفهمد كه اين مايع خمر است، بايد اجتناب كند. اما در حد زنا مثلاً يقين موضوعي است «قطع به وقوع زنا» زيرا شارع يقين را در موضوع حكم داخل كرده و مقيد نموده به اينكه «اگر از راه چهار شاهد عادل رسيدي حد واجب ميشود و الا فلا». اين زن شهادات كذبي عليه شوهر خود داده است كه يقيناً ميدانسته خلاف شرع است، آن هم در دادگاه اسلامي. از صياغ شرعي اگر به بررسي رفتار زن بپردازيم، اگر چه بيترديد به يقين عمل كرده است، اما يقين او اين نبوده كه اگر قهر كنم و دروغ بگويم خدا از من راضي خواهد بود! بلكه يقين داشته اگر بخواهم عزت دنيا را به دست آورم و آبرومند در خانواده خود باشم و اگر بخواهم زمام زندگي را در اختيار خود بگيرم و امنيت و آرامش آتيه داشته باشم، بايد چنين كنم. اين هم يقين است، ولي مقصد يقين باطل است. كسي كه به مرض استسقاء دچار است و دكتر نهي كرده از نوشنيدن آب، به اصرار ميخورد و يقين دارد اگر نخورد ميميرد و حال اينكه مطلب بالعكس است كه اگر بنوشد ميميرد! بايد كه به حكم خرد كلام طبيب را گوش گيرد. و همينگونه است در معتادي كه مواد تخديري مصرف ميكند. كبر و غرور و تمامي اخلاقهاي فاسده همچو اعتياد است كه فرد يقين دارد به نفع اوست و حال اينكه به ضرر خود عمل كرده است. اين است كه مدام بايد استغفار كرد و از خدا طلب هدايت نمود كه يك چشم بر هم زدن واگذاشتگي يعني خلاص...!
ت:
نقطه عطفي در تاريخ انقلاب
چه قدر مختصر و مفيد اما قول دارم كه سياست بيش از انكه خيرات داشته باشه براي ما افت دارد و وقت انسان را مي گيرد بدون اينكه ثمره اي داشته شد
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۱۴ صبح
پاسخ: پرسشهاي شما آنچنان فراوان بود كه وقتي به اين پرسش رسيدم ديگر رمقي براي پاسخ نمانده بود و به ايجاز طي شد! بحث در سياست جزئي از ديانت ماست و تفاوتي نميكند، اتلاف وقت هم آن است كه در حوزه سياست گرفتار شايعات و امور جزئي و بيهودهگويي شويم، اصل آن پاك است، نه نجس! بحث از اين دولت نيز گسترده است، معيّن بفرمايد در كدام حوزه بحث كنيم و حول كدام موضوع تا بحث منقهتر شود.
ت:
ببينيد به قول شهيد صدر يقيين حجيت دارد پس ما نمي توانيم به كسي بگوييم به يقيينت عمل نكن هر چند يقيينش خلاف واقع باشه
تنها كاري كه از دست ما بر مي ايد زايل كردن يقيين طرف مقابل است
اين اقا هم بايد يقيين خانمش را زايل كند كه عمل بسيار سختي ست و خيلي بايد برنامه ريزي شده عمل كند مثلا اصلا نبايد به او بگويد پدرت اين طور وان طور چون نتيجه معكوس ميدهد اولين گام هم زن بايد در خانه باشد تا نقشه را بتوان پياده كرد
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۰۸ صبح
پاسخ: به نظر شما يزيد خلاف يقين خود عمل كرد؟ او يقين داشت اگر نواده رسول خدا ص را نكشد حكومتش دوام نخواهد داشت. اساساً مگر به غير يقين ميتوان عمل كرد؟ اين بحث مهمي در فلسفه است در بحث اعتباريات، كه عمل خلاف يقين آيا امكان وقوع دارد يا خير. به نظر شما اگر كسي به يقين خود عمل كند و ديگري را - به زعم خود - در راه خدا بكشد به بهشت ميرود يا عقاب نميشود؟! مگر خوارج يقين نداشتند كه حضرت ع اشتباه كرده است و بايد توبه كند، چرا حضرت ع آنان را قتل عام كرد؟!
