آسيدمحمدباقر براي تشخيص افعال اختياري
از افعال غيراختياري و جبري
يك ضابطه بيان كرده است:
«هر فعل يا ترك فعل كه اعتقاد به مصلحت و مفسده در آن تأثير وجودي يا عدمي ميگذارد»
انسان افعال زيادي دارد
بعضي جبري هستند، مانند تپش قلب
واضح است جبري بودن آن
اگر بگويند به شما كه تپش قلب براي بدن مفيد است و مصلحت دارد
و شما به اين گفته اعتقاد پيدا كنيد
اين اعتقاد هيچ تأثيري در تپش قلب شما ندارد
نه آن را ايجاد ميكند و نه مانع آن ميشود
پس اين فعل در اختيار شما نيست
اما مثلاً در غذا خوردن
كسي كه به سرعت ميخورد و غذا را خوب نميجَوَد
اگر اعتقاد پيدا كند به مصلحت خوب جويدن غذا
اين اعتقاد ميتواند تأثير بر غذا خوردن او بگذارد
و «خوب جويدن» را «ايجاد» كند!
البته سلطنت در همه افعال اختياري كار ميكند
يعني ميتواند بكند يا نكند
به قول شهيد صدر: سلطنت يعني همان «له أن يفعل»
او سلطنت را كاملاً مساوق با اختيار ميداند!
يعني هر اختياري مبتني بر سلطنت است
و هر جا كه سلطنت واقع شود، فعل اختياري صادر ميشود!
پس تا اينجا دو مبنا شد براي حل مشكل جبر و اختيار
يا از اساس عليّت را نفي كنيد
كه مسلك سيدمنيرالدين بود*
يا سلطنت را در كنار عليّت بنشانيم
كه مسلك سيدمحمدباقر است!
اما اشكالاتي ذهنم را مشغول كرد
اشكالاتي از اين مسلك به آن مسلك...
[باز هم ادامه دارد]
*سيدمنيرالدين همه چيز اين عالم را اختياري ميداند
اگر تحت اختيار شما نيست
حتماً تحت اختيار موجود ديگري است!