- نه بابا، باز هم شروع شد؟
بله شروع كردهاند
دادگاه كه پول بيشتر ميخواهم!
- حرفشان چيست؟
تماس گرفتهاند كه دادگاه ميرويم و شكايت
گفتهاند ميدانيم طلبه است و پول ندارد
ولي پدرش كه پول دارد
دادگاه شكايت ميكنم كه پدرش پول بدهد!
- مگر پدرت بازنشسته نيست؟
چشمشان به همين حقوق بازنشستگيست خُب!
- حالا چه ميكني؟
نميدانم
نميگذارند آب خوش از گلومان پايين رود كه
دو روز آمديم درس بخوانيم
دوباره شروع كردند به دادگاهكشي
حالا از فردا دوباره هر روز دادگاه
- سكه كه گران شده
دردشان چيست؟
ششصد و خوردهاي سكه
تازه گفتهاند به هفتصد تومان ميرسد
ماهي هم 120 تومان نفقه
چون سه ماه يك سكه است
يعني ماهي 320 تومان دارد ميگيرد
ديگر چه ادعايي؟
بيماري است اخوي
ميخواهند اذيتمان كنند
قصه همان قصه چزاندن است
بايد تحمل كرد
دوباره ميرويم دادگاه
روز از نو، روزي از نو
برايش دعا كردم
هم بايد پول بدهد
و هم دوباره دادگاه رفتنش را آغاز كند
خدا به ياريات برسد برادر
باز هم بايد با دادگاه مخصوص چانه بزني!
ياعلي، برو!