ت:
ايا ديگر فرزندان ايشان هم همين مشكل را دارند
چگونه دختري مي تواند به دنبال جايگزين براي مادر خود باشد
ايا فرزندان براي بيرون راندن مادر به ايشان معترض نشده اند
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۱:۰۱ صبح
پاسخ: شش پسر و يك دختر، اين تمام فرزندان هستند، همگي پدر را قبول دارند، نوشته بودم كه واسطه (همسايهشان) چه گفته است: «تمام فرزندان مفتون پدر خود هستند» وقتي پدر استدلال ميكند كه بايد زن دوم بگيرد، همه به مادر حمله ميكنند كه چرا راضي نيستي اين حق پدر ماست و بايد بگيرد. مادر چند بار شكايت كرده، هم نزد دختر خود و هم نزد داماد كه چه كند. در اين اواخر اين طور كه دوستم ميگفت، حتي تماس تلفني ميگرفته با داماد و پارهاي مسائل را با او مشورت ميكرده است! و خيلي حرفهاي ديگر كه باشد براي مجالي ديگر. امروز صبح به قدر يك كلاس يكساعته اصول براي شما حرف زدم، نه! حالا ملت بيايند بخوانند گمان ميكنند در اين كامنتخانه درس اصول داير كردهايم، هيت اين بخش وبلاگمان ميرود بالا. اگر خواستيم درس اصول بگذاريم يه جاي بهتر و يك سايت مناسب انتخاب ميكنيم كه نوشتن متنهاي طولاني در اين باكسهاي كوچك پارسيبلاگ آزاردهنده است كه اصلاً فخري حق دارد، چون براي اين كار طراحيشان نكرده است! د:
ت: اين سوالي كه ميپرسم ربطي به بحث هاي فعلي نداره شما نظرتان در مورد اقاي احمدي نژاد و عملكردشان چيست ايشان را خيلي دوست دارم اما به تازگي به علت اخباري برايم در پرده ابهام قرار گرفته اند
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۹ صبح
پاسخ: نقطه عطفي در تاريخ انقلاب!
ت:
ببينيد بنده اين كه با مادر ش صحبت نمي كرده را عيب نمي دانم چرا كه مادر را در سطح نظر دهي نمي ديده (شايد مادر واقعا هم در سطح نظر دادن نبوده يك زن خانه دار معمولي ) اما پدر يك شخصيت علمي براي ايشان يك بت است كه اين هم عيب نيست چون از تعاريف شما از پدر زن اين گونه بر مي ايد اما دختر قادر نيست كه درك بكند كه نظريات پدر تغيير كرده وهمواره پدر را قبول دارد و گرايش به پدر دارد چون اين اقا هر چند كه نظرياتش درست نيست در بعضي مسائل اما واقعا مديريت قوي تا الان داشته چه بسا كه توانسته دختر خود را به ازدواج شما در بياورد اصلا نگاهش به زندگي مدل جديدي ست يعني نادر است خيلي دوست دارم بيشتر در موردش بدانم
دوشنبه ۱۲ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۵۳ صبح
پاسخ: در مورد پدرزن رفيق ما بيشتر بدانيد؟ خب بپرسيد تا كم كم بگويم. زيرا اگر خيلي حرف بزنم يهو سوتي ميدم و كار خراب ميشه!
ت:
چرا زن اولش را بيرون كرده به نظرم بايد سيستمي كه اين خانم تربيت شده را بررسي كرد
ايا دوستتان بعد از اين قضايا با مادر زن صحبت كرده نر مادر زن در مورد اين مساله چيست ايا كاملا دختر را مقصر مي داند يا پسر را هم مقصر مي داند خوبه كه به مادر اين دختر رجوع كرد اگر صلاحيت دارد براي اينكه بفهميم واقعا در كله ي اين دختر چه مي گذره و زوج علاقه به حل مساله دارد نه انتقام
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۰۸ عصر
پاسخ: اخيراً نظري از مادرزنشان به دستم نرسيده است، اما نظرات قبليشان اينها بوده است كه عيناً از روي نوار پياده شده است: «آيا ميدانيد دخترم تا به حال هر كاري كرده تحت مديريت باباش بوده، ميدانيد وقتي ميخواست از خانه شما بياد بيرون به باباش گفت: بابا زنگ بزنم؟ گفت: نه! گفت: بابا نامه بنويسم، گفت: نه! اجازه بهش نداد اين كار را بكند. من نميدانم اين چه تصميمي بوده!» و «ميدانيد من مشكل دخترم را چي ميدانم؟ من مشكل دخترم را اين ميدانم كه يك مقداري، كه خود من هم بارها بهش گفتم، مثل باباش است. شما ميدانستيد مثل باباش است؟! خيلي. در خانه نميتواند بنشيند. منظورم اين است كه ممكن است اين رفتارها براي مرد تناسباتي داشته باشد، ولي براي زن نه! من مشكل دخترم را اين ميدانم، اين چيزهاي خوبي نيست. بارها هم بهش گفتم، ولي اصلاً از طرف من حرفشنوي ندارد، حرفهايش را هم اصلاً با من نميزند.» و حرفهاي ديگر...! نظر شما چيست؟!
