گردش يعني اين
واقعاً يعني
گرديدن است
يك دور كامل
دور تا دور قم
و چند تا شهر ديگر
بچهها سفر خواستند
اثر تبليغات تلويزيون
تأثيرات اجتماعي
همكلاسيها و همسالان
انگار كه سفر در نوروز واجب شده
امر بدون ترخيص!
ماشين پدرم را برداشتم و با بچهها راه افتاديم
خودمان چهارتايي
پرديسان را رفتيم تا دليجان
به سمت نراق پيچيديم
جايي در ميانه راه
كوهستاني ديدني
غار چال نخجير
نفري ده هزار تومان ورودي ميخواستند
يك ساعت هم بايد معطل ميشديم
همه توافق كرديم كه داخل غار نرويم
به جايش نهار برگرديم دليجان
يك جوجه دليجاني بزنيم
اولين رستوران سيزده تومان ميداد
بعدي هشت تومان
يك پرس جوجه كباب را
زيرزميني بود گرم و دم كرده
با آشپزهايي به غايت عرق كرده
مدتي منتظر آماده شدن بوديم
كمك آشپز جلو آمد و خبر جالبي داد:
«من هم تا چند ماه ديگه مثل شما معمّم ميشم!»
طلبه بود بنده خدا
در همان شهر درس ميخواند
خدا حفظش كند
اينطور آدمها را خيلي دوست دارم
زحمتكش و كاري
رفتيم پارك
يكي از پاركهاي داخل شهر
زيراندازمان را پهن كرديم براي نهار
و بعد از آن...
دوباره راه افتاديم
مسير نراق را ادامه داديم
نماز ظهر و عصر را در نراق خوانديم
در يك امامزاده
در حقيقت چند امامزاده با هم
با يك قبّه و يك بارگاه
آب انبار نراق را هم ديديم
پلههايي با شيب تند
جايي كه آب جمع ميشد
و مورد استفاده مردم قرار ميگرفت
و اينها براي بچهها جالب
و مسجدي كه قرنها قدمت داشت
و بعد مشهد اردهال
وسيع و بزرگ و پرجمعيت
در راه هم رفتيم روستاي خاوه
گشتي زديم و چرخيديم
چه هواي خوبي
واقعاً چه هواي خوبي
جاده نراق به كاشان حقيقتاً باصفاست
نه سرسبز مثل جادههاي شمال
كه كوهستاني و پرپيچ و خم
بالا و پايينهاي جالبي دارد
لذّتي دارد براي خود
به كاشان كه رسيديم ديگر بچهها خوابشان گرفته بود
خسته و از رمق افتاده
در يكي از پاركهاي نراق چند ساعتي بازي كرده
حسابي انرژي از دست داده
ميوه در زنبيلمان داشتيم
خوردند و در ماشين ولو شدند
و مسير كاشان تا قم را با حداكثر سرعت مجاز
از كمربندي آمديم
هم خلوتتر
و هم اينكه شهر قم را هم دور زده باشيم
و غروب رسيديم
به خانه
قبل از نماز مغرب!
سفرمان اگر چه يك روزه بود
صبح تا غروب
اما مفصّل
چند شهر مختلف
چند نوع جاده متفاوت
اماكن ديدني و مصفّا
هوايي پاك و اشتهازا
ديدن آدمهاي خوب و دوستداشتني
خدا را شكر
بچهها هم متقاعد شدند
راضي يعني
به اينكه نوروزشان را سفر رفتهاند
و خاطرهاي دارند تا روز اول مدرسه تعريف كنند
در رقابت با دوستان!
زمين كوچك است
در مقياس كهكشان
و «انسانِ زميني» بسيار از آن كوچكتر
آنقدر كوچك هست تا از آن لذّت ببرد
از اين زمين حقير و ناچيز
اما انسانِ آسماني...
انسان اگر انسان باشد
از كودكي درآيد و بزرگ شود
انساني كه خود را بشناسد
از زمين بزرگتر ميشود
از زمين و آسمان حتي
براي او ديگر كهكشان هم ديدن ندارد
چيزي يعني براي ديدن ندارد
لذّت هم نميبرد از سياحت
اصلاً سفر چيزي برايش ندارد
جز عبرت
آدمكهايي كوچك
كه ساختند براي خراب شدن
و زاييدند براي مردن
و مردند
خودشان هم در نهايت
سفر انسان، معنويست
انسان بايد ساحتهاي روحي و اخلاقي را درنوردد
بالا رود و بر آسمانها قدم بگذارد
دنيا همهاش يك رنگ است
با تمام تنوّع رنگي كه دارد
سفر زميني فقط براي انسانهاي زميني جذّاب است
براي آناني كه هنوز كودكاند
و به كودكي عادت كردهاند
زمين كوچك است
كوچكتر از آنكه ارزش گشت و گذار داشته باشد
انسانِ الهي اينچنين موجوديست
او تعرّب بعد الهجرة نميكند
بطن جامعه را براي تفريح ترك كند!
«كُلُّ شَىْء مِنَ الدُّنْيا سَماعُهُ اَعْظَمُ مِنْ عِيانِهِ، وَ كُلُّ شَىْء مِنَ الاْخِرَةِ عِيانُهُ اَعْظَمُ مِنْ سَماعِهِ»
شنيدن هر چيزي از دنيا، بزرگتر است از ديدنش و ديدن هر چيزي از آخرت عظيمتر است از شنيدنش.
«وَاعْلَمُوا اَنَّ ما نَقَصَ مِنَ الدُّنْيا وَ زادَ فِي الاْخِرَةِ خَيْرٌ مِمّا نَقَصَ مِنَ الاْخِرَةِ وَ زادَ فِي الدُّنْيا. فَكَمْ مِنْ مَنْقُوص رابِح، وَ مَزيد خاسِر» (نهجالبلاغه، خطبه 113)
بدانيد آنچه از دنياي شما كم شود و به آخرت اضافه گردد بهتر است از اينكه از آخرت شما كم شود و به دنياتان اضافه گردد. چه بسا كم شده اي كه سودبَر است، و اضافه شده اي كه زيانكار است. (ترجمه انصاريان)