دو روز پيش يكي از دوستان آمد گوگلتاك و سلام كرد
احوال پرسي و گفت عازم قطر است
هفته بعد هم لبنان خواهد بود
هيجان خود را با چند اسم صوت كه نشان دادم گفت: «بعد از آن هم مصر خواهم رفت!»
گفتم: اينها را كه گفتي حسادتم برانگيخته شد
اما سعي ميكنم به غبطه تبديلش كنم
تلاش كنم تا ...
تير خلاص زد كه: «در خيلي چيزها من به تو حسادت دارم، اين يكي به اونا در»
امروز صبح هم اتفاقي افتاد
اتفاقي كه بارها و بارها افتاده است
اما خيالي در ذهنم شكل داد
و فكرم را به نقاطي كشاند
كه ترس بر بدن انسان مينشاند
رفته بودم به يكي از اين مؤسسات بزرگ
نهادي مشهور و معروف و بسيار هم قدرتمند
دعوت كرده بودند براي سفري به يزد
امروز اما براي كاري ديگر
يكي ناگهان گفت: «آقا سيد، اي كاش من هم روحيه شما رو داشتم!»
از اينكه نفهميدم منظورش چيست
شايد هم چون از حرفش خوشم آمده بود، پرسيدم: «كدام روحيه؟»
- «اينكه پول برايتان مهم نيست و براي رضاي خدا كار ميكنيد!»
خيلي جدّي اين حرف را زد انگار
متفاوت از دفعات بسيار زيادي كه تا به حال از آدمهاي ديگر شنيده بودم
كه خيليها فقط براي تعارف ميگفتند
و شايد هم در دلشان مسخره ميكردند
همين جدّيت تحت تأثيرم قرار داد
بيرون كه آمدم
در كوچه قدم كه ميزدم
چيزي در ذهنم خلجان كرد
ميخواهم اين را بنويسم
وبلاگ جاي بيان انديشههاست؟
وبلاگ جاي گفتن خاطرات است؟
وبلاگ براي إخبار و اطلاعرساني است؟
نميدانم، ولي امروز كه هر كاري با آن دارند ميكنند
من هم فكرم را مينويسم
فكري كه فكر ميكنم
اگر مرا ترسانده
ميتواند ديگران را هم بترساند
از آن ترسهايي كه خيلي خوب است!
[... و من مُردم!]
نكير: خب بخون اون ليستو ببينيم چي داره اين بنده خدا
منكر: يه سايت طراحي كرده براي مؤسسه فلان
نكير: چقدر گيرش اومده؟
منكر: هفتاد ميليون نقد حساب كرده، يه سيتا هم خُرد خُرد
نكير: خب اينكه تسويه شده، كار خير ديگه چي داره؟
منكر: ششتا پژوهش داشته واسه نهاد فلان
نكير: چي گيرش اومده؟
منكر: صد و ده ميليون تومان نقد، يه پنجاه ميليون تومني هم خُرد خُرد
نكير: اين خير هم تسويه شده
[همينطور منكر ميخوانَد
و نكير ميگويد: تسويه شده]
[ميّت رنگش پريده
هاج و واج نگاه ميكند
تاب نميآورد و عربده ميكشد]
موشح: آقا به خداوندي خدا سوگند
به همونيكه من و شما رو خلق كرده
من يه قرون هم پول نگرفتم از اينا
بعضياشونم اگه يه خورده پول دادند
من به رسم هديه برداشتم
طي كه نكرده بودم
همه اين كارا رو هم براي خدا كردم
براي امام زمان كردم
براي اسلام كردم
براي رضاي خدا كردم به خدا...
[صداي ميّت قطع ميشود
ناي سخن گفتن ندارد ديگر
شايد هم به اشاره نكير زبانش از حركت افتاده]
نكير: پول نگرفتي كه نگرفتي
براي ما تسويه كردن مهمه
عموم مردم كاراي خيرشونو با پول تسويه ميكنن
تو با «اعتبار» تسويه كردي
تموم شد رفت
اينجا «اعتبار هم در حكم پوله»
و منكر ادامه ميدهد: نگاه كن مسلمان!
شصت و چهار تا جلسه رفتي، همه جلوي پات بلند شدن
گفتن: «بهبه، آقا سيد تشريف آوردن»
و كلّي هم تحويلت گرفتن
توي چهل و ششتاشم رفتي بالاي مجلس نشستي
منكر رو به نكير: اين ميشه چقدر؟
[چيك چوك، تق... صداي -مثلاً- حركت مهرههاي چرتكه]
نكير: اين ميكنه به عبارتي صد و هجده ميليون
منكر: خب، در صد و هشتاد و چهار نقطه هم ازت تعريف كردن
هي نشستن و پا شدن گفتن: فلاني چقدر مخلصه! چقدر آدم خوبيه!