ت: نظرات سياسي پدر زن چيست طرفدار كدام يك از روساي جمهور است به چه دليل
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۸ صبح
پاسخ: از ابتدا حامي احمدينژاد بوده و هنوز هم هست، هاشمي، قاليباف، لاريجاني و سايرين را هم به شدت نقد كرده است. اما درباره احمدينژاد معتقد است ايشان چون سواد بالايي ندارد، به شدت با اعتماد به حوزه عمل ميكند، لذا با دستگاه سرمايهداري شاخ به شاخ شده است و عملاً چوب لاي چرخ پيشرفت اقتصادي كشور كه متكي بر كاپيتاليسم است گذاشته و سبب توقف توسعه غربي در كشور ميشود، ولي توسعه اسلامي نيز به دست نخواهد آمد. او ميگويد احمدينژاد همان شهردار تهران است كه اكنون شهردار ايران شده است و رفتارش مانند يك شهردار است كه در كشور آباداني و عمران ايجاد ميكند ولي مانند يك شهرداري! تماسهاي زيادي با احمدينژاد گرفت تا او را قانع كند بايد روش ديگري را در پي گيرد تا توسعه اسلامي در كشور حادث شود و چون امكانش پديد نيامد، معتقد شد كه احمدينژاد به شدت زمين خواهد خورد. او را يك پيرو قوي خط امام ره ميداند كه قادر به درك مفاهيم كلان نظام نيست. اما همچنان او را بهترين گزينه ميداند از اين بابت كه رشد اقتصاد غربي را در كشور فلج كرده است.
ت:
يك نقطه كور برايم حل نشده اينكه اولين دعوا بين اين دو كه زن زده بيرون چي بوده بهانه اول زن چي بوده
شايد پدر زن خواسته به واسطه دختر پسر را ادم كنه و دختر فكر اوليه اي براي طلاق نداشته وديگران براي انتقام گيري او را تحريك كرده اند او هم كم عقل فكر نمي كرده به طلاق برسه فقط مي خواسته انتقام بگيره البته حرفهاي تازه اش به شوهر نشانه اين مطلب است و فكر مي كرده مي تواند حرفش را به كرسي بنشانه
ان شرايطي را كه گذاشته همان طور كه گفته براي رو نرو رفتن بوده دليل اصلي ادامه تحصيل و اين مسايل نيست شايد شوهر اين خانم هم نتوانسته هنوز دليل اصلي را در يابد
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۹ - ۱۰:۳۶ صبح
پاسخ: پدر زن خيلي خوب اين مطلب را توضيح داده است: «اون روزي كه در دفتر به شما گفتم از خانه من بيرون بياييد، به شما گفتم: جنابعالي مديريد، دختر من هم مدير است، من هم مديرم، توي يك خونه كه سه تا مدير نميشه! مدير يكيه، يقيناً مدير يكيه!» و «ايشان [دخترشان] مدير است، شما هم مديريد، بزرگترين چالش شما اين است» اينها را بعد از پايان قهر سه ماهه دختر در سال 1386 بيان كرده است در تحليل علت دعوا. ايشان ميخواسته داماد بر اساس ضوابط او زندگي كند و زندگي خلاف آن را اجازه نميداده است و پسر نظرش اين بود كه اين ضوابط نادرست است كه پدرزن در زندگي خود نيز به كار گرفته و باعث ظلم به زن خود شده، زن وقتي از قهر سه ماهه كه قرار بود شش ماه طول بكشد بازگشت به شوهر گفت: «فكر كردي من به خاطر خودم رفتم؟ نه، بابام گفت اگه ششماه از خونه بياي بيرون شوهرت پرورش پيدا ميكنه، رشد ميكنه، من به خاطر تو رفتم!» پدر معتقد بود دو روش مرسوم زندگي وجود دارد؛ روش سنتي كه مورد تأييد حوزويان است و روش دانشگاهي است، اولي متكي بر سلطنت است و دومي متكي بر مشاركت كه هر دو غير اسلامي است، روش صحيح روش خلافت است كه مدعي بود اسلامي است و خودش آن را به دست آورده است!
