به نام خدا

در پارسي‌بلاگمصونيت اقتصادي

سه‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۳:۵۷ صبح

اول طلاست
مثلاً سكه بهار آزادي
بعد دلار
ارزهاي خارجي كلاّ
و بعد خانه
هر ساختماني كه ساخته شده باشد
و سپس زمين

همه مي‌فهمند كه پول ارزشش را از دست مي‌دهد
در زمان
خيلي بديهي و روشن
پس به دنبال احقاق حق خود هستند
دليل گراني و نوسان همين است
در سكه و دلار و مسكن

مردم حق خود را پايمال مي‌بينند
وقتي از ارزش پولشان كاسته مي‌شود
تورّم يعني همين
چرا؟

بانك‌ها دزدند
بانك‌ها مقصّرند
بانك اصلاً كارش همين است
دزدي از درون جيب مردم
چطور؟
با افزايش اعتبار ريالي
با خلق پول يعني
دادن وام‌هاي خيالي
از پول‌هايي كه ندارد
از «طلب»هايي كه دارد

يكي از مهم‌ترين روش‌هاي بانكداري امروز اين است
با پول بدون پشتوانه
پول فيات
بانك طلب‌هاي خود را «نقد» فرض مي‌كند
پولي كه قرض داده
و منابعش چندبرابر «فرض» مي‌شود
يك انگاره نادرست
حقيقي نيست
واقعاً پولي در كار نيست
اين را دوباره وام مي‌دهد
چندباره حتي
تعداد بارَش را بانك مركزي بايد كنترل كند
با تعيين مبلغ سپرده قانوني
باقي مبلغ را وامي‌گذارد دست بانك‌ها
كه پيوسته خلق پول كنند
خلق اعتبار بانكي
و دوباره هي وام دهند
پولي را كه يك‌بار وام داده بودند را

بانك بايد تعطيل شود
راهي جز اين نيست
بانك اساسش رباست
نباشد مي‌ميرد
رگ حيات بانك است
بانك‌هاي مبتني بر اقتصاد نئوكلاسيك

تا بانك هست داستان همين
تغييري ممكن نيست
راه ديگري هم نيست
مردم به كجا بايد پناه ببرند؟
چه ابزاري براي حفظ سرمايه خود دارند؟
محصول توليد خود؟
جز سكه و دلار و مسكن؟
و اخيراً بورس
با يك خيال واهي!

البته كه حق دارند
آن‌هايي كه از تعطيلي بانك‌ها مي‌ترسند
اقتصاددانان
«پس تجميع سرمايه براي توسعه صنايع بزرگ چه مي‌شود؟»

آن را بايد به صندوق‌هاي قرض‌الحسنه سپرد
جايي كه مردم سرمايه خود را براي توسعه ذخيره مي‌كنند
ربا هم ندارد
البته سود ربوي هم
سود مبتني بر توليد
سود واقعي
نه سود صوري و ظاهري بورس
كه فقط از خريد و فروش سهام به دست مي‌آيد
و ربطي به سودآوري واقعي كارخانه‌ها ندارد

خب اين سود كم است
البته كه كم خواهد بود
اما اگر بانكي نباشد كه پول را هر روز بي‌ارزش كند
همان مقدار سود كافي‌ست
همه را راضي خواهد كرد
اگر بانك مركزي به عهد خود وفا كند
عهدي كه در «قانون پولي» به آن ملزم شده
با اين عبارت:
«ماده12. قيمت يك گرم طلاي خالص 85 ريال [تقريباً] است و يك ريال محتوي يك صدم گرم [تقريباً] طلاي خالص مي‌باشد.»*
(چون اعشار زيادي داشت و ذهن را بر هم مي‌زند، اعشار اضافي را حذف كردم و تقريب زدم)
*قانون بانكي و پولي كشور، مصوّب 7 خرداد 1339

بانك مركزي خيانت كرده است
سال‌هاست كه مي‌كند
اين تعادل را حفظ نمي‌كند
آن را رها كرده است
هيچ دستگاهي هم مراقب آن نيست
جلوي اين خلاف را نمي‌گيرد
مردم چه بايد كنند؟
راهي جز پناه بردن به كالاهاي سرمايه‌اي دارند؟
سكه و دلار و خانه و ماشين و زمين و بورس؟
و گاهي هم كالاهاي غيرسرمايه‌اي
رب گوجه و كره و پوشك بچه و...

