تغييراتي كه اسباب دگرگوني مصاديق عملكردها را فراهم آورده وقتي مبتني بر تغيير اولويت نيازها باشد، به دو شيوه قابل كنترل و مديريت است.
اگر اين اولويتهاي جديد را به رسميت بشناسيم، مثلاً تسريع و تعجيل در كار كردن و افزايش ساعت كاري افراد براي تأمين معاشي فراتر از آنچه در گذشته تأمين ميشد، لاجرم بايد مصاديق جديد بسازيم.
راهكار كوتاهمدت اين است؛ هر عملكرد را در نظر ميآوريم، مصاديق پيشين و مصاديق فعلي را در كنار هم قرار ميدهيم، تغيير نيازها را كه دريافتيم، نوبت به ايدهپردازي ميرسد. مصاديق جديدي طراحي مينماييم كه بتواند نيازهاي ايجاد شده و يا تغيير كرده را تأمين نمايد و در عين حال با ارزشها نيز سازگار باشد، ارزشهاي فرهنگي كه مايل هستيم حفظشان كنيم.
اما اين راهكار نميتواند سبك زندگي مطلوب ما را فراهم نمايد. نيازها بر ارزشها مبتنياند. با نگاهي فلسفي و ريشهايتر چنين به نظر ميرسد كه تفاوت ارزشهاست كه اولويت نيازها را تغيير ميدهد و ميل و انگيزه انسانها را براي طلب متفاوت مينمايد.
از اين رو، به رسميت شناختن نيازها و حفظ ارزشها تنها ميتواند پارهاي ارزشهاي سطحي و روبنايي را با نيازها سازگار نمايد. اما نميتواند روندي پايدار و ماندگار براي ارزشهاي اسلامي تأمين نمايد.
راهكار نهايي تغيير اولويت نيازهاست. معماري سبك زندگي از معماري نظام نيازها نشأت ميگيرد. در يك پروسه طولانيتر بايد نظام نيازهاي بشر با نظام مطلوب ديني هماهنگ گردد.