تو هم خوشت اومد، تهِ دلت حال اومد
گاهي هم لبخند زدي...
رو به نكير: چقدر شد؟
[چيك چوك]
نكير: هشتاد و دو ميليون هم اينجا
...
[نكير و منكر همينطور مشغول محاسبه هستند]
و من با خود وقتي اين فكرها را ميكردم [...]
خيلي بد است انسان نه دنيا داشته باشد و نه آخرت، كه خدا برايش بگويد:
«وَمِنَ النَّاسِ مَن يَعْبُدُ اللَّهَ عَلَى حَرْفٍ فَإِنْ أَصَابَهُ خَيْرٌ اطْمَأَنَّ بِهِ وَإِنْ أَصَابَتْهُ فِتْنَةٌ انقَلَبَ عَلَى وَجْهِهِ خَسِرَ الدُّنْيَا وَالْآخِرَةَ ذَلِكَ هُوَ الْخُسْرَانُ الْمُبِينُ» (حج:11)
و از مردم كسى است كه خدا را فقط بر يك حال [و بدون عمل] مىپرستد، پس اگر خيرى به او برسد بدان اطمينان يابد و چون بلايى بدو رسد روى برتابد. [چنين شخصي] در دنيا و آخرت زيان ديده است، اين است همان زيان آشكار.
پ.ن. يكي از دوستان اين آيات را تذكر دادند كه بسيار تأملبرانگيزتر است:
«قُلْ هَلْ نُنَبِّئُكُمْ بِالْأَخْسَرِينَ أَعْمَالًا، الَّذِينَ ضَلَّ سَعْيُهُمْ فِي الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَهُمْ يَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ يُحْسِنُونَ صُنْعًا، أُولَئِكَ الَّذِينَ كَفَرُوا بِآيَاتِ رَبِّهِمْ وَلِقَائِهِ فَحَبِطَتْ أَعْمَالُهُمْ فَلَا نُقِيمُ لَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَزْنًا، ذَلِكَ جَزَاؤُهُمْ جَهَنَّمُ بِمَا كَفَرُوا وَاتَّخَذُوا آيَاتِي وَرُسُلِي هُزُوًا» (كهف:103-106)
بگو آيا شما را از زيانكارترين مردم آگاه گردانم، [آنان] كسانىاند كه كوشششان در زندگى دنيا به هدر رفته و خود مىپندارند كه كار خوب انجام مىدهند، [آرى] آنان كسانىاند كه آيات پروردگارشان و لقاى او را انكار كردند در نتيجه اعمالشان تباه گرديد و روز قيامت براى آنها [قدر و] ارزشى نخواهيم نهاد، اين جهنم سزاى آنان است چرا كه كافر شدند و آيات من و پيامبرانم را به ريشخند گرفتند.
نظرات
sarv: اصلا نميدانم براي اين پست چه بنويسم!!!
به قدري من رو زير و رو كرده كه سر دردي مثل فشنگ درون سرم شليك كرد!!!
به گمانم امشب تا صبح بايد فكر كنم...
جمعه ۱۵ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۴۶ عصر
پاسخ: زبان حقير نيز قاصر از توصيف شرايط مذكور است. نميدانم چه ميتوان گفت. خيلي سخت است و ترسناك، هلكات هولناكي كه پيرامون صراط است. حديث معراج متواتر است و به شكلهايي معمولاً شبيه يكديگر در كتب روايي ما موجود. در اينترنت هم يافت ميشود. آدم حديث معراج پيامبر (ص) را كه ميخواند، آن بخشي كه مربوط به جهنم ميشود، واقعاً نگران ميشود. از خدا تقاضا ميكنم كه ما را مشمول رحمت، مغفرت و فضل خود قرار دهد. تنها جايي كه توقع «عدالت» را ندارم، همان لحظات حضور نكير و منكر است. آنجا اگر خداوند كرم نكند و شفاعت را شامل حال ننمايد، كار ما درست نميشود. براي اين نگارنده بيچاره هم دعا كنيد، تا بلكه نجات يابد. تشكر.
مريم حضرت زاد:
من قبلا" تو يه آدرس ديگه يه وبلاگ آشپزي داشتم و الآن چند هفته است كه يه وبلاگ ديگه درست كردم و مطالب قبليمو توي اين وبلاگ جديد كپي كردم . سبك نوشتن مطالبم توي وبلاگ جديد تغيير دادم ولي چون دوست داشتم وبلگ قبلي دست نخورده بمونه اونو پاك نكردم و بيشتر مطالبمو الآن توي اون وبلاگ قبليه با آدرس قبلي دارم.
امروز كلا" اين وبلاگ دومي پاك شده بود و من دوباره با اين آدرس ثبتش كردم تا اگه كسي از مخاطبين مراجعه كرد گيج وبلاگ حذف شده نمونه!!
ممكنه بچه ها سيسيتم رايانه رو دستكاري كرده باشند!! هرچند ديگه وقتشه كه ما هم رايانه ي نفتيمونو برقي كنيم!!
اتفاقيه كه افتاده. ايشالله از نو آغاز ميكنم.
شايد اگه بتونم با پارسي بلاگ كنار بيام مهاجرت كنم. ممنون از راهنماييتون.....
يكشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۰ - ۶:۴۱ عصر
پاسخ: در پناه حق!
يك مداد:
متشكرم.
يكشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۰ - ۶:۰۹ عصر
يك مداد:
ممنون از راهنماييتون.
ايني كه نميتونم براي هيچ وبلاگ بلاگفايي كامنت بذارم براي چي ميتونه باشه؟؟
يكشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۰ - ۶:۰۲ عصر
پاسخ: من الآن براي وبلاگ شما كامنت گذاشتم و مشكلي نبود. پس مشكل از سمت سرور نيست و بايد از رايانه شما باشد. اخيراً مرورگر ديگري استفاده نكردهايد؟ يا تغييري در صفحه كليد فارسي؟ چون اسكريپتهايي رو اجرا ميكند هنگام ارسال نظر. اگر يك مشكل عمومي بود، بنده هم نبايد ميتوانستم كامنت بگذارم. براي احتياط از حساب بلاگفاي خود خارج شويد و دوباره براي گذاردن كامنت تلاش كنيد. شايد مشكل حل شود و شايد وقتي در حساب كاربري خود هستيد، مشكل ايجاد ميشود. يك تست ديگر نيز است كه تمامي كش مرورگر و كوكيها را حذف نماييد و دوباره تست كنيد. ياعلي
يك مداد:
ميشه از شما كمك بگيرم؟؟
چند روزيه كه براي هيچ وبلاگ بلاگفايي نميتونم كامنت بذارم!!
يعني كامنت كه ميذارم پيام ميده " امكان درج پيام تبليغاتي وجود ندارد"
يه وبلاگ آشپزي داشتم به آدرسhttp://shekamduneh.blogfa.com/
كه امروز ديدم حذف شده!!!
مدير بلاگفا هم پاسخ ايميل و كامنت ها رو نميده!!
ميشه لطفا"راهنماييم كنيد.........
يكشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۰ - ۵:۲۲ عصر
پاسخ: مدير بلاگفا آقاي عليرضا شيرازي است، دورادور ايشان را ميشناسم، ولي ارتباط نزديك ندارم كه بتوانم كمكي بكنم. اگر در پارسيبلاگ فعاليت ميكرديد اميدي بود. چون دسترسي نزديك به آن دارم. اصلاً چرا پارسيبلاگ را انتخاب نميكنيد و نكردهايد تا به حال. آن هم با اين همه امكانات شگفتآورش؟! در هر صورت تنها يك راه داريد؛ ارسال ايميل به نشاني admin@blogfa.com و گزارش مشكل. مطمئن باشيد ايشان اقدام ميكند. اگر امروز نه، چند روز ديگر. بالاخره ايشان ايميلها را ميبيند. البته كاري كه بايد از ايشان بخواهيد بازگرداندن پشتيبان اطلاعات شماست. زيرا من گمان ميكنم رمز وبلاگ شما را كسي پيدا كرده، وارد شده و اطلاعات را حذف نموده باشد. اين احتمال قويترين احتمالي است كه به ذهن ميرسد. غالباً به خاطر ساده بودن رمز اين اتفاق ميافتد. در اين صورت اگر ايشان قبول كند و به صورت دستي پشتيبان را بازگرداند مشكل حل ميشود (كه البته بعيد است با اشتغالاتشان اين كار را قبول كنند!). توصيه ميكنم به پارسيبلاگ مهاجرت فرماييد. ببخشيد كه بيش از اين نميتوانم ياري نمايم. به همه آشنايان و اقوام سلام گرم بنده را برسانيد، خصوصاً اخوي بزرگ كه صميمانه دوستدار ديدار ايشان هستم. التماس دعا
يك مداد:
سلام:
نوشتتون اشكمو در آورد و تنمو لرزوند.........
واقعا" قراره چه جوري برامون چرتكه بندازن؟
يعني ته حسابمون چيزي ميمونه؟؟
يكشنبه ۲۴ مهر ۱۳۹۰ - ۵:۱۵ عصر
پاسخ: تنها فضل و رحمت خداست كه نجاتبخش ماست، از چرتكه كردن اعمال ما چيزي در نميآيد :(
azam-m:
دختراي خوب كم نيستند اگر در تجربه قبلي از ماهم نظر خواهي
مي كردي در دام نمي افتادي مطمين باش آدم خوب هم در اين
دنيا هست كمي دقت وتوكل حلال مشكلات خواهد بود
كمتر به حرفاي ...در مورد زندگيش توجه كن جديدا براي مظلوم
نمايي از هركي نزد ديگري سخن ميگه
من فقط گوش مي كنم وگرنه چه كسي جز همين زنش مي توانست
با اوسر كند ديد منفي رو كنار بذار با توكل به خدا وتوسل به
امام زمان آينده را بساز
دوشنبه ۱۸ مهر ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۷ صبح
پاسخ: سعي ميكنم سعي كنم كه بيشتر خوشبين باشم :) تشكر!
azam-m:
باسلام شنيدم مامان اومده برات آستين بالابزنه بين اون سه مورد
كه بابا معرفي كرده كدومو انتخاب مي كني اميدوارم خوشبخت
بشي
يكشنبه ۱۷ مهر ۱۳۹۰ - ۱:۱۳ عصر
پاسخ: :) مامان ميگه تمام همسايهها دوباره زياد تحويلش ميگيرن! ظاهراً رسمه كه زني كه پسر مجرّد داره خيلي عزيز ميشه تو در و همسايه! اينجوري ميگن! اينم از رسم و رسوماتيه كه از عصر قاجار برامون باقي مونده! تمام خيّرين محل افتادند به فعاليت و همه دستهجمعي آستين بالا زدهان انگار! ولي من يه جورايي به دختراي اين عصر اعتماد ندارم؛ فرهنگ فردگرايي ِ غربي، دختراي ايروني رو برده به سمتي كه نتونن آرامش يك زندگي مشترك باشن. فقط دردسر ِ يك مرد رو افزايش ميدن و مشكلي بر مشكلاتش ميافزان. خيلي تحقيق كردم اين چند وقت، با خيلي از مردها صحبت كردم درباره زندگيشون كه نديدم آرامشي و آسايشي براشون. به اضافه اينكه توي اين مدت با خانمهاي زيادي هم صحبت كردم، در فرصتهايي كه برايم پيش ميآمد. يعني مجردي فرصتي شد كه خيلي روي اين مطلب دقت كنم. دخترا با ازدواج قصد ندارن يه خانواده تشكيل بدن، فقط قصد دارن پشتوانهاي براي آينده اجتماعي خودشون به دست بيارن. به همين دليل بدون استثناء تمامي ازدواجهاي امروز جامعه ما - من معتقدم - كه به شكست ميانجامد. اونهايي كه صداشون در نميآد، فقد صداشون در نميآد، نه اينكه خوشبخت شده باشند و در زندگيشون به آرامش و آسايش رسيده باشن. يعني اصلاً ازدواج ديگه بيخاصيت شده كه هيچ، مانع شده براي ايمان و كمال و خوشبختي و سعادت دنيوي و اخروي، امروزه! هم براي مردا و هم براي زنها. البته منم براي مامان يه شرطايي گذاشتم كه نتونه مورد مطلوب رو پيدا كنه، تا ديگه اشتباه قبلي رو تكرار نكرده باشم. حالا ببينيم چي ميشه، شايد دوباره گول خوردم! :)
نسرين:
آقا تقلب الله!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
به همين بهونه ها چه خودي نشان دادي؟!
من كه ميگم از فكر تسويه به درآي و فكر عجب باش.بد درديه.
اكثر علما!!!!!!!(البته به اصطلاح علما.همون جوجه روحانيا)گرفتارشن.
خدا به شما عافيت عطا كند.
دوشنبه ۱۱ مهر ۱۳۹۰ - ۳:۱۳ عصر
پاسخ: تشكر، با دعاي خير شما إنشاءالله!
سيد فردي: بسم الله
شايد بهتر بود مينوشتي:
هل انبئكم بالاخسرين اعمالا، الدين ضل سعيهم في الحياة الدنيا و يحسبون انهم يحسنون صنعا
چهارشنبه ۶ مهر ۱۳۹۰ - ۶:۰۷ صبح
پاسخ: تشكر از لطف شما.
azam-m:
باسلام اميدوارم حالت خوب باشه در سفراخير كه با همه خانواده
راهي شمال شديم خيلي خوش گذشت فقط جاي شما خالي
بود ودلتنگي مامان كه همه ي بچه هام هستند جز ته تغاريم
اميدوارم در سفرهاي بعدي همراه ماباشي وخدا كنه سفر آخرت
هم به اين خوبي وخوشي باشه مطلب جالبي نوشتي
موفق ومويد باشي
سهشنبه ۵ مهر ۱۳۹۰ - ۶:۲۴ عصر
پاسخ: تشكر از خواهر گرامي. اتفاقاً امروز خدمت مامان و بابا رسيدم و قصه سفر را تعريف كردند. موفق و مؤيد باشيد. به بچهها و همسر گرامي سلام برسانيد :)