مصرف بالا نمي‌رود
بلكه خريد بالا مي‌رود
مردم ناگزير به ذخيره‌سازي مي‌شوند
به جاي اين‌كه هفته‌اي يك بسته پوشك براي كودكش بخرد
مجبور است ده كارتن بخرد
ذخيره كند براي چند ماه بعد
چرا؟
چون مي‌داند «نبايد پول نقد نگه دارد»
چرا؟
چون ياد گرفته است كه:
«پول نقد را بانك‌ها مدام از جيب او مي‌دزدند»
با كاهش ارزش واقعي آن

«پول» چيست؟
قرار بود چه باشد؟
قرار بود «محك» باشد
ابزار اندازه‌گيري باشد
براي «كار»
خط‌كش يعني
اگر خط‌كش‌ها هر روز تغيير اندازه دهند
خياط‌ها چه كنند؟
نجارها چه؟
آهنگرها؟
هر روز مترها آب برود؟
مي‌شود اصلاً؟
منطقي‌ست؟
احمقانه نيست؟

چرا هست!
البته كه هست
اگر هر روز چند سانتي‌متر از تمامي مترها و خط‌كش‌ها كم شود
مردم نگران مي‌شوند
اضطراب
استرس
همه چيز به هم مي‌ريزد
نظم باقي نمي‌ماند
ديروز متر كردي كه امروز لباس بدوزي
متر امروز تغيير اندازه داده
ناچاري چند سانتي‌متر بيشتر اندازه بزني؟
چند سانتي‌متر؟
نمي‌داني
ناچاري به گزارش بانك مركزي مراجعه كني:
«امروز مترها چقدري هستند؟»

درست امروز وضعيت همين است
هر روز پول تغيير اندازه مي‌دهد
ابزاري كه قرار بود ملاك اندازه‌گيري باشد
براي همه‌چيز
براي تمام معاملات
تمامي خريد و فروش‌ها
كالا و خدمات
اين يك دزدي آشكار و احمقانه و بسيار زشت است
و اين
دقيقاً همين
اين دقيقاً كار بانك‌هاست
اول هم بانك مركزي

اگر بانك تعطيل شود
همه بانك‌ها
جمع شوند
بالكل
پول «ثابت»‌ مي‌شود
پول از گردش بانكي خارج شود
از نظام توليد و خلق پول اعتباري و بدون پشتوانه
فقط يك سازمان و نهاد براي چاپ اسكناس
فقط به اندازه «توليد»
به اندازه كالاي موجود در جامعه
و كار انجام شده
ديگر ارزش پول «شناور» نخواهد بود
احمقانه نخواهد بود
ابزار آرام مي‌گيرد
اندازه خود را حفظ مي‌كند
اندازه كه حفظ شد
آرامش برقرار
مردم به زندگي‌شان باز مي‌گردند
دست از سرمايه‌گذاري روي سكه و دلار و مسكن بر مي‌دارند
خانه هم ارزان مي‌شود
زيرا تبديل به كالاي مصرفي مي‌شود
از كالاي سرمايه‌اي خارج
ازدواج هم آسان مي‌شود
فساد هم كم مي‌شود

زنجيره‌اي از مشكلات حل مي‌شود
اگر زهري كه در سرچشمه وارد نهر مي‌شود را بند آوريم
ديگر لازم نيست در پايين دست رودخانه مدام دست و پا بزنيم
جلوي مسموم شدن مردم را بخواهيم اين‌جا بگيريم
بايد آن‌جا جلوگيري كنيم
اجازه ندهيم آب را مسموم كنند
از همان نقطه آغاز

