اما چرا اينگونه بيمحابا از لذت سخن گفتيم و آن را زيربنا و پايگاه تحليل نيازهاي انسان قرار داديم؟! آيا حقيقتاً انسان بر پايه لذت رفتار مينمايد و همه افعال وي بر اين اساس قابل توصيف است؟!
براي پاسخ به اين پرسش، هر چه از نظريههاي لذت كه در توان داشتم جمع كردم و همه را در يك نمودار قرار دادم. نظريات را بخوانيد و پاسخ را خود بيابيد.
از غربي و شرقي و مسلمان و غيرمسلمان در خود دارد. شايد كامل نباشد، اما به نظر ميرسد فضاي مناسبي از آنچه در انديشه فلاسفه درباره لذت جريان داشته ارائه مينمايد.
مهم اين است كه پيوسته اين نگاه در ميان فلاسفه وجود داشته كه فعل بشري از نقطهاي نشأت گرفته كه نوعي رضايتمندي براي وي فراهم ميآورد. هم پيش از صدور فعل او را ترغيب ميكند و هم پس از آن نفس وي را آرام مينمايد. معمولاً نيز آن را با واژه «لذت» (pleasure) توصيف كردهاند. توجه به نظريات فوق ميتواند دليل مبتني شدن نظام نيازها بر لذت و ألم را توجيه نمايد.
خلاصه اينكه ما اگر بتوانيم منشأ فعل انساني را به درستي دريابيم و غايات رفتاري وي را با نگاهي جاودانه و اخروي شناسايي كنيم، آنگاه ميتوانيم سبك زندگي انساني را به نحوي معماري نماييم، تا در نقطه مختصات نيازهاي او واقع شده و بتواند اميال وي را در هر دو دنيا به بهترين وجه تأمين نمايد. ما ميخواهيم انسان در هر دو عالم لذت ببرد، دنيا و آخرت و براي اينكار به دنبال سبك زندگي اسلامي ميگرديم.