«به تو هيچ ربطي نداره»
خيلي غليظ
چه تأكيدي روي «چ» داشت
با اصرار و فشار
يكي از بچه‌ها
يكي از فرزندانم
سر ناهار
بلند شده كنترل تلويزيون را برداشته
تغييري ايجاد كند
ديگري معترض:
«دستت كثيفه نزن به كنترل»
توجه نكرده
برگشته كه سر سفره
«حداقل به نون دست نزن حالا كه به كنترل دست زدي، اول دستتو بشور»
اين‌بار به صدا درآمده
نه فقط نپذيرفته
از اين عبارت هم استفاده كرده:
«به تو هيچ ربطي نداره»
شنيدم
معمولاً مي‌شنوم
اگر چه در كنارشان نباشم
حواسم كه هست
توجه نكردم
چيزي نگفتم
ماند تا عصر
رفتيم نمايشگاه صنعت كشاورزي
نمايشگاه بين‌المللي قم
معمولاً مي‌رويم
هر نمايشگاهي كه با خبر شويم
اصرار بر اين دارم
بچه‌ها ببينند
آخرين فناوري‌ها را
رشد و توسعه را
آشنا شوند
تأثير روحي و رواني بالايي دارد
قبل‌تر روي خود من هم داشت
در راه به حرف آمدم:
- هر وقت
هر كسي
اگر بهت گفت به تو ربطي نداره
اين پاسخ را به او بده:
به من ربط داره
چون در يك جامعه زندگي مي‌كنيم
هر وقت رفتي توي غار زندگي كردي
اون وقت مي‌توني بگي به من ربط نداره
حتي اگر سر خودتو با سنگ بشكني
باز هم به من ربط داره
چون منم كه بايد ببرمت بيمارستان
بايد تا صبح بيدار باشم
سختي بكشم
حتي اوني‌كه مياد تو يه شهر ديگه اغتشاش مي‌كنه
اونم به من ربط داره
چون آرامش و امنيت روحي و رواني منو به هم ميزنه
حتي در يك كشور ديگه
اگه مردم رو بكشن
نمي‌تونن بگن كشور خودمونه به تو چه ربطي داره
به من ربط داره
چون خبرش به من مي‌رسه و ناراحتم مي‌كنه
چون انسان هستم و نسبت به هم‌نوعم حساسم
فهميدي
اينارو بايد بهش بگي
داشت مي‌شنيد
من با قرباني حرف مي‌زنم
و بلند البته
تا ديگري بشنود
پس پرسيد:
«من كي به فلاني گفتم به تو ربطي نداره؟»
يا فراموش كرده
يا به فراموشي زده
گفتم:
- من با تو صحبت نمي‌كردم
با او بودم
اگر سؤالي داري از خودش بپرس
كه پرسيد
و او يادش انداخت كجا اين حرف را زده
اين شد كه در نهايت گفت:
«ببخشيد فلاني!»
عذرخواهي كرد و تمام
همه چيز اين دنيا به همه ما ربط دارد
هر كاري كه هر كسي هر جا بكند ربط دارد
به همه ما
بدون ربط نيست
چون ما انسان هستيم
و در جامعه زندگي مي‌كنيم
سوار يك كشتي
جامعه‌اي به وسعت تمام اين عالم
جامعه بشري!
قال قائدُ الغُرِّ المُحَجَّلين (ع): «خَذَلُوا الْحَقَّ، وَ لَمْ يَنْصُرُوا الْبَاطِلَ» (نهج‌البلاغه، ح18)
فرمود: (درباره آنان كه از جنگ كناره گرفتند) حق را خوار كرده، باطل را نيز يارى نكردند. (ترجمه دشتي)