دزدي كه كيف مرا در خيابان بزند
كيف مرا فقط زده
اما
بانكي كه اندازه خط‌كش‌هاي اقتصادي را كاهش مي‌دهد
جيب همه را زده
كيف همه را
از همه ما با هم دزدي كرده
اين دزدي بدتر نيست؟
دست كدام را بايد قطع كرد؟


مطلب بعدي: پرچم مان سر در خانه مان مطلب قبلي: پشت صحنه دوبله كودكان

نظرات

حسن ف: دوباره سلام. ممنون از توضيحات كامل شما.
چند تا مسئله ذهنم رو مشغول كرده و اگر من رو راهنمايي كنيد ممنون ميشم:
1-زمان هاي بسيار قديم كه معامله هاي كالا با كالا بود، چطور خط كش ها تعيين مي شد؟ (يعني چطور تعيين مي كردند كه مثلا براي گرفتن مثلا يك جفت كفش بايد فلان مقدار گندم داد.) يا حتي ميشه اين طور گفت كه چطور تعيين مي كردند كه قيمت فلان كالا چقدر طلا يا نقره هست؟
2-اقتصاد يك مسئله جهاني هست. بالفرض كه ما جلوي خلق پول در داخل رو گرفتيم. با خلق پول بانك هاي جهاني و مخصوصا دلار چكار كنيم؟ بالاخره واردات جزو اقتصاد ما هست.
3-آيا اينكه گفته ميشه كه عرضه و تقاضاي جامعه قيمت يك جنس رو بايد تعيين بكنه درست و عادلانه هست؟ چرا بايد وقتي جنسي كم ميشه قيمتش زياد بشه؟
4-ما اعتقاد داريم كه اسلام براي حل مشكلات بشر راه حل داره. نظر اسلام راجع به مدل اقتصادي جامعه چيه؟ آيا مدل خاصي رو معرفي كرده؟
ببخشيد كه زياد شد.پنج‌شنبه ۹ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۱۰ صبح
پاسخ: سلام. يك وقتي مصاحبه‌اي تماشا مي‌كردم، فردي انتقاد داشت به وضعيت زنان. مجري پرسيد: «خب شما كه اين نقدها را مطرح كرديد، چه راه حلي براي مسأله داريد؟» كارشناس پاسخ جالبي داد: «اين وظيفه من نيست كه راه حل پيدا كنم، وظيفه كساني‌ست كه به خاطر پيدا كردن راه حل در دولت حضور دارند و براي همين حقوق مي‌گيرند!» يافتن راه‌حل‌هاي كلان شدني‌ست، نيازي به بودجه و هزينه و مطالعات هم ندارد. اما وقتي وارد ريز عمليات مي‌شويم و جزئيات را بر مي‌رسيم، براي يافتن راهكارها و تاكتيك‌ها ديگر نمي‌شود بدون پژوهش و مطالعه عمل كرد و آن هم نياز به زمان و هزينه دارد. تك‌تك اين پرسش‌هاي شما كاملاً منطقي و دقيق هستند و صدها پرسش ديگر هم در بين است. مثلاً نحوه انحلال بانك‌ها، شيوه فروش و واگذاري املاك و اموال آن‌ها، به نحوي كه اقتصاد را فرونپاشد. خيلي سؤال‌هاي زيادي پديد مي‌آيد و خيلي پاسخ‌ها لازم است. اما وقتي راهبردهاي استراتژيك و بلندمدت به ما بگويند: «بانك نبايد باشد»، ناگزير خواهيم شد نهادهايي را مسئول كنيم تا پاسخ اين پرسش‌ها را بيابند و قطعاً هم نياز به بودجه خواهند داشت و قطعاً نياز به استفاده از آراء نظريه‌پردازان و پژوهشگران حوزه اقتصاد و البته حوزه‌هاي علميه. درباره مدل اقتصاد اسلامي