وقتي كشور را يك خانه فرض كنيم
يك خانواده بزرگ
يك ملّت
بحث اقتصاد در آن
نگاهي كلان مييابد
گردش مالي
گردش كالاها
بازار كار و نيروي انساني
سرمايهها و زمين و ابزار
توّرم و ركود را
با چنين نگرشهايي بررسي ميكنند
پيشبيني
و تلاش براي كنترل
در اينترنت هر چه گشتم
بيشترين تكرار با اين نمودار بود
نموداري كه بر اساس آخرين مدل بررسي
در اقتصاد كلان
گردش مالي را نشان ميدهد
ترجمه فارسي از آن نديدم
جز چند نمودار دستنويس
اين شد كه دوباره ساختم
به فارسي
[تصوير بزرگ]
محور آن دو بخش از اقتصاد است
خانواده
و شركت
بنگاهها جاهايي هستند كه توليد صورت ميگيرد
اگر كالا باشد
يا خدمات
يك مكانيكي هم بنگاه اقتصادي محسوب ميگردد
زيرا خدماتي را ارائه ميكند
كه درآمد دارد
[تصوير بزرگ]
سپس دولت وارد نمودار ميشود
آن هم يك بنگاه است
اما به دليل تفاوتهايي كه دارد
به خاطر گرفتن ماليات
و تزريق يارانه و كمكهاي مالي
تفكيك شده است
سه بازار شكل ميگيرد
يك بازار قديمي
همان بازار كالا و خدمات
هر چه كه توليد ميشود و خريداري ميگردد
و بازار پول و سرمايه
بانكها و بورسها
يك بازار كار هم وجود دارد
عوامل توليد در آن عرضه ميشود
نيروي كار جذب ميگردد
و دستمزدها پرداخت
زمين و سرمايه را نيز در اين بخش در نظر ميگيرند
با عنوان عام «عوامل توليد»
گردش اقتصادي اينطور سامان مييابد
بنگاه زمين را اجاره ميكند
يا ابزاري را
و نيروي كار
سپس كالا يا خدماتي را عرضه مينمايد
به چه كسي؟
به مردم
كه در عنوان خانوار جاي ميگيرند
خانوادهها مصرفكننده هستند
كالا و خدمات را خريداري ميكنند
در مقابل چه عرضه مينمايند؟
پول را به بنگاه ميدهند
و عوامل توليد را
نيروي كار عرضه مينمايند
و زمين و سرمايه را تأمين
سپس بخش چهارم اضافه ميگردد
به بنگاه و خانوار و دولت
بازار جهاني
كشورهاي خارجي
صادارت و واردات نيز در گردش اقتصاد كلان اثر ميگذارند
در حقيقت، تعامل كشور با بيرون
كه اقتصاد را از بسته بودن رها ميكند
پس چهار عامل مؤثر در گردش اقتصاد پيدا ميشود
بازيگران اصلي
و سه بازار براي تعامل
براي برهمكنشهاي مالي و اقتصادي
پس بانكها كجا هستند؟
آنها در پسِ بازار مالي پنهان شدهاند
نهادهايي كه «نبايد» بنگاه اقتصادي باشند
ولي در عمل
بيشترين سود اقتصادي را ميبرند
از گردش مالي در اقتصاد كلان
خب ميرسيم به تحليل
اينكه شكاف كجاست
جايي كه بحران پديد ميآورد
شكافت درآمد و هزينه
همان دخل و خرج خودمان
وقتي كه به هم نميخورند
چون اساس اين اقتصاد «سرمايه» است
پول مبناي سنجش ميشود
ابزار اندازهگيري
خطكش محاسبه
جايي كه پول تزريق ميشود به بنگاهها
يعني توليد كالا و خدمات صورت گرفته
اين يعني «ثروت»
در يك عنوان عام
فرض بر اين است
هر چه ثروت يك ملّت افزايش يابد
اقتصاد توسعه يافته
و هر چه ثروت كاهش يابد
كاهش توليد
چه كالا باشد و چه خدمت
كشور فقير شده
اينجاست كه نمودار زير از كار در ميآيد
كه به فارسي ميشود اين
[تصوير بزرگ]
بنگاهها و خانوارها كه كار خودشان را انجام ميدهند
قبلاً هم ميدادند
از گذشتههاي دور
در اقتصاد سنّتي
قبل از اينكه آدام اسميت نظام جديد را پيشنهاد دهد
كاپيتاليسم را
نظام انباشت سرمايه
در كتاب «ثروت ملل»
اما افزوده شدن دولت
بانكها و بورسها
و تجارت خارجي در نظام نوين آن
سه بخش جديد در اقتصاد كلان پديد آورده است
كه عدم توازن در آنها
كمبود پديد ميآورد
سبب بحران
سه شكاف پديد ميآيد
شكاف سرمايهگذاري و پسانداز
شكاف ماليات و هزينههاي دولت
و شكافت صادرات و واردات
دخل و خرج ما در خانه
در يك مغازه يا حجره در بازار
چه زماني به هم ميخورد؟
وقتي ورودي و خروجي مساوي نباشد
به تعادل نرسد
به زبان ساده
بيش از درآمد، هزينه كنيم
خرج كنيم
بيشتر از آنچه كه در آوردهايم
پولمان كم ميشود
انگار كه «نشت» كرده باشد
كيسه سكههايمان
جيب لباسمان!
در اقتصاد كلان هم همين است
جيب يك ملّت سوراخ ميشود
وقتي نشتي در يكي از اين سه شكاف پديد آيد
يا در همهشان
مانند اين نمودار
اگر مردم پولشان را سرمايهگذاري نكنند
در اختيار بنگاههاي توليدي قرار ندهند
چطور؟!
مثلاً طلا بخرند و سكه
پول نقد در خانه نگه دارند
زمين بخرند و رها كنند
خانه بخرند و اجاره ندهند
ابزار توليد داشته باشند
در خانه بيكار افتاده باشد
هر مالي
هر چه كه به درد توليد بخورد
اگر بيمصرف بماند و دست بنگاهها نرسد
اينها ميرود پشت شكاف پسانداز
از چرخه ثروت ملي خارج ميگردد
نشتي در اقتصاد كلان است
شكاف دوم دولت است
دولت ماليات ميگيرد
با اين كار پول را از گردش خارج ميسازد
طبيعتاً توليد را كاهش داده
حالا خرج ميكند
هزينه مينمايد
در سه قالب
يارانه ميدهد به خانوادهها
خب آنها كالا ميخرند
يا خدمات
به گردش باز ميگردانند
يارانه ميدهد به بنگاهها
آنها هم بر توليد ميافزايند
به گردش ميآيند
يك خرج سوم هم دارد
حقوق كارمندانش را ميدهد
خودش مصرف ميكند
كالا ميخرد و خدمات
اين نيز به چرخه اقتصاد باز ميگردد
اگر دولت ماليات بگيرد و خرج نكند
همان را به اقتصاد باز نگرداند
باز هم توليد ثروت كاهش مييابد
تراز دخل و خرج كشور به هم ميخورد
اين نيز نشتي محسوب ميشود
جايي كه پول ميرود و باز نميگردد
شكاف سوم صادرات و واردات است
براي وارد كردن كالا و خدمات
پول از كشور خارج ميشود
ارز و طلا
اين نشتي بزرگ است
و در مقابل
صادرات صورت ميپذيرد
تا ثروت باز گردد
اگر تراز نباشد
كشور به سمت فقر پيش ميرود
حالا وضع كشور ما چطور است؟!
دولت چه ميكند؟!
مردم چه ميكنند؟!
بنگاههاي اقتصادي چه؟!
روشن است كه واردات ما بيش از صادرات است
اين شكاف را با فروش نفت خام پر ميكنيم
تا فقير نشويم
تورّم هم در كشور نهادينه است
در ساليان متمادي
تورّمي كه ديگر «انتظاري» شده است
همهمان پذيرفتهايم
شب عيد كه ميشود منتظرش هستيم
انگار مهمانيست
كه هر سال به ما سر ميزند
يك ماه مانده به شب عيد
همين روزها يعني
چند روز پيش داخل مغازهاي بودم
در ميدان مطهري قم
بوديم يعني
با بچهها
پيرمرد گفت 64هزار تومان
پسرش گوشي موبايل در دست
فوري صدا زد
«سه تومان رفت روي قيمت»
تماس با تهران داشت
بازار تهران
گفت همين الآن رفت بالا
خنديدم
پرسيدم از بعدِ من يا قبلِ من؟!
گفت شما 64 بده
از بعدِ شما 67
نپرسيدم
بحث را ادامه ندادم
ولي مگر شما اين كالا را از قبل نداشتي؟!
مگر نبايد به قيمت قبل معامله كني؟!
شما كه امروز نخريدي تا قيمت روز را محاسبه كني؟!
اين تورّم انتظاري بياعتمادي ميآورد
نتيجه آن چه ميشود؟!
شكاف در پسانداز و سرمايهگذاري
ميترسند
و از بابت اين ترس
طلا و ارز مخفي ميكنند
كنز ميكنند و پول را از چرخه خارج ميسازند
كساني كه دستشان به دهانشان ميرسد
اين شكاف را چگونه پر ميكنند؟
بانكها بهره پول را افزايش ميدهند
تعدادشان را زياد ميكنند
مدام بانك درست ميشود
مؤسسات پولي و اعتباري
مردم را تشويق
با جوايز
كه بياورند و سرمايهگذاري نمايند
دولت به بورس دامن ميزند
شاخص را مثبت نگه ميدارد
كه خانهها از كنزها خالي گردد
اما شكاف دولت
ماليات و هزينهها
اين شكاف در كشور ما ظاهراً معكوس است
دولت آنقدر خرج دارد
عائله وسيع
هزينههاي مصرفي
بيش از درآمد خرج ميكند
تزريق به بازار
چگونه؟!
مگر ميشود؟!
البته كه ميشود
وقتي چاپ اسكناس دست دولت باشد
وقتي بانك مركزي تسليم
البته كه ميشود
كاغذ است ديگر
كمي جوهر هم ميخواهد
اگر چه جوهر و كاغذِ مخصوص
ولي دولت در اختيار دارد
چاپ ميكند
و هزينهها را پرداخت
اين مالِ گذشته بود
امروزه حتي نيازي به چاپ هم نيست
امروز بانكها هم پول بدون پشتوانه منتشر ميسازند
چطور؟!
با اعتبار
چند «عدد» است ديگر
وقتي مردم با «كارت اعتباري» كار ميكنند
اين يك فرصت بزرگ است
هم براي دولت
و هم بانكها
مهم بانك مركزيست
كه جواز بدهد
اجازهاش كافيست
يك عدد را زياد ميكني
درآمد دولت افزايش مييابد
و درآمد بانك
ميتواند از «هيچ» خرج نمايد
بادكنكي يعني
كشور مانند يك خانه است
و همه ما
اعضاي يك خانواده
ما با هم ورشكست ميشويم
و با هم ثروتمند
يك جاي كشتيمان نشتي داشته باشد
همه با هم غرق ميگرديم
همه بايد از اين گردش اقتصاد كلان با خبر باشيم
همهمان درگيريم
همهمان نقش داريم
همه چيز بايد شفاف باشد
حتي نشر پول
زياد شدن اعداد در بانكها
پديدهاي كه از آن با عنوان «خلق پول» ياد ميشود!