استدلالشان چيست؟
اين استدلال خيلي جالب است
استدلال بر اينكه بايد از فرمول جديد استفاده كرد
اينطور ميگويند:
آقا ببين!
مشتري عزيز
روز اولي كه ميخواهي قسط بدهي
پس از يك ماه كه وام گرفتي
چند تا قسط هنوز مانده؟
آفرين؛ تم عدد
يعني به تعداد ماههايي كه بايد قسط بدهي
خب
حالا تو تم عدد قسط بدهكاري
براي هر كدام هم «سم» درصد سود حساب كن
پس اولين ماه بايد خيلي سود بدهي
به اندازه تم قسط
ولي عزيز دل برادر!
چقدر قسط ميدهي با فرمول قديم؟
ميانگين
كه كمتر است
مازاد پولي كه بايد ميدادي و نميدهي چه ميشود؟
پول ماست ديگر
پول بانك
دست كيست؟
دست تو
پس پول بانك دست تو مانده است
در روش محاسبه فرمول قديم
واي!
پول بانك دست مشتري؟!
پس سود آن چه ميشود؟!
پس فرمول را عوض ميكنيم
تا سود آن را هم بدهي
نميشود چند ماه پول بانك دست تو باشد
و سود آن را هپليهپو كني كه!
پس ما اينجا برگ چغندريم؟!
فرمول جديد ميشود اين:
حالا چرا اين فرمول؟!
چون بانكهاي خارجي از آن استفاده ميكنند
به يك روش خارقالعاده رياضي هم به آن رسيده
طوري كه چيزي از سود بانك را كم نگذاري
حالا كه اقساط را «مساوي» كردهاي
اما يك نكته
اين پولي كه به قول بانكيها نزد مشتري مانده
از «اصل» كه نيست
بخشي از قسط كه مربوط به «اصل» وام بوده كه پرداخته
اين مربوط به «فرع» است
يعني سود وام نزد مشتري مانده
اينها ميخواهند سود آن سود را دريافت كنند
اين را «بهره مركّب» ميگويند
ربا گرفتن از ربا!
گرفتن سود از سودي كه دير پرداخت شده است
ولي مگر مشتري مقصّر بوده است؟
خود شما اقساط را ميانگين كرديد
خب نكنيد!
[ادامه دارد...]