يك نظريه‌اي را شهيد صدر ره در كتاب اقتصادنا طرح كرده‌اند. پس از توضيح اقتصاد كاپيتاليستي و سپس اقتصاد سوسياليستي، به طرح اقتصاد اسلامي مي‌رسند. در فصل سوم كتاب مفصل بحث مي‌كنند و با جدا كردن «علم اقتصاد»‌ از «مكتب اقتصاد» مدعي شده‌اند كه اسلام مكتب اقتصادي مستقلي دارد. مثلاً درباره مالكيت زمين بحث بسيار جالبي طرح مي‌كنند كه پس از ايشان ديدم آيت‌الله معرفت هم در مقاله‌اي همين بحث را تأكيد مي‌نمايند. قيمت كالا بر اساس «كار انجام شده» بايد تعيين شود. اين نظريه آدام اسميت در طراحي كاپيتاليسم است كه قيمت كالا را «نسبت عرضه و تقاضا» تعيين كند. اين نظريه تا حدي مبتني بر نظريه «انسان گرگ انسان است» توماس هابز است. يعني جامعه يك محيط تنازع است و هر كسي كه بتواند بتازد، تا حدي كه بتواند، ظلم مي‌كند و ديگران را مي‌درد. پس اگر عرضه كم باشد، تيغ فروشنده مي‌برد و اگر تقاضا كم شود، تيغ خريدار! در پناه خدا.
حسن ف: سلام. بسيار روان و دقيق نوشته بوديد. به نظر من خود بانك ها ابزار دست يك عده هستند كه مي خواهند از جيب مردم دزدي كنند. يعني سرمايه دار هايي كه فقط به دنبال بزرگ تر كردن جيب خودشان هستند. به هر قيمتي. حتي در سطح جهاني. كساني كه خودشان بانك ها را به وجود آوردند. كساني كه ضرب المثل پول، پول مي آورد را اختراع و اجرا مي كنند...
چند وقت پيش فكر مي كردم كه شايد بايد به دوران مبادله كالا به كالا برگرديم...سه‌شنبه ۷ بهمن ۱۳۹۹ - ۶:۵۶ صبح
پاسخ: سلام. قطعاً همين‌طور است. كساني هستند، همان اشراف، سرمايه‌داراني كه به جاي كار كردن، سرمايه‌شان است كه پيوسته سرمايه ايجاد مي‌كند. اما نه با توليد، بلكه با «ربا». همان كه به خوبي فرموديد: پول پول مي‌آورد! پول بايد پول بياورد، اما به شرط آن‌كه پول از توليد به دست آيد. امروزه بانك‌ها بدون توليد پول ايجاد مي‌كنند و در نتيجه يك تعادل به هم مي‌خورد: «برابري توليد با پول». در جامعه سالم، هميشه پول از توليد كالا يا خدمات به دست مي‌آيد، (البته از نظر آدام اسميت فقط توليد كالا يك كار مولّد است و توليد خدمات كار غيرمولّد حساب مي‌شود، يعني ثروت در جامعه توليد نمي‌كند). بنابراين قيمت‌ها هرگز تغيير نمي‌كند، مگر آن‌كه واقعاً يك مشكلي در منابع آن كالاي خاص ايجاد شود، مثلاً معدنش تمام شود و پول هرگز ارزش خود را از دست نمي‌دهد و ثبات دارد. امروز اين تعادل را از بين برده‌اند. نيازي به تهاتر نيست (كالا به كالا)، نيازي به پولطلا هم نيست (نظريه‌اي كه برخي دارند)، كافيست «خلق پول» موقوف شود. كار تمام است. همين اسكناس‌هاي ريال به ثبات مي‌رسند. تشكر.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN