اثبات حجيت نفس بر مبناي 16 (Hex):
0. مغالطه عيني «استناد خود به استاد»
1. مغالطه عيني «استقامت دليل حجيّت»
2. مغالطه عيني «انتقال قهري ولايت فرهنگي»
3. مغالطه عيني «گفتم، عمل نكرد»
4. مغالطه عيني «ضرورت به جاي كيفيت»
5. مغالطه عيني «جواز معاصي خُرد»
6. مغالطه عيني «كپي برابر اصل»
7. مغالطه عيني «فقط من كار ميكنم»
8. مغالطه عيني «انقياد به جاي طاعت»
9. مغالطه عيني «آغاز حركت از تولّي»
a. مغالطه عيني «ضرورت گمانهزني در رفتار من»
b. مغالطه عيني «اجمال در كلام»
c. مغالطه عيني «شروط ناممكن»
d. مغالطه عيني «فرياد در بحث»
e. مغالطه عيني «تسلط بر انديشه استاد»
f. مغالطه عيني «در بيماري هم وقت ميگذارم»
بالاخره پس از كلّي اصرار
نامه را داد كه بخوانم
من هم از بخش سوم نامه
عناوين مغالطههايي را كه ذكر كرده بود برداشتم
مغالطه عيني خيلي تفاوت دارد با مغالطه نظري
بهترين مثال مغالطه عيني
همان كاري است كه مسعود رجوي با نيروهاي سازمان منافقين ميكند
كه قادر نيستند به اشتباهات او پي ببرند
و اگر هم پي ببرند
قادر نخواهند بود از سازمان جدا شوند!
براي هر كدام از اين مغالطات توضيحات جالبي هم نوشته است
ببينم آيا امكان رسانهاي كردنش فراهم خواهد شد...!
نظرات
اعظم: بالاخره اين دختره مراوبلاگ نويس كرد البته تازه كارهستم وهنوزمطلب خاصي ننوشتم.
يكشنبه ۳ بهمن ۱۳۸۹ - ۷:۰۲ صبح
پاسخ: اميدوارم خوب بنويسيد، موفق باشيد!
ريحانه:
هركس بميرد وامام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهليت مرده است.
سلام خداقوت
بروزم منتظر حضورتون انشالله
جمعه ۱ بهمن ۱۳۸۹ - ۱:۵۴ عصر
پاسخ: :)
ت:
مرسي مي خواستم پيشنهادم را بدهم من هم به دنبال برنامه نويسي نبودم مي خواستم بگويم اين قدر خوب توضيح داديد كه هر مبتدي علاقه مند مي شود غرض تعريف از اطلاعات شما بود همين
چهارشنبه ۲۹ دي ۱۳۸۹ - ۸:۲۴ عصر
پاسخ: :)
ت:
خيلي مچكر
شما از نوزادي ياد گرفتيد
بعد هم ز گهواره تا گور دانش بجو ي
بعد هم مگه من چند سالمه!!!:(
چهارشنبه ۲۹ دي ۱۳۸۹ - ۸:۰۰ عصر
پاسخ: :) جهت مطايبه عرض شد! جيميل ما هم امروز كار نميكند و گرنه يك نسخه از ابزار آموزش برنامهنويسي براي شما ارسال ميكردم.
رها: نه نمي شه با چنين زني زندگي كرد اما شما مثل اين كه خيلي ناراحتيد در ضمن بابت اين كه مي اييد به وبلاگ قوت قلبيد اما نظرات خودتان را نمي گوييد كه در كجا با من موافقيد و كجا مخالف چرا نمي گوييد برايم نظرتان مهم است نگفتيد استاد عرفان كه بود حالا ديديد چرا مي گفتم شبيه هستيم وقتي از برنامه هايتان مي گوييد لذت مي برم مي خواهم پر در اورم ناراحت نباشيد خدا كمك مي كند اما مي خواهم يك مطلبي را به شما بگويم مي گذارم حضوري بهتان بگويم
چهارشنبه ۲۹ دي ۱۳۸۹ - ۴:۱۴ عصر
ت:
ما هم به برنامه نويسي علاقه مند شديم با اين توضيحات از كجا بايد شروع كرد اگر ابتداي راهيم؟
چهارشنبه ۲۹ دي ۱۳۸۹ - ۴:۰۷ عصر
پاسخ: ؟؟؟ برنامهنويسي!؟ عجب...! براي شما يه كم دير نيست؟! :)
حنانه:
سلام الان دارن دانلود ميشن دستتون درد نكنه
نه زياد حرف نزديد تازه كم هم بود چون بحث مورد علاقه منه
براي شروع چه زباني مناسبه؟
راستي يه خاطره بگم بخنديد! يه بار قرار شد براي مدرسه مون(واحد تربيت بدني) وبلاگ بسازم. بعد منم رفتم چند تا عكس رو توي كد هاي قالب جايگزين كردم و وبلاگ رو ساختم به يكي از كادر
مدرسه مون گفتم من زبان htmlبلد نيستم اگر هم طرحي براي قالب بدم توي فتوشاپ ميسازم و بعدش بايد بديد براتون ترجمه كنن به html بعد اونم گفت مترجم گوگل خيلي قدرتمند و خوبه براي ترجمه ها از اون استفاده كن!!! منم چيزي نگفتم كه خجالت نكشه!
چهارشنبه ۲۹ دي ۱۳۸۹ - ۳:۴۸ عصر
پاسخ: سلام. آسونترين زباني كه بتوني با اون برنامه بنويسي! همين برنامه ارسالي را امتحان كن، فعلاً! :)
حنانه:
سلام دايي خوبيد؟
دانشگاه شريف كلاس هايي داره(مدرسه زمستانه) كارگاه سه روزه
علوم كامپيوتري مخصوص دانش آموزان اول و دوم دبيرستان كه معلم رياضيمون من و چند تا از دوستام رو معرفي كرد و قرار شد بريم تو سايتش ثبت نام. متوجه شدم كه بين افرادي كه ثبتنام ميكنن افرادي كه توي اون كلاسا شركت كنن رو خودشون انتخاب ميكنن منم دلم ميخواست حتما انتخاب شم! توي يكي از سوالاش نوشته بود برنامه نويسي بلدي؟ اگه بلدي چه زباني؟ منم نوشتم html
اخه ياد بيل گيتس افتادم كه براي ارائه ويندوز بلوف زده بود و همون
بلوف باعث تحول و پيشرفتش شد حالا 8 بهمن ميگن كيا انتخاب شدن و كلاسا 4 تا6 اسفند هست و من ميخوام تا اون موقع حداقل يه ذره بلد باشم html كه اگه انتخاب شدم آبروم نره! شما سايت خاصي يا مثلا كتاب (ايبوك) سراغ دارين كه خيلي خلاصه و فشرده يه چيزايي ياد بگيرم؟(البته الانم توي كد هاي قالب وبلاگ دستكاري ميكنم و خيلي كم بلدم)
سهشنبه ۲۸ دي ۱۳۸۹ - ۷:۵۸ عصر
پاسخ: أحسنت...! فقط يه كم زود نيست تشريف ببريد دانشگاه شريف! جالبه! خب، من دو تا فايل آموزشي براتون ارسال كردم. اگر نرسيد خبر بدهيد! Html زبان سادهاي است، ولي زبان برنامهنويسي نيست! يك زبان قاعدهمند براي فرمت دادن به متن است، همين! به همين جهت بهش ميگويند: «فرامتن» يا «ابرمتن»! چون متن همراه با فرمت و ساختار و شكل است. زبانهاي متعددي ساخته شده كه از آنها ميشود در توليد Html يا ايجاد تغيير در آن استفاده كرد. گروه اول در سمت سرور وب و دوم در سمت دستگاه رايانه كاربر وب كاربرد دارد. شركتهاي متعددي براي هر كدام از اين دو بخش زبان طراحي كردهاند بعضي تصور ميكنند برنامهنويسي نياز به دانش رياضي قوي دارد، شايد به همين جهت است كه معلم رياضيتون مسئول اين انتخاب شده است، در حالي كه به نظر بنده برنامهنويسي نياز به «منطق» قوي دارد. حالا شما بگو «منطق رياضي». ولي ما هم يك منطقي در حوزه داريم كه يونانيها هزارها سال پيش تدوين كردهاند. ما به آن منطق ارسطويي ميگوييم. در هر صورت گمان بنده اين است كه برنامهنويسي بيش از رياضي، نيازمند به «قدرت تصوّر» (Imagination) است و فكر كنم اين چيزي است كه در هندسه بسيار تقويت ميشود، خصوصاً هندسه فضايي. ميگويند افلاطون كه فلسفه تدريس ميكرد، كساني كه هندسه نخوانده بودند را راه نميداد! اميدوارم موفق باشيد. راستي، براي اينكه شايد مشتاق ياد گرفتن برنامهنويسي هم باشيد، يك برنامه كوچك برايتان ارسال كردم كه بيل گيتس براي همين روزها نوشته است، برنامهاي كه بتوان با آن خيلي ساده برنامهنويسي را ياد گرفت. اين برنامه خيلي ساده است ولي منطق ساخت و طراحي الگوريتم را در فرد تقويت ميكند. اين را نوشتهاند كه بچههاي دبستاني با آن برنامهنويسي را ياد بگيرند! البته براي انگليسيزبانها... براي ما دبيرستانيها فقط ميتوانند با اين ابزار كار كنند. شما به سادگي آن توجهي نكن، سعي كن با استفاده از ابزارهايي