نظرات
بهمن: سلام من سنم 30 سال دارم،كه 8سالي هست كه ازدواج كردم،توي نامزدي من مشگل
داشتم با خانمم از برخورداش با من تا با ديگران،خوب طبيعي هستش اونم در
اشنايي اول،ولي رفته رفته بدتر شد من هم گفتم خب اولشه با ما باشه عادت
ميكنه كه نشد،گفتم بعد عروسي بهتر ميشه،كه 5ماهي خب بود كه شروع كرد به
بهونه جويي بيخودي خيلي بامن و خانوادم بد تا كرد،به خانوادش گفتم صحبت
كردن باهاش خب شد دوباره شروع كرد،من با خانوادم نباشم بچسبم با خانواده
اينا كه من همچين كاري نكردم لجبازي هاش شروع شد،توهين به خانوادم شد منو
پشت در نگهداشت تو سرما پند بار،اصلا راضي به ازدواج با اين نبودم دهنم
بسته شده از اول،ي بچه دارم كه 2.5 سالشه كه به اون هم به لج من شير نداد
كه من بهش شيرخشك بدم ميزنه،با صاحبخانه بي خودي دعوا ميكنه منو تو بد
مخمصه اي قرار داده اصلان راضي نيستم زندگي كنم باهاش،كوتاه گفتم براي شما
وگرنه يه داستان بلند ميشه بگم،درخواست من اينه كه ميخوام از دست اين راحت
بشم بره دنبال زندگي خودش من هم به فكر زندگي خودم باشم بخدا اسايش ندارم
همه كس ازم زده شن خونه من نميان،دعايي هست كه اين راضي به طلاق بشه؟من يه
بارفتم دادگاه نيامد منو منصرف كردن ديگه بريدم راضي بشه توافقي اجام بشه
طول نكشه ايا دعايي هست كه من راحت بشم.ممنون كمكم كنيد
جمعه ۳۰ بهمن ۱۳۹۴ - ۷:۴۳ عصر
پاسخ: سلام. خداوند به انسان «اختيار» داده است. انسان ميتواند كاري را انجام دهد يا از انجام آن سر باز زند. انگيزهها با ترسها ضعيف ميشوند و عزم انسان گاهي جزم نميشود كه كاري را انجام دهد. نقش طلسم و سحر و دعانويسي (نوشتن به خطوط جنّي) هيچ كدام نقشي در اختيار انسان ندارند و نميتوانند آن را سلب كنند. بلكه تنها در حالات و احساسات انسان تأثير گذاشته، مثلاً بر ترس ميافزايند. خوب است فكر كنيم، مشورت كنيم، با انسانهاي قوي، تصميم بگيريم و پاي تصميم خود بايستيم. شجاعت به دست آوريم تا به خواستههامان برسيم. اين اولين و آخرين تصميم زندگي شما نيست و نخواهد بود. به جاي استفاده از طلسمات و ارتباط با جنّ كه هم حرام است و گناه و هم در آينده سرنوشت انسان تأثير بد دارد، بهتر است با بزرگان فاميل و يا مشاور خانواده و وكيل مشورت فرماييد. موفق باشيد.
عليرضا: با سلام خدمت آقاي موشح
سايت بسيار خوب و وزيني داريد و دلنوشته هايتان بسيار به دل مي نشيند . در ضمن سبك زندگي اقتصاد مقاومتي را هم كه نوشته بوديد بسيار جالب بود .
استش را بخواهيد جواني بودم دور از انقلاب و ايمان . به تازگي به سمت اصل خويش بازگشته ام .
به راستي اگر انقلاي و اسلام را پس زنيم ، به كجا پناه خواهيم گرفت؟
با تكشر از شما دوست عزيز
سهشنبه ۲۷ بهمن ۱۳۹۴ - ۱:۴۷ عصر
پاسخ: سلام. بزرگي ميگفت: ما نبوديم و اسلام بود، ما نخواهيم بود و اسلام خواهد بود. اسلام و انقلاب محتاج ما نيست. ما آمدهايم امتحان بدهيم. به تكليف عمل كنيم تا توشه آخرت بسازيم. ما محتاج آنانيم. اينكه با اداي وظيفه، بارمان را ببنديم و با دست پر به ملاقات پروردگار برويم. ما ازلي نبوديم، ولي ابدي و جاودانيم، در آخرت. قصه همين است. اگر ما دين خدا را نصرت كنيم، خداوند ما را ياري خواهد كرد. انقلاب خواهد ماند، اگر ما به تكليف عمل نماييم. تنها پناه هر انساني خداست. خدا هست. همين را اگر به خاطر داشته باشيم، در ظلمات دنيا احساس تنهايي و بيكسي نخواهيم كرد. چه پناهي محكمتر از او. اما اگر او بر ما غضب كند، چه پناهي خواهيم داشت؟! اميدوارم هميشه موفق باشيد و در پناه حضرت حق.
مهاجر الي ربي:
سه سرباز بسيجي انقلابي آينده ساز
به گمانم آقاسيد مرتضي در انديشه طرحي براي كان لم يكن كردن دشمن به سر مي برد :)
دوشنبه ۲۶ بهمن ۱۳۹۴ - ۳:۰۱ عصر
پاسخ: إنشاءالله به لطف خدا. اتفاقاً چند شب پيش داشتم همين دعا را برايشان ميكردم. تشكر.