پدر ميتواند هم پدري كند و هم مادري!
آيا مادر هم ميتواند هم مادري كند و هم پدري؟
اين پرسشي عجيب است كه از مكالمهام
با همين رفيق شفيق
امروز صبح برايم جدي شد
بعد از آنكه ماجراي زير را برايم تعريف كرد:
يكشنبه 14 شهريور ساعت 11 ظهر تماس گرفت
حرفهاي عجيبي زد
به عنوان آخرين مرحله از «هويجِ بزرگ» و قبل از اينكه «چماق» بكشد!
«داستان اون دو تا زني كه رفتن پيش حضرت علي كه سر يه بچه دعواشون شده بود رو شنيدي؟
مادر واقعيه از مادر بودن خودش استعفا داد
تا بچش سالم بمونه
من هم از مادر بودن خودم استعفا دادم
كه بچم زير پر و بال تو باشه
كه بابا داشته باشه
كه آقابالاسر داشته باشه
تو نميدوني بچه بيبابا چي ميشه!
بچه بيبابا بزهكار ميشه، ميفهمي؟!
بابا ميتونه هم مادر باشه هم پدر باشه
ولي مادر نميتونه هم پدر باشه هم مادر باشه!»
وقتي هم كه بحث بالا گرفت
گفتم شما اينهمه شكايت رديف كردي
دادگاه و دروغ و ...
حالا بعد از ده ماه تلفن زديد... چرا اينقدر دير؟
به بنبست حقوقي رسيديد؟!
شروع كرد به توجيه تمام رفتارهاي سابقش
كه مجبور به عذرخواهي نشود
كه نارسيسمش شكسته نشود
كه مبادا لكه ننگ دروغگويي بر پيشانياش بماند
ولي خيلي رسواتر از آن كه بشود توصيف كرد
مثلاً درباره مهريه گفت:
«من كه قبلاً مهريهام را بخشيده بودم»
ـ اگر بخشيده بوديد، اين دادخواست اجراي مهريه چيست؟!
«اين ناتواني شماست كه نتونستي برگه بخشش مهريه را بذاري روي ميز دادگاه!»
و من سكوت كردم
و جواب ندادم كه خانم
شما كه نبودي وقتي پارهكاغذ را نشان وكيلتان دادم
و نپذيرفت
و نشان رئيس مجتمع قضايي دادم
و گفت: «قابل استناد نيست»
پرسيدم كه چرا خُب سند رسمي محضري نگرفتي؟!
گفت: اصلاً همين را هم من نگرفتم
گفته بودم كه دنبال چنين سندي نبودم
خودش نوشت و گذاشت روي ميز من
من هم يه گوشهاي نگهداشتم
و گرنه خودم هم ميدانستم كه سند رسمي نيست!
تازه آن زمان هم تمام مهريه را نبخشيده بود
فقط مقداري را كه باقي مانده بود
بعد از آنكه 16 سكه از مهريه را گرفت
جالب اينكه بعد از همين دستنوشته بخشش مهريه
دوباره 8 سكه ديگر هم مطالبه كرده و گرفته است، تاريخش را نگاه كنيد!
خب دادگاه هم كه رأيش را صادر كرد:
راستي اگر دادگاه محكومم ميكرد
آنطور كه آنان ميخواستند
به اينكه ماهي دو ميليون و نيم تومان بدهم
و خب نداشتم و زندانم ميكردند
باز هم تلفن ميزد به توجيه؟
چرا دروغ ميگويد؟ چرا دنبال توجيه رفتار ناشايست خود است؟
چرا عذر نميخواهد و ابراز پشيماني نميكند؟
حرفهايش را كه زد، مثل هميشه آرام شد
گفتم: برادر عزيز!
اينها نشانه همان بيماري شخصيت است
شما اين آدم را سالم فرض نكن
تصوّر كن با يك بيماري طرف هستي
مثل اين ميماند كه از يك دست و پا شكسته بخواهي «بدود»!
ميشود؟!
اگر كسي بخواهد واقعاً نادان نيست؟!
برادر جان!
اين استدلال بر پدري و مادري هم
يك كم اگر دقت كني
از همان كلمات سياه پدر زن است
مقايسه كن با حرفهاي قبلي او
ذهن دختر را پر كرده است از براهين مدخوله
تا او را ابزار دست خود قرار دهد
براي همان مقصدي كه دارد
مگر مادر زنت نگفت:
«من آن روزي كه دخترم از خانه شوهر آمد بيرون يك جمله در دفتر خاطراتم يادداشت كردم، الآن دقيقاً در ذهنم است، اگر آن را براي شما بخوانم، تا آخر قضايا را ميتوانيد بفهميد. نوشتم دقيقاً: جنگ دو ابرقدرت است در مديريت و اين وسط ما مهرههايي هستيم كه جابهجا ميشويم، من و دخترم مهرههاي جابهجا شده هستيم، مثل صفحه شطرنج» (چهارشنبه 9/3/1386)
و من باز هم سؤال خود را تكرار ميكنم
آيا واقعاً مادر نميتواند هم مادري كند و هم پدري؟
پس اينهمه مادر كه «بودند» و «كردند» و «ديديم» دروغ بود؟!
مگر اينكه بحث تنبلي باشد و راحتي و ... شايد هم ...
بالاخره بچه دست و پاي آدم را ميبندد!
نظرات
گوش مرواريد(هر كي هر چي):
آخه يه نفر آدم با چند تا اسم؟ چرا، حسام، لورا و حالا هنري! بيكاري خواهر اينهمه اسمهاي متفاوت انتخاب ميكني؟ خب يه كامنت بذار با يه اسم مستعار و خلاص! مگه كسي از طلاق حرف زد؟ شما خودت پيشنهاد طلاق كردي، من هم كه هنوز چيزي عرض نكردم. شما شدي مثل اين روزنامههاي زنجيري؟ خودت ميبري و خودت هم ميدوزي، آخرش هم نصيحت ميكني كه چرا اينجوري درآمد و راست ِ قامتم نشد؟ اي واي... لينا و سحر هم كه شمايي، چند تا اسم مستعار آخه؟
اين نوشته تصحيح شده شما ست نوشته قبل از اين را بخوانيد كه نوشته بوديد نه به ذي طلبگي مراجعه كنيد نه به اخلاق اسلامي فقط به وجدان انساني خود رجوع كنيد
دوشنبه ۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۲۷ صبح
پاسخ: بله... نه انكار ميكنم و نه پيام شما را حذف. واقعاً قصد شما چيست؟ يك طرح بحث خوب را چرا خراب ميكنيد؟ اگر شاهد سه طلاق بودهايد حتماً اطلاعات ذيقيمتي داريد، حيف است كه در اختيار آدمهاي كماطلاع و كمسوادي مانند بنده و خوانندگان وبلاگم قرار ندهيد. حيف نيست؟! نظر خود را نسبت به آنچه خوانديد به صورت مشخص بيان كنيد. همه مشتاق خواندن نظر شما خواهند بود، اول هم خود من. مشخصاً يك بخش را انتخاب كنيد و بگوييد مثلاً در نوشتن فلان نامه قصد زوجه فلان بوده و زوج نادرستي كرده و فلان فهميده و تحليل كنيد چرا اين چنين است. بالاخره ميدانيد كه مشكلات خانوادگي تبديل به يك بحران ملي شده است و دادگاههاي خانواده ماه به ماه نوبت ميدهند. شما اگر اهل اطلاع هستيد، اقدام كنيد و وارد مباحثه شويد. تشكر از اينكه آمار نظرات وبلاگ را بالابرديد. خيلي بايد زحمت ميكشيدم تا به اين رنك دست پيدا كنم و شما دراين امر يد طولايي داشتيد. احتراماً التماس دعا.
ادم شجاع(هر كي هر چي): در ان نظر گفته بوديد بد تايپ كردم براي رد گم كني اين نظر ادم شجاع را كامپوترم درست نشان نميده نمي دانم درست امده يا نه گفتم كه يك موقع ردم گم نشه
دوشنبه ۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۹ صبح
پاسخ: مطمئن باشيد كه نميشود... در اينترنت هيچ چيز گم نميشود، حداكثر يه گوشهاي گير ميكند و از حركت باز ميايستد، مگر اينكه ديتالاست فيزيكال باشد كه دليل سختافزاري داشته باشد.
ادم شجاع(هر كي هر چي): ادبيات خوب و منصفانه نعمتي است الهي، خدا نصيبتان كناد!
واقعا سخن درستي خدا به همه بده بنده همه چيزهاي خوب را براي همه مي خوام خدا به شما هم عنايت كنه
دوشنبه ۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۵ صبح
پاسخ: آمين!
ادم شجاع(هر كي هر چي):
غلط كردم نظر دادم چشم ازادي بيان سيخي چند
ساكت ميشم ساكت ميشم
دوشنبه ۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۱۳ صبح
پاسخ: :)
زي زي گولو(هر كي هر چي):
خانم ... بنده متأسفانه هويت شما را شناختم، اگر چه مايل نبودم اين اتفاق بيافتد، ولي نشاني اينترنتي شما با نشاني ديگري كه قبلاً داشتم تطبيق كرد.
منظورتان را متوجه نمي شم شما همه ي ادرس ها را بر مي داريد
حالا مثلا بنده يا اصغر و اكبر
شناختن يا نشناختن مساله اين است
واقعا مساله شما همين است در پست قبلي كه گذاشته بودم و شما توهين كرده بوديد به بنده گفته بوديد بي كار هر چند كه بعد پاسخ خود را اصلاح كرديد اما بي كار واقعا كيه كسي كه ادرس را بر مي داره ومي شينه و تطبيق ميده البته شما بيكار نيستيد دچار عارضه ي وسواس فكري هم ان شا الله نباشيد
بنده پيشنهاد مي دهم به جاي طلبگي سراغ شرلوك هلمز برويد ضمنا به خاطر پيروزي شما در برابر جبهه ي باطل و فتح قله و شاخ غول شكستن به شما تبريك مي گويم و اين كه توانستي به مشخصات يك جاسوس ارتش هيتلري دست پيدا كنيد شما لايق نشان افتخار هستيد
دوشنبه ۵ مهر ۱۳۸۹ - ۱۲:۰۷ صبح
پاسخ: نيازي به عمليات كارآگاهي شرلوك هلمز هم واقعاً نيست... شما هم اگر يك وبلاگ اينچيني داشته باشيد، خواهيد دانست كه همه چيز را واضح به شما نشان خواهد داد، برخلاف بلاگفا يا بعضي از سرويسهاي ديگر. اين سرويس امكانات جالب و فني خوبي دارد كه زمان زيادي هم نياز نيست تا هويت افراد پيدا شود. بنده هم همانطور كه عرض كردم مايل به شناسايي شما نبودم، ولي وقتي گزارشات را ديدم، خب اين اتفاق افتاد و واقعاً ديدم از افراد خيلي نزديك هستيد و خواهشم اين است عصبانيت خود را كنترل كرده و آرامشتان را حفظ كنيد.
پويا(هر كي هر چي):
فكر كنم شما فكر كرديد بنده از اقوام همسرتان هستم شما گفتيد كه مطالب را براي نظر مخاطبين گذاشتيد ايا جوابي كه شما به بنده داديد جواب كسي ست كه يك تحليلگر وقايع اجتماعي ست يا يك انساني كه مي خواهد از خود دفاع كند و سريع عكس العمل نشان مي دهد اگر برخوردتان با همسرتان هم اينقدر شكاكانه وتدافعي بوده كه بنا بر جوابهاي شما به همه پستهاي مخالفين اعم از بنده و غيره اينجانب ،چنين استنباط ميشود اگر ناراحت نميشويد بايد كمي هم به همسرتان حق داد در ضمن بنده در سال جاري ناظر سه پرونده طلاق بودم وطلاقهاي طلاب را هم ديده ام .توجيه هاي طلاب .لذا مي گويم دلايلي كه شما در اين وبلاگ مطرح كرديد علت طلاق نميشه من نمي دانم كي مقصره اما علت اصلي هم اين چيزها نيست حالا اين پرونده مي خواد مال خود شما باشد يا كس ديگر حرف بنده همين است در ضمن اسم هر كي هر چي را به خاطر اين گذاشتم كه در نظر قبلي در وبلاگ هم اسمم را هنري لورا يا هر چي گذاشته بودم اما دوست دارم هر دفعه يك اسم بگذارم اشكالي داره مخالف با قوانين عقلي و نقلي ست در ضمن شما به نظر بنده توجه كنيد نه جنسيت بنده
البته اين هم يك شگرد براي خفه كردن مخاطب است
اگر ناراحت نميشويد اين را هم بگويم كه با توجه به مطالبي كه در سايت نوشتيد شما دچار عجب و غرور هستيد اين را ننوشتم كه توهين كنم بلكه نوشتم تا نهي از منكر كنم البته مشخص است كه شما دروس حوزه را دقيق خوانديد و فرد علمي هستيد به كامپيوتر هم كه تسلط داريد ولي فكر ميكنم همين كه از ديگران بالاتر بوديد باعث شده كه كه خود را بالاتر از همه ببينيد حتي پدر زن كه استاد شما بوده بالاخره هم بزرگتره وهم بالاخره شما اگر يك كلمه هم از او ياد گرفته باشيد حق شاگردي را بايد رعايت كنيد حتي اگر او بد اخلاقترين ادم روي زمين باشد (البته اينها ذهنياتي ست كه اينجانب بر اساس مطالب وبلاگ گرفته ام شايد ذهنياتم اشتباه باشد)اميدوارم در اين پست ديگر توهين نكنيد و واژگاني هم چون خودتي را به كار نبريد وقتي خواندم از اخلاق طلبگي شما متحير شدم
يكشنبه ۴ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۴۹ عصر
پاسخ: بارها خدمت شما عرض كردم پرسش خود را صريح بفرماييد تا بنده پاسخ را عرض كنم و با بيان مجموعهاي از كليات نميتوان يك مباحثه علمي داشت. همچنان شما اصرار بر روش سابق داريد و اين اخلاق را بنده خوب ميشناسم. اگر گفتم كه شما را ميشناسم واقعاً ميشناسم و تمايلي ندارم نام شما در وبلاگ ذكر كنم. لطفاً ناگزيرم نكنيد.
هر كي هر چي:
شما دروغ مي گوييد كه مي خواهيد با مخاطبين به نتيجه برسيد شما ميخواهيد نظر خودتان را تحميل كنيد چرا كه وقتي بنده براي پي بردن به صحت حرفهاي شما چند پست متفاوت گذاشتم عصباني شديد واز راه خفه كردن طرف مقابل وارد شديد
در ضمن بنده با توجه به پستهاي شما احتمال مي دهم اين پرونده مال خود شماست و دليل اين كه مي نويسيد اينه كه از نظر روحي لطمه ديده ايد كه اين عادي ست ومي خواهيد خود را تخليه كنيد و مخالفين خود را به هر روشي خفه
به هر صورت در هر مشاجره اي هر كس فكر مي كند بي گناه ترين ادم بوده و طرف مقابل ديو سيرت ترين ادم روي زمين
زنده باد مخالف من
شنبه ۳ مهر ۱۳۸۹ - ۱۱:۳۴ صبح
پاسخ: همين كه در وبلاگ بنده نظر خود را بيان فرموديد جاي تشكر دارد و بنده سپاسگذارم. همانگونه كه روشم در وبلاگنويسي است، هرگز كامنتي را حذف نميكنم، مگر آنكه توهين به مقدسات يا اشخاص ثالث باشد. تمامي كامنتها را نيز پاسخ ميدهم و تلاشم بر اين است كه بهترين پاسخ باشد. اما شما مايل به دريافت پاسخ نيستيد. خانم ... بنده متأسفانه هويت شما را شناختم، اگر چه مايل نبودم اين اتفاق بيافتد، ولي نشاني اينترنتي شما با نشاني ديگري كه قبلاً داشتم تطبيق كرد. خواهشم اين است اگر نقدي داريد صريحتر بيان فرماييد و گرنه بنده همانگونه كه عرض كردم فيلم جهزيه را آماده نشر در اينترنت نمودهام، به حسب درخواست شما. ولي تعلّل كردم شايد شما از درخواست پخش آن صرفنظر نماييد. هر بخش از عرايض بنده اگر به نظرتان صحيح نيامد بفرماييد، با شجاعت تمام سند كامل را در همين وبلاگ ارائه خواهم كرد. ادبيات خوب و منصفانه نعمتي است الهي، خدا نصيبتان كناد!
يكي:
مظالب شما را خواندم نفهميدم شما قرار است با اين نگاه كلان كه به مسائل جهان اسلام داريد توليد علم بفرماييد يا پدر زن گرامي؟
بميرم براي دل امام زمام (عج) و رهبر انقلاب با اين طلبه هايي كه وبلاگ مي زنند براي حرف هاي خاله زنكي!
چهارشنبه ۲۴ شهريور ۱۳۸۹ - ۱۰:۲۴ عصر
پاسخ: حرفهاي خالهزنكي؟! وقتي رشد عجيب آمار طلاق در كشور و حجم شگفتانگيز مراجعات به دادگاه خانواده را نشانتان بدهم، آنوقت ميتوانيد قضاوت بفرماييد كه اين حرفها خالهزنكي است يا نشانههاي يك فاجعه ملي و بخشي از جنگ نرم دشمن عليه فرهنگ يك كشور! آنچه انجام ميدهم خبرچيني و سخنچيني نيست، يك پروندهاي را انتخاب كردهام و اسناد و مدارك آن را بينام و بيهويت افراد آن در اختيار مخاطبين ميگذارم و در كنار آن نكاتي را طرح مينمايم تا به آهستگي ريشه چالش را پيدا كنيم، من و مخاطبينم با هم، آنگاه به جستجوي راه حل همنوايي نماييم. خيلي كوتاهانديشي است كه اين را خالهزنكي بناميم و از واقعيتها بگريزيم!
يك دوست: شما واقعا متاركه كرده اي ؟
سهشنبه ۲۳ شهريور ۱۳۸۹ - ۱:۵۰ عصر
پاسخ: عرض كردم كه بنده اقدام نكردم به آن!