ت: ببخشيد دكمه ظ خراب بوده بعضي جاها نزده
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۹ - ۲:۱۵ صبح
پاسخ: اينكه «حاظر» شد «حار» خيلي انعكاس خوبي روي ذهن داشت! د:
ت:
ببينيد دو فرهنگ غلط بين طلاب وجود دارد اول اينكه به موقعيت خانواده نگاه مي كنند نه شخصيت طرفشان (چه زن چه مرد فرقي نمي كنه) و كفويت اخلاقي را در نظر نمي گيرند وتوجه نمي كنند كه ايا من ميتوانم با اين شخص سازش داشته باشم يا نه
بين خودمان بمانه به دوستتان بگوييد رجوع كند به وجدانش اگر دختري بود از خانواده پايين يا متوسط اما با اخلاق و سازشگر ايا او را انتخاب مي كرد يا يك دختر از خانواده اسم ورسم دار (البته اين موضوع در مورد هر دو جنس مطرح است و يكي از بي فرهنگي هاي مهم جامعه ي ماست كه شيوع بسيار دارد )
دوم وقتي ازدواج مي كنند زن را به عنوان يك موجودي ميبينند كه فقط بايد اشپزي كند بچه را جمع كند و وظايف زناشويي را انجام دهد و اگر روزي اظهار ناراحتي كرد با حركت احساسي ميتوان او را رام كرد اما زن موجودي هوشمند است و تمام حركت هاي مرد را تجزيه و تحليل ميكند و او را امتحان مي كند و در روز مقتضي با نقشه اي ماهرانه از او انتقام مي گيرد حتي اگر به قيمت فناي خود باشد هر چند كه قسمت اخر را بنده عاقلانه نمي دانم چون باز به ضرر خود زن است
زن احتياج دارد تحصيل كند نه براي باز يابي شخصيت بلكه اين نياز روحي كل بشر است كه درس بخوانند من روي خودم اين مساله را امتحان كردم شما هم مي توانيد امتحان كنيد مثلا يك هفته بخوابيد يك هفته بعد هم برويد پي خوشگذراني هفته سوم احساس پوچي وبه درد نخور بودن مي كنيد هفته چهارم هم افسردگي ميگيريد و مي زنه به سرتان من فكر ميكنم اين خانم به اين مرحله رسيده(افسردگي) و قاطي كرده كه حتي حار شده از بچه هايش بگذره به نر من اگر اين اقا ايشون يا زندگيش را دو ست دارد بايد اين مشكلات را حل كنه كه سخت و وقت گير است و ممكنه به در بسته برسد يا بار ها نا اميد شه اما اين تنها راه است
ممنون مي شم اگه نظرتان را بگوييد و توضيح بيشتري در مورد اين خانم و شوهر بدهيد منور خصوصيت اخلاقي هر دو چون فقط از اطلاعات دادگاه نمي شه تصميم گيري كرد يا رفتارهاي در زمان جنگ چون حالت ،حالت جنگي ست بايد ديد در ارمش چه گونه بوده ايا انها اصلا يك روز خوش هم با هم نداشته اند
يكشنبه ۱۱ مهر ۱۳۸۹ - ۲:۱۲ صبح
پاسخ: بنده چون از نزديك شاهد زندگي اين دو زوج جوان بودهام، سعي ميكنم تا حد امكان بر اساس اطلاعات دقيقي كه دارم به پرسشهاي شما پاسخ دهم. در خصوص پرسش اول شما، بنده هم كاملاً با شما موافق هستم. اساساً ازدواجي كه مبتني بر تفاخرهاي خانوادگي شكل بگيرد تفاوتي نميكند اين تفاخر از بابت مال و ثروت باشد و يا علم و موقعيت اجتماعي، اساساً اصل اين ازدواج حتماً نادرست است. مثلاً به خاطر اينكه فلاني پدرش آية عظماي الهي هست يا نيست! بنده نيز با چنين ازدواجي مخالف بوده و هستم. اما اين دوست ما چنين مقصدي را در ازدواجش تعقيب نميكرد، خصوص اينكه خانوادهاي كه برگزيد در حالت محروميت كامل اجتماعي نيز بودند. پدرزن به جهت اشتغال در يك فعاليت علمي كه در حوزه علميه مقبوليت نداشته و ندارد، نه جايگاه حوزوي داشت و نه جايگاه اجتماعي. اما اين دوست ما به مكتب فكري ايشان نزديك شده بود و هر چه ما اطرافيان به او تذكر ميداديم كه «راه آن است كه رهروان رفتند» و نبايد بدون دقت و مشورت يك راه شاذ و نادر را انتخاب كني توجه نميكرد. اگر چه اصل آن مكتب فكري محترم و قابل تأمل است، ولي اين پدرزن آن را به شكلي انحرافي درآورده بود. اصل اين ارتباط نيز اينگونه آغاز شد كه ابتداي سال 1380 اين آقا، دوست بنده را در اتوبوس ميبيند. به سراغ او ميرود و گفتگو ميكند و او را به يك پروژه و كار علمي دعوت ميكند. اين همكاري علمي پس از يك سال تبديل به يك رابطه استاد و شاگري ميشود و خرداد 1384 استاد يك تحليل علمي ارائه ميكند و سه دليل ذكر مينمايد كه بر اساس آن سه دليل بهترين انتخاب اين است كه با صبيه او ازدواج كند. شاگرد نيز كه اصولاً چشم خود را مدتها بسته بود و فكر را تعطيل و همه را به دست استاد سپرده، ميپذيرد. دقيقاً يكماه پيش از اولين انتخاب احمدينژاد. بخشي از ادله پيشنهادي نيز مربوط به خلأهاي پديدآمده و ناشي از روشهاي رؤساي جمهور قبلي بود. كلاً ادله سياسي و فرهنگي. اين ازدواج همان تابستان صورت گرفت. بنابراين پسر قصد تفاخر اجتماعي از اين ازدواج نداشت. اما بنابر اظهارات زوج ايشان اصراري به زن براي انجام امور منزل نداشته است. خود ميگويد: «همان ماهها اول زندگي به زنم گفتم اگر غذا ميخواستم مايكروفر ميخريدم، اگر لباس ماشين لباسشويي و اگر نظافت منزل جاروبرقي و اگر نياز جنسي به دنبال ازدواج موقت ميرفتم. من براي اينكه درددل كنم و انس بگيرم و دوست بدارم و دوست داشته بشوم زن گرفتهام» ميگفتم زنم كه از آنچه ميان من و باباي او گذشته بود خبر نداشت. به گونهاي رفتار كرده است كه زن نفهمد قضيه چه بوده است. حالا اينكه به فرمايش شما زن زرنگ بوده و فهميده و يا نفهميده را نميشود گفت، زيرا در اين خصوص زوجه چيزي اظهار نكرده است. اما دردسرهاي پدرزن شروع ميشود. ميگويد براي آزمايش يك روش جديد زندگي بياييد و در خانه من زندگي كنيد. دقيقاً وقتي زن اول خود را از خانه بيرون كرده. اين زوج جوان كه چندماه از ازدواجشان گذشته بود به خانه پدرزن ميروند و زندگي را با شرايطي عجيب آغاز ميكنند. پدرزن نام آن را ميگذارد زندگي به روش اسلامي! ساعت 3 صبح بايد از خواب بلند ميشدند، نماز شب و ادعيه و قرآن و بعد نماز صبح و خوردن صبحانه و بعد خوابيدن. ساعت 11 از خواب بلند شوند و هر كس برود سر مطالعه و درس خودش. البته پدرزن بيكار بود و مهم نبود تا 11 خواب باشد ولي دوست ما بايد 8 صبح از خانه بيرون ميرفت. نهار ساعت 4 عصر خورده شود و شام هم حذف ميشود براي اينكه نهي شده است. شب هم ساعت 9 شب ميخوابند. زن هم تمام كارهاي خانه را انجام ميدهد و غذا و ظروف و ... . كار به دو هفته نكشيد. حوادثي اتفاق افتاد كه در بخشهاي بعدي توضيح خواهم داد. فعلاً تا همينجا را داشته باشيد. اين داستان سر دراز دارد! د:
ت: يك چيز مي خواهم بگويم لطفا از شوهر اين خانم بپرسيد اگر ناراحت نمي شوند بگويم با احترامات فراوان
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۹:۰۰ عصر
پاسخ: وبلاگ يك مكان عمومي است... مطلبي كه عفت عمومي را خدشهدار نكند قابل گفتن است مگر اينكه نامي از كسي برده شود كه صحيح نباشد. اساساً همينكه اين پرونده رو شده است براي همين گفتههاست. بگوييد و نگران نباشيد. ولي بدون ذكر اسامي.
ت: او از ابتدا هم به دنبال طلاق نبوده همه سر كار بودند حتي پدرش كه خيلي دوستش داره من مي خواهم دو پرونده را هم بنده در اين وبلاگ بعدا مطرح كنم كه به طلاق نيانجاميد چون انها هم به دنبال طلاق نبودن بلكه دنبال اهداف ديگري از همين قبيل بودن
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۷:۲۷ عصر
پاسخ: ممكن است همين باشد كه شما ميگوييد. ولي زن اظهار كرده است كه تا شش ماه اول طلاق ميخواستهام و وكيل گفته بود بايد روي اعصاب شوهرت را بروي تا هم مهر و هم طلاق. مگر اينكه بگوييم اين را به دروغ و از روي لجبازي گفته است. اما اساساً پيش از رفتن از خانه شوهر به وي گفته است كه پدرم گفته از مكه كه آمدم طلاق تو را از شوهرت مي گيرم! كه منظورش اين بوده كه از پدرم خواستهام طلاق مرا بگيرد و او گفته اين كار را ميكنم.
ت: هبه نظر من حس برتر بيني نداره بلكه احساس پوچي بهش دست داده و فكر كرده كه هيچ كي دوستش نداره وهدفش از ازدواج تامين نشده من فكر مي كنم حتي ايشون پيش خودش فكر كرده كاش زن يك چوپون مي شد اما كسي بود كه او را خيلي دوست داشته باشه
زن ها احساساتي دارند كه براي اقايان قابل درك نيست و به نظر انها حتي مسخره مي ايد اما مرد ها هم متقابلا احساساتي دارند كه زن ها درك نمي كنند من اين احتمال را مي دهم كه زن مي خواسته با اين كار ها شوهر را محك بزنه هر چند اطرافيانش به دنبال طلاق بودن واقعا اما او من به احتمال99 در صد مي گويم به دنبال اين بوده كه به خود اثبات كند شوهر او را به خاطر خود مي خواهد و بعد هم به اطرافيانش البته براي خودش مهمتر بوده چون اگر نبود الان دنبال برگشت نبود
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۷:۲۳ عصر
پاسخ: يعني يعني نظر شما به ديدگاه دكتر عابديني نزديك است به اينكه ميخواسته به خاطر خودش دوست داشته شود و از اينكه به خاطر پدرش يا به خاطر خدا دوست داشته شود ناراحت بوده و خواسته محك بزند آيا شوهرم مرا به خاطر خود خودم دوست دارد يا نه.
ت: لطفا از شوهر اين خانم بپرسيد كه مطمئن است هيچ خطايي نداشته
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۴۵ عصر
پاسخ: عبارت «هيچ خطا» اساساً عبارت ناسرهاي است. اگر شوهر اين زن چنين حرفي ميزد (با اينكه خيلي دوستش دارم) ولي همان لحظه يك سيلي توي گوشش ميزدم كه يادش بيافتد انسان است! حجةالاسلام فقيهي يكي از دادياراني كه در خصوص اين پرونده با ايشان گفتگويي داشتهام نظرش اين بود كه در هر پرونده خانوادگي حتماً و لاجرم هر دو طرف خطا كرده و مقصر هستند، حتي اگر يك طرف ظالم باشد و طرف ديگر مظلوم، طرف مظلوم ميتوانست به خاطر فرزندانش بيشتر گذشت كند! ايشان ميگفت: هرگز نميپذيرم يك طرف دعوا بگويد من بيتقصيرم! اما همانگونه كه در يكي از پرسشهاي قبلي شما عرض كردم، وقتي اين ديدگاه را با رفتار بعضي از بزرگان در زندگيشان مقايسه كردم، كساني از بزرگان كه نميشود پذيرفت در رفتار با زنان خود كوتاهي و قصوري داشته باشند، مانند بعضي از ائمه كرام ع به نظرم آمد كه اين مطلب دور از ذهن نيست كه در بعضي موارد تنها يك طرف خطاكار باشد و طرف ديگر تا انتها گذشت نموده باشد، ولي باز هم طرف ظالم نتوانسته همين گذشتها را تحمل كند و مثلاً در مواردي به شوهر خود سم خورانده است. البته اين مطلب نادر است و النادر كالمعدوم. اين شوهر نميتوانسته بيتقصير باشد. در گفتگوهايي كه با خود شوهر داشتم ابراز كرد كه در اولين جلسات دادگاه در حضور قاضي گفته است «من خود را بيتقصير نميدانم، ولي خواهان اين هستم كه خطاي هر دو طرف مشخص شود تا هر دو بتوانند در جلوگيري از تكرار خطاهايشان تلاش نمايند». اما با توجه به صورتجلسات موجود از دادگاه و نوارهاي صوتي ضبط شده از جلسات دادگاه (كه موجود است) زوجه به شدت اصرار داشته است كه هيچ اشتباهي نداشته است و حتي با اصرار قاضي كه شايد شما هم خطايي داشته باشيد، اصرار بر عدم خطا داشته است. اين اصرار را مشاور رسمي دادگاه حمل بر «خودشيفتگي» يا «نارسيسيسم» زوجه نمود.
ت:
و يك سوال از نويسنده اين خانم چرا از خانه روز اول زده بيرون
1-چون شوهرش حال پدرش را گرفته بوده و ايشان مي خواسته از پدرش دفاع كند و شوهر را سر جايش بنشاند
2-يا با خود شوهر مشكل داشته اگر با خود شوهر مشكل داشته چه مشكلي با شوهر داشته با اخلاق شوهر مشكل داشته
3-يا چون از خانواده ي بزرگان است اهل زندگي وسازگاري نيست
اگر دلايل ديگري به غير از اين سه مورد است بنويسيد با تشكر
در ضمن بحث بررسي اين موضوع خيلي خوب است چون ممكن براي خود ما هم اتفاق بيافتد در ضمن امار طلاق در كشور رو به افزايش است واين بحث ها بايد باشد وضروري ست بنده خودم امثال 3طلاق جلوي چشمم بود
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۴۱ عصر
پاسخ: از اين پرسش شما بسيار خوشحال شدم و حقيقتاً سر شوق آمدم. و اما پاسخ: دكتر عباسي يكي از مشاورين خانواده در شهر مقدس قم وقتي بنده با ايشان در خصوص اين پرونده گفتگو كردم نظرش را درباره علت خروج اين زن از خانه شوهر اينگونه بيان فرمود كه زن حس رياستطلبي شديدي دارد و اين را از تست CAQ دريافته بود. اين حس رياستطلبي به دليل شرايط برتري نسبي موقعيت مرد نسبت به زن ارضاء نميشد، يعني او نميتوانسته در اين شرايط نابرابري بيش از آنچه در اختيار داشته مديريت كند، لذا براي اينكه بتواند «سهم بيشتري از زندگي» را به دست آورد، از خانه خارج شده و مجموعه تمام دروغهايي كه عليه شوهر طرح كرده است در راستاي همين هدف بوده است و يازده شرطي گذاشته تا با سهم بيشتري به زندگي برگردد. ايشان ميگفت اين خانم به دليل اعتماد زيادي كه به اخلاق خوب و بخشنده شوهر خود داشته است مطمئن بود كه شوهر شرايط را خواهد پذيرفت و از اينكه شوهر اينبار ناگهان از در مخالفت درآمده و شرايط را نپذيرفته خودش نيز در شگفت است. زيرا ميدانيد كه اين خانم بارها در دفعات قبل هم شبيه همين قهر را انجام داده بود و شوهر عذر او را پذيرفته و بخشيده بود. دكتر عابديني يكي از روانشناسان مركز مشاوره خانواده سازمان بهزيستي نيز زماني كه تمام اين پرونده را با ايشان به مباحثه گذاشتم اينگونه نظر داد كه از مندرجات گزارشهاي به دست آمده از زن و شوهر مشخص ميشود زن از ابتداي ورود به منزل شوهر دچار چالشي شده و آن چالش احساس عدم شايستگي براي زندگي با اين مرد بوده است. يعني زن پس از ازدواج بلافاصله درك كرده كه اين شوهر به احترام پدر او با او ازدواج كرده است. وقتي محبت شديد مرد را در زندگي ديده است اين باور در او تقويت شده است كه «او مرا فقط به خاطر پدرم دوست دارد، نه به خاطر خودم». پس از بروز اختلاف ميان شوهر و پدرزن، همچنان محبتهاي شوهر ادامه داشته است، طبيعتاً ديگر دليل اول نميتوانست زن را قانع كند. زن نيز در اين مدت آزار زياد و مشكلات فراواني ايجاد كرده بود كه شوهر تحمل كرده و همه را با آرامش و لبخند پاسخ داده بود. دكتر عابديني ميگويد: «زنها حتي از اينكه به خاطر خدا هم دوستشان داشته باشي ناراحت ميشوند، آنها مايلند به خاطر خودشان دوست داشته شوند». زن با خود گمان ميكند اينهمه ناراحتي براي شوهر ايجاد كردهام و همچنان ابراز محبت ميكند، پس به خاطر خدا دارد ترحم ميكند. ايشان ميگويد اين بزرگترين چالش ذهني زن شده و از آن آخرين نامهاي كه نوشته است اينگونه بر ميآيد كه حاضر نيست چنين ترحمي را بپذيرد. نامهاي كه بنده در بخش «پاسخ پرسشهايت» ذكر كردهام. اين دو ديدگاه را داشته باشيد و نظر خود را بيان فرماييد. پس از نقد اين ديدگاهها ميتوان بين آنها به يك قضاوت جديد يا مشترك دست يافت. نظر شما چيست؟ و نظر تمام خوانندگان؟
ت:
جواب رهگذر :
شما هم به حوزه علميه بي احترامي نكنيد در ضمن همان طور كه به خود اقاي نويسنده اشكالاتي داشته ام يكي از ان اشكالات هم به شما وارد است محيط اينترنت يك محيط ازاد است و هر كي فكر خود را مي تواند بيان كند
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۴:۳۳ عصر
پاسخ: تشكر
رهگذر: اول: اميد آن است كه تجسس نكرده باشيد كه دفترچه خاطرات همسرتان را برداشته و ...
دوم: اميد آن است كه اسرار مومنان را فاش نكرده باشيد...
سوم:اين محكمه اي كه شما راه انداخته ايد يك طرفه است، عدالت طوري ديگر حكم ميكند ...
چهارم: به جاي پرده دريدن و فاش كردن اسرار خانوادگي، بهتر بود اين وقت را صرف مقابله با دشمنان دين نماييد. در اين زمان كه دشمنان اسلام با هر قدمي و قلمي اسلام را هدف قرار داده اند، از يك طلبه انتظار ميرود نوك قلمش را به سمتي ديگر نشانه رود.
پنجم: به هر دليلي،شما در حال متاركه با خانمتان هستيد، حال حق با كيست بماند و اينكه طرف مقابل هم حرفش را بايد بزند. اين مسئله شايد براي شما مهم باشد،اما دليل نميشود كه سرتاسر يك وبلاگ را پركنيد از حقد و كينه و ... و افشاي اسرار و بردن آبروي مومني ديگر و ...
خوب است در اين حوزه علميه كمي هم اخلاق بياموزند، ...
شنبه ۱۰ مهر ۱۳۸۹ - ۳:۲۳ عصر
پاسخ: قبلاً هم خدمت شما عرض كرده بودم به نظرم نميرسد اشكالي داشته باشد پرونده خانوادگي يكي از دوستانم كه نه نام خودش و نه نام همسرش ذكر نشده در وبلاگ قرار بگيرد، خصوص اينكه بسيار نكات جالبي و پندآموزي دارد كه براي بنده نيز دستآوردهاي عجيبي داشت. گمانم اين است كه براي همين بيست نفري كه هر روز وبلاگم را ميخوانند مفيد باشد. خوانندگان وبلاگ بنده هيچگاه از 20 نفر تجاوز نميكند، آنقدر مهم نيستم كه عده زيادي علاقه به خواندن نوشتههايم داشته باشند. از فرمايشات و نصايح شما نيز سپاسگذارم. إنشاءالله خداوند ما را از متخلّقين به اخلاق حسنه قرار دهد.