شنبه 13/6/89 ساعت 18:33
تماس از شماره: 10292302 (تلفن همگاني)
«... اما در مورد لبخند روي لبات
من تو رو ميشناسم
ميدونم كه دلت داره از درد ميپُكه
ميدونم كه چقدر اين مدّت بهت فشار آوردم
خودم ميدونم چه بلايي سرت آوردم
اگه نبخشي جاي تعجب نيست
چون شايد ديگه بخشش
كار حضرت ايوب باشه و
فروبردن غيض هم
فقط كار جدت باشه
اما ديگه نگو تو دلت هيچ غصهاي نداري
من تو رو ميشناسم ...»
تلفن زد، هشت دقيقه صحبت كرد بدون اينكه نفس بكشه
فراز بالا را نيز در ميانه كلام بر زبان آورد
اما دريغ از يك «ابراز پشيماني»
دريغ از يك «عذرخواهي»
و بدون اينكه منتظر پاسخي بماند
بدون خداحافظي قطع كرد.
سؤال هجدهم. ظاهر كلامش دلالت دارد بر اينكه از كرده خود سخت پشيمان است و ميداند چه فرصتي را از دست داده، راه برگشت را نيز ميداند كه پوزش است و سپس جبران مافات به پسگرفتن دروغ در برابر تمام آنان كه شنيدهاند كذبهايش را براي گرفتن حقوقش از شوهري كه ششماه اول ميخواسته طلاق ازو بگيرد و اكنون نميخواهد. اما چرا اين راه را طي نميكند؟ مگر رفتن پيش 16 نفري كه استشهاديه دروغ به اصرار او امضاء كردند و اعتراف به دروغ و گرفتن استشهاديه حق كار خيلي دشواري است؟!
پاسخ اين سؤالت را اول ميدهم و بعد به سراغ آن هفده پرسش قبلي خواهم رفت:
ببين برادر! كارشناسي كه پيش او رفتيد
در دوران مشاوره به حكم دادگاه
بيربط نگفته است.
اگر تست CAQ كتل از شما گرفته و به رايانه داده و در نهايت
گفته است كه زن شما «نارسيسيست» است
آنهم با دوز بالا (!)
و گفته با هر مرد ديگري اگر ازدواج ميكرد و يا بكند
با همين مشكل مواجه ميگشت
و بسي زودتر از اين
اين را شوخي تلقي نكن
در گروه عاملي Q.IV كه با عنوان INDEPENDENCE شناخته ميشود خانم شما گرفتار عامل اصلي E است كه با اصطلاح dominance توصيف شده است.
ويژگيهاي اين مؤلفه شخصيتي را اينگونه بيان ميكنند:
«غالب ، زور ، جسورتر ، پرخاشگرانه ، رقابت ، ستيزه جو ، متمايل به رياست مابي (سلطه)»
و در عامل Q2 از عوامل اصلي گرفتار SELF- SUFFICIENCY است، يعني:
«خودپسند، تصميمات خويش را ترجيح مي دهد»
اينها صفات خلقي(temperament traits) هستند.
ميداني كه اين يك «بيماري شخصيتي» است
تفاوت دارد با بيماريهاي روحي و رواني
بيماريهاي رواني و روحي احتمال درمان دارد
با استفاده از فرآيندهاي رواندرماني
و تخليه ذهني و قرارگرفتن در شرايط آرام
و استفاده از داروهاي آرامبخش
اما بيماريهاي شخصيتي تا آخر عمر همراه آدم است
به قول يك استاد دانشگاه
كه با صدايي آهسته و لحني پنهانكارانه
پس از پايان درس به دانشجويان روانشناسياش گفت:
«ما خودمان هم ميدانيم كه بيماريهاي شخصيتي درمان ندارد، حتي اگر نزد بيماري ادعا ميكنيم كه درمانش خواهيم كرد، اميد واهي ميدهيم!» (منبع نقلكننده موجود است)
تحقيقات نشان داده
كه شخصيت تا سن 10 سالگي شكل ميگيرد
و حداكثر 12 سالگي
و پس از آن تغيير و تبدّل و اصلاحش
تقريباً ناممكن است
بيماريهاي شخصيتي همانهايي است كه ما مسلمانان نيز واقعاً آنها را بيماري ميدانيم
مانند «حرص»، «حسد»، «بخل»، «كبر» و بسياري بيماريهاي روحي
كه در لسان دين
از بيماريهاي جسمي بدتر و خطرناكتر هستند
البته اسلام نميگويد كه درمان ندارند
ولي به اين سادگيها هم نيست
خصوصاً اگر سنّي از آدم گذشته باشد
به قول امام ره:
«تا قواي جواني و نشاط آن باقي است بهتر مي توان قيام كرد در مقابل مفاسد اخلاقي و خوبتر مي توان وظايف انسانيه را انجام داد. مگذاريد اين قوا از دست برود و روزگار پيري پيش آيد كه موفق شدن در آن حال مشكل است» (تبيان، د16، ص9)
يادت هست مشاور به شما چه گفت؟!
