از حمام آمدهام. ساعت نه شب جمعه 10 شهريور است و من در هتل تنها هستم. دوستان براي تهيه شام رفتهاند بيرون. فلافل براي هر نفر 250 دينار عراقي، يعني هر هزار دينار عراقي معادل 610 تومان است. بنابراين فلافل دانهاي 150 تومان در ميآيد. فلافلهاي خوبي دارند. سه قرص فلافل با سالاد و سس انبه بسيار غليظ را در ناني به نام صَمّون ميريزند. به شكل لوزي است كه وسط آن را باز ميكنند. خوشمزه است.
روز بسيار فعالي بود. قصد داشتم بروم مسجد كوفه كه مقتدا صدر را ببينم، ولي دوستان موافق نبودند. دفتر سيد سيستاني رفتيم. ما را راه ندادند. ملاقات تعطيل بود، به جهت امنيت ايشان. ولي گفتند اگر از قم دفتر ايشان تماس بگيرند ممكن است. پدر دوست يكي از بچهها با پسر سيد سيستاني رفاقتي داشت. تلفن كردند و ما را راه دادند. حدود ساعت 11 صبح بود. چقدر امنيت سنگيني دارد. ابتدا همه وسايل ما را گرفتند؛ انگشتر، تسبيح، پول، سكه و… و از چهارچوب x-ray گذشتيم، پس از اين كه يك تفتيش بدني دقيق را گذرانديم. چند قدمي كه راه رفتيم داخل ساختماني شديم و دستگاه عجيبي ديديم. شبيه دستگاه اسكن مغز يا MRI. اما به صورت عمودي. روي يك سكوي متحرك ميايستاديم و سكو شروع به حركت ميكرد و از مقابل آن دستگاه بزرگ رد ميشد و شخصي آن سو در يك مانيتور تمام اجزاي درون بدن ما را ميديد! ميترسند در بدنشان با عمل جراحي بمب جاسازي كنند و به صورت انتحاري سيد را بكشند! پس از اين مرحله باز هم هنگام ورود به دفتر تفتيش بدني سنگيني انجام دادند.
در دفتر نشستيم و براي ما چاي و آب آوردند. ظاهراً ملاقاتكنندهاي جز ما نبود. سايرين اعضاي دفتر بودند كه انگشتر و تسبيح داشتند! پس از نيم ساعت ما را صدا كردند و خدمت آقا رسيديم. يك شيخ هم در كنار ايشان بود. در اتاقي بزرگ من در كنار سيد نشستم و گفتگو آغازيدم.
از قم پرسيد و در مورد حوزه و خودمان چيزهايي گفتم و بعد از اوضاع و احوال عراق صحبت كردم و ايشان خيلي محترمانه فرمودند كه به شما ربطي ندارد، چون به اوضاع داخلي عراق مسلط نيستيد. ديدم واقعاً راست ميگويد، ما شرايط عراق را دقيقاً نميدانيم و حق نداريم درباره آن نظر دهيم! نظر ايشان را در مورد ولايت فقيه و امر حكومت پرسيدم، گفتند همان است كه علما در كتابهايشان نوشتهاند و آنچنان كه آقاي جوادي ميگويند تصوّرش تصديق ميآورد! خلاصه به ربع ساعت نرسيد كه با اداي احترام خارج شديم. ميگفت عراق جنگ است و وظيفه خود را حفظ آرامش ميدانست. نتوانسته بودم گفتگو را ضبط كنم. ولي پس از خروج گزارشي گفتم و ضبط كردم.