كه به شما ميدهد برنامه بنويسي، چند مثال ساده و قشنگ هم در خود دارد. همينكه شما با اين زبان ساده برنامه بسازي، كمكم مهارتهاي مورد نياز براي برنامهنويسي را پيدا خواهي كرد. يك چيزي را هم خصوصي بگويم چون فاميل هستيم، اگر كسي برنامهنويسي را ياد بگيرد، تفاوتي نميكند كدام زبان را بلد باشد؛ بيسيك، C، پاسكال، كوبول، فرترن و... برنامهنويسي كه قدرت ذهني است، اگر پيدا كني زبان اصلاً مهم نيست. چون هر وقت بخواهي ميتواني با چند روز وقت گذاشتن دستور زبان جديد را بياموزي! مثالي ميزنم: شما اگر بخواهي استاد شيمي شوي و به زبان انگليسي تدريس كني. خيلي ناداني است كه اول انگليسي ياد بگيري و بعد شيمي را به زبان انگليسي آموزش ببيني. راه سادهتر اين است كه شيمي را ياد بگيري به همان زباني كه بلدي، يعني فارسي. بعد اگر خواستي براي انگليسيزبانها صحبت كني فقط نياز به انگليسي داري و دوباره نميخواهد كه شيمي را از اول به انگليسي بخواني! خيليها كه ميبيني تلاش ميكنند برنامهنويس شوند و نميتوانند چون خيال ميكنند بايد از C كه دشوارترين زبان است شروع كنند! اين زبان به دليل سطح پايين بودن (نزديكي به زبان ماشين، يعني زباني كه سختافزار آن را درك ميكند) خيلي پيچيده است. اينها كساني هستند كه سرنا را از سر گشادش ميزنند. يا وسط راه خسته ميشوند و يا زحمت زيادي بايد بكشند تا به نتيجه برسند. دايي شما به اين زبانها برنامه نوشته است: بيسيك، پاسكال، فرترن، C، جاوا، PHP و ميداني كه حتي يك روز هم در كلاس كامپيوتر شركت نكرده، امروز هم مدعي است به هر زباني ميتواند برنامهنويسي كند، به شرط اينكه يك هفته وقت داشته باشد مطالعه كند و ياد بگيرد. چرا؟ چون همين روش را عمل كرد! اگر خواستي تفاوت Knowledge و Skill را هم يك روز برايتان خواهم گفت. برنامهنويسي يك مهارت است و بايد تمرين كني، برنامه بنويس تا برنامهنويس شوي! مثل رانندگي ميماند. خيلي زياد نوشتم، نه! :)
يك مبارز فرهنگي:
ببين عزيز دلم! جناب آقا سيد!
بنده چندين و چند سال است كه هم پدر زنت رو مي شناسم و هم شما رو و حتي چند روزي هم در سفر، يار و همكار هم بوده ايم در حدود چهار، پنج سال پيش.
بنده معتقدم برخي از آفت هايي كه شما در پدر زنت ديده اي و امروز كوس رسوايي انها را براي همه در اينجا مي زني، همان معضلي است كه به نحو ظريف تري در خود تو هم وجود دارد و ناخواسته بر شاخه اي نشسته اي كه بن آن را مي بُري.
تو نيز چه بخواهي و چه نخواهي داراي نوعي جزميت غيرقاعده مندي، كه در موارد بسياري در پي تئوريزه كردن آن هستي و بدتر اينكه رنگ و لعاب شرعي هم به آن مي دهي و مقدسش مي نماياني؛
و اين همان بزنگاه است كه متاسفانه گرفتار آني و بر اين اساس است كه به خود حق مي دهي كه پدرزنت را كه در گذشته اي نه چنان دور، مريد او بودي و او را يگانه استاد خود مي دانستي و به خاطر او به مسئول موسسه قبلي ات پشت كردي، اكنون چنين به لجن بكشي و مفتضح نمايي و احساس نمايي كه الحمدلله «مشروعيش را شكسته ام».
سهشنبه ۲۸ دي ۱۳۸۹ - ۱:۲۳ صبح
پاسخ: برادر عزيزم. نكتهاي در نظر شما مغفول مانده است به نظرