من از آنهايشان نيستم
از آن پدر و مادرها
از آنها كه به حال روحي فرزند اهميت نميدهند
تكفرزند خصوصاً
تكفرزند تك است
كسي را ندارد بازي كند
به كجا پناه ميبرد؟
تبلت و موبايل و لپتاپ و پيسي
مگر جاي ديگري دارد؟
مگر كوچه كسي هست با او بازي كند؟
مگر پارك ميتواند تنها برود و باز گردد؟
مگر پدر و مادر وقت بازي با او را دارند؟
در اين ششماهي كه سيداحمد تكفرزند است
پنجساعت در روز
مطلبي كه ديروز بدان اشارت رفت
وقت زيادي را گرفت
سرگرم كردنش
مشق هم كه ديگر زياد نميدهند
بيشتر وقت كودك در منزل خاليست
فراغت
چه كند؟!
كاردستي
نقاشي
هنرهاي زيبا كلاً
و كار
چيزهايي را باز كند و ببندد
در كنار پدر و مادر
تنها كه ايدهاش را ندارد
معمولاً كودكان گرفتار كمبود ايدهاند
ايده را بايد بزرگترها بدهند
امروز اما طور ديگر شد
يهو سيداحمد خسته شد
از بيكاري
و حوصله كارهاي هنري هم نداشت
اين را زود فهميدم
از قيافهاش
وقتي با فرزند «زندگي» كني
لحظه به لحظه
ديگر حالاتش را درك ميكني
سردش شود سردت ميشود
گرمش شود گرمت
ناراحت شود ميفهمي
خوشحالياش را هم
حتي اگر تلاش كند بروز ندهد
و آشكار نسازد
دانستم كه وقت در خانه ماندن نيست
باران ميآمد
نمنم
گفتم: سيداحمد پاشو بريم بيرون ببينيم كجاها باران ميآيد!
دور دور بد است
اگر خيابان را اشغال كند
مزاحمت ايجاد
سرعت بالا
بنزين زياد مصرف
اما قدم زدن كه خوب است
گاهي رانندگي در باران هم
با سرعتي كم
در فواصل نزديك
كمي خارج از جادههاي شلوغ
مسيرهاي خلوت
دور دور خوب است
به نظر من البته
با سرعتي زير 20 كيلومتر در ساعت
حال آدم را خوب ميكند
اگر خلوت باشد
محيط آرام
دور از سروصدا
پايت را از روي گاز برداري
و كلاچ هم
فرمان را راست بگيري
و به سوي افق
آهسته براني
و به اطراف بنگري
چقدر آرامبخش
رفتيم در جادههاي خاكي پرديسان
كنار كانال آب
با سرعتي اندك
هواخوري
دور دور
حرف زديم
صحبت كرديم
درباره حال و آينده
سختيها و سادگيهاي زندگي
آنچه ميگذرد و آنچه خواهد گذشت
حالش بهتر شد
اين سيداحمدِ تكفرزند
و در مسير بازگشت
چشممان افتاد به فروشگاه رفاه
فروشگاهي كه به تازگي شعبه پرديسان پيدا كرده
همين چند هفته اخير
ادامه براي فردا
نميخواهم طولاني شود
مخلّ به مخاطب نباشد!
پست مرتبط قبلي: تك فرزند