پيرامون نكته اي كه فرموديد، قدري تامل كردم.
به نظر شباهت زيادي با آن سخن استادم كه عرض كردم داشت.
ايشان ميگفت: در دوران غيبت زمان رسيدن به لب و حقيقت دين نيست.
بلكه فقيهي كه مي تواند استنباط كند و فتوا بدهد، بايد بيافتد جلو و بقيه پشت سراو.
اين سلسله تا ورود به عصر ظهور. يعني دوران، دوران اضطرار است.
شما نظرتان همين است؟ يا تفاوتي دارد؟
شايد اينطور بگوييم صحيحتر باشد
كه مسأله مزبور
ارتباطي با دوران غيبت يا حضور يا حتي ظهور ندارد
علي فرض اينكه اكنون دوره ظهور هم باشد
يا حتي دوره حضور رسول مكرّم اسلام (ص)
همين پرسش به نحو ديگري متجلّي ميگردد
از كجا بدانيم اين فرد از انسانها معصوم است؟
يا فرستاده پروردگار است؟
از كجا بدانيم اصلاً پروردگاري وجود دارد
وقتي حتي در شناخت اصل وجود خودمان هم محتاج سنجش آثار هستيم
مگر پيامبر دروغين كم در تاريخ بوده است؟
ما با يك پرسش بسيار مهم مواجه ميشويم
شبيه به آنچه شما فرموديد
وقتي حضرت تشريف بياورند و قيام كنند:
آيا اين خود حضرت حجة است
يا يك مدعي ديگر؟!
مگر مدعيان امام زماني كم بودهاند تا كنون؟!
اگر ما امروز نتوانيم پاسخي براي پرسش حاضر پيدا كنيم
آن روز هم از خطر انحراف دور نخواهيم بود
قطعاً و قطعاً افرادي پيدا خواهند شد كه در اصل قيام ايشان ترديد كنند
شبههافكني نمايند
مگر در اصل نبوّت حضرت رسول (ص) نكردند؟
مگر در امامت مولاي متقيان (ع) و خلافت ايشان شبهه نكردند؟
پيدا خواهند شد افرادي
كه صيحه آسماني را فوراً به فورانها و انفجارات خورشيدي متصّف كنند
و طلوغ خورشيد از مغرب را به برخورد فلان شهابسنگ با زمين
و ظهور سفياني را...
مگر همين الآن داعش ظهور نكرده است؟
بعد هم ميگويند اين سفياني همان بقاياي داعش است و جزء علائم قطعيه ظهور نيست
ما چه كنيم؟
مگر نشانههاي حضرت جز همين علائميست كه براي ما نقل شده؟
در گذشته هم همينطور بوده
حضرت رسول مكرّم اسلام (ص) وقتي دعوت خود را آغاز ميفرمايند
با چه جملهاي مردم را جذب مينمايند؟
با «صداقت»
با «امانت»
از مردم ميپرسند: اگر به شما بگويم پشت اينكوه دشمن سنگر كرده و قصد حمله دارد ميپذيريد؟
گفتند: آري!
رسول خدا (ص) به عنوان رسول ظاهري
با بخشي از وجود مردم ارتباط برقرار كرد
كه همان رسول باطني باشد
همان عقل
اما نه به روشي كه ميپنداريم
نه به روش برهان نظري
و استدلال عقلي
بلكه به روش سلوك عملي
و راهبرد اعتمادسازي
در دوران غيبت هم همين است
مراجع ما چطور مردم را به اسلام دعوت كردند
چطور آنان را جمع نمودند
با بحثهاي فقهي؟!
مردم چگونه ميتوانند بفهمند فلان آقا فقه را بهتر فهميده يا فلان آقاي ديگر؟!
خير
مردم به پابرهنه راه رفتن مرجع نظر ميكنند
در روز عاشورا
يا ايام عزاي اهل بيت (ع)
مردم به استقامت آقايان مراجع در مسير حق و عدالت اتكا ميكنند
و تشخيص ميدهند فلاني بر حق است
يا نيست
اين همان رسول باطنيست
همان كه امام حسين (ع) نيز با لشكر انساني خود
با خانواده و ياران وفادار
و آن نحوه شهادت
با آن ارتباط برقرار نمود
استاد حسيني (ره) حفظ جهت را
و استقامت بر آن
منضمّ به تفاهم اجتماعي
يعني كيفيتي از قانونمندي كه قابل ارزيابي باشد
دليل حجيّت ميداند
يعني همان سير و روشي كه همواره انسانها بر طريق آن رهبران خويش را شناختهاند
حوالت دادن مشكلات به پس از ظهور چه معنا دارد؟
آيا ممكن است نوعي شانهخالي كردن از وظايف راهبري باشد؟
يا به نوعي اعتراف به ناتواني؟
ما اگر نميتوانيم وحدتساز جامعه باشيم
و يقين اجتماعي مردم را
باورهاي آنان را
ايمان و اعتقادشان را كه امروز به دست اين شبههها نابود ميشود
و با ماتريكس و اينسپشن و چند فيلم ديگر هاليوودي
و ماهوارهها
و اينترنت كه به پستوي خانهها وارد شده
در معرض خطر قرار گرفته است
نجات بخشيم
و تحكيم نماييم
نبايد اين را به گردن «غيبت» بياندازيم
و دوران غيبت را دوران عدم تكليف بپنداريم
گويا خداوند در اين دوران رفع القلم نموده
ترخيص صادر كرده
و عهدي را كه حضرت امير (ع) به سبب آن خلافت ظاهريه مردم را پذيرفت
عهد خداوند از آگاهان و عالمان
براي هدايت عوام
از گردن انديشمندان برداشته است
شايد بعضي اينگونه بپندارند
ولي امام خميني (ره) اينگونه نميپنداشت
و به همين دليل قيام كرد
او انقلاب اسلامي را تأسيس نكرد كه مردم را بفريبد
اگر باور نداشت اسلام قابل پياده شدن است
عوامفريبي بود اگر مردم را به انقلاب دعوت مينمود
امام يقين داشت ميشود
زيرا امام زمان (عج) را حاضر و ناظر بر اعمال خويش ميديد
و هدايت ايشان را
و امداد دائمي پروردگار
همراه آنانكه براي احياي دين قيام نمايند
مقام معظم رهبري نيز با تأكيد بر «ايجاد تمدن اسلامي در منطقهاي از عالم»
و نشان دادن مصداقي واحد از شعاري كه هزار و انديسال بر زبان مسلمانان است
ولي همچنان بدون مصداق باقي مانده
عدالت اسلامي علي (ع)
كه در زمان خود ايشان نيز در شرف تحقق شهيد شد
ايشان نيز مصرّ هستند كه «ميشود»
و لو ميپذيرند كه در تمام عالم خير
دنيا را حضرت (عج) اسلامي خواهد نمود
ولي در قلمرو ايران را
تكليف ماست
تكليف نظام
كه بشود
بخشي از احياي دين همين عرصه انديشه است
اگر ما نتوانيم «ملاك»ـي براي صدق و كذب ادراكات عقلي خود بيابيم
و نتوانيم گزارههاي صحيح را از ناصحيح متمايز كنيم
اگر حتي نتوانيم قضاوت نماييم كه امروز چه كسي درست
و چه كسي نادرست ميگويد
پس چگونه قادر به گرفتن «تصميم» خواهيم بود؟
و بدون «تصميم» چگونه ميشود نظام را اداره كرد؟!
نظام قطعاً با تصميمات پيش ميرود
اگر اسلام «مدل تصميمگيري» نداشته باشد
در موضوعات كثير
و به تأكيد استاد حسيني (ره) در ارتباطي نظاممند با هم، چون شبكه و منظومهاي از موضوعات
روشهاي غير اسلامي هست
تصميمات را جهت خواهد داد
و به تعبير امام راحل (ره)
بر سر اسلام و مسلمين همان خواهد آمد كه در پنجاه سال سياه ستمشاهي آمد! (صحيفه نور، ج17، ص323)
بر اين مبنا بود كه آسيدمنيرالدين قيام كرد
قيام در عرصه انديشه
او ميدانست كه «بايد بشود»
و اگر «نميشود» از ضعف ماست
نه ضعف دين
نه ضرورت غيبت
نه عذاب الهي
كه مثلاً بخواهد امت پيامبر محبوب خود را رها نمايد
و به امان كفار بگذارد!
غيبت دوران امتحان ماست
نه دوران تنبلي و رها شدن
و همه را بر عهده امام غائب، پس از ظهور نهادن!
اگر چه عدهاي بر چنين طبلي ميكوبند
اما استاد حسيني (ره) به شدّت مصرّ بود كه اين گمان نادرست است
و راه امام (ره) را
بدون تحقق تحولات عميق در عرصه انديشه
علوم انساني
با اين التفات كه همه علوم، انساني هستند
غير قابل تداوم ميدانست
اگر عرض بنده خلاف اين را متبادر نموده
بگذاريد به حساب ضعف بيان
و كاستي در قدرت ادبيات و زبان
و الا سير اجمال به تفصيل
بنا بر آنچه استاد حسيني (ره) بنيان نهاده
«تناقضي» نيست
يعني مراحل بعدي از ادراك
نافي مراحل قبل نميباشند
بلكه تكميلكنندهاند
مثلاً اينكه يك روز اخباريگري در فقه شيعه رايج شد
از ملزومات شرايط عصر خود بوده
از ملزومات حفظ دين در آن دوران
و البته وقتي آن ضرورتها رفع شد
شيعه دوباره به اجتهاد بازگشت
اين دليل نميشود كه بگوييم يك عده به بيراهه رفتند
و راه دوباره بازگشت
زيرا آنان كه اخباري شدند نيز
در جهت تحقق عبوديت گام بر ميداشتند
و از حركت در مسير اهل بيت (ع) روي نگرداندند
لذا مورد امداد بوده
و آنچه متناسب زمان و مكانشان بود را در اختيار گرفتند
موفق باشيد