«من وظيفه دارم ميان زن و شوهر آشتي برقرار كنم
و آنان را به كانون گرم خانواده برگردانم
و هميشه همين كار را ميكنم
ولي موارد نادري پيش ميآيد
مانند مورد شما
كه توصيه نميكنم زندگي مشترك را ادامه دهيد
به صلاح هيچكدام از شما نيست!»
اين زن كاملاً ميداند چه رفتار ناشايستي داشته است
ولي خودشيفتگي مانع آن است
كه بتواند رفتار خود را اصلاح كند
يادت هست دستنوشتهاي را نشانم داده بودي
كه اظهار كرده متوجه اشتباهاتش هست
ولي «حاضر نيست»
يا بهتر است بگوييم
«قادر نيست» رفتارش را اصلاح كند
با اين مضمون:
«... شايد متوجه اشتباهات باشد، اما رفتارش همان است و بس ...»
خواهش ميكنم يكبار ديگر اين نامه را برايم بياور
ضميمهاش به روايتي كه از اين كيس دارم
كمك بزرگي ميكند به مخاطب
خودش تحليل كند مسألهاي كه واقع شده است را
بياور و اجازه بده در وبلاگ بگذارم و روي آن نيز صحبت كنم!
گفت: چشم!
تشكر كرد و رفت!
بهتر است عنوان وبلاگ را عوض كنم:
«يادداشتهاي يك روانشناس باليني»
پ.ن. براي آشنايي بيشتر با خودشيفتگي و تأثير آن در روابط زن و شوهر به مصاحبه روزنامه جوان با دكتر محمد مجدتيموري، مؤسس مراكز مشاوره قبل از ازدواج در ايران، مراجعه كنيد: چهارشنبه 7 بهمن 1388، ص12.
(http://JavanOnline.ir)
پ.ن. ريموند كتل عوامل شخصيتي را در 16 فاكتور جمع كرد
كه هر كدام يك ماكزيمم دارد و يك مينيمم
كه هر دو مشكل محسوب ميشود
و حالت ميانه حالت نرمال و سلامت است.
اين عوامل به قرار ذيل نامگذاري و توصيف شدهاند:
Bipolar Dimensions of Personality
Warmth (Reserved vs. Warm; Factor A)
Reasoning (Concrete vs. Abstract; Factor B)
Emotional Stability (Reactive vs. Emotionally Stable; Factor C)
Dominance (Deferential vs. Dominant; Factor E)
Liveliness (Serious vs. Lively; Factor F)
Rule-Consciousness (Expedient vs. Rule-Conscious; Factor G)
Social Boldness (Shy vs. Socially Bold; Factor H)
Sensitivity (Utilitarian vs. Sensitive; Factor I)
Vigilance (Trusting vs. Vigilant; Factor L)
Abstractedness (Grounded vs. Abstracted; Factor M)
Privateness (Forthright vs. Private; Factor N)
Apprehension (Self-Assured vs. Apprehensive; Factor O)
Openness to Change (Traditional vs. Open to Change; Factor Q1)
Self-Reliance (Group-Oriented vs. Self-Reliant; Factor Q2)
Perfectionism (Tolerates Disorder vs. Perfectionistic; Factor Q3)
Tension (Relaxed vs. Tense; Factor Q4)
ترجمه فارسي:
1 ـ كم حرف، غير اجتماعي، كناره جو – اجتماعي، اهل معاشرت.
2 ـ كم هوش ـ باهوش.
3 ـ احساساتي ـ باثبات.
4 ـ سلطهپذير ـ سلطهگر.
5 ـ جدي ـ بيخيال و سرخوش.
6 ـ مصلحتگرا ـ اصولي و با وجدان.
7 ـ ترسو ـ جسور.
8 ـ كله شق ـ حساس.
9 ـ زود باور ـ شكاك.
10 ـ اهل عمل ـ خيالپرداز.
11 ـ رك ـ ملاحظهكار.
12 ـ مطمئن به خود ـ بيمناك و نگران.
13 ـ محافظهكار ـ خطر كننده.
14 ـ متكي به ديگران ـ خود بسنده.
15 ـ ناخويشتندار ـ خويشتندار.
16 ـ آرام ـ مضطرب.
منبع: كتاب «نظريه شخصيت و يادگيري، آر.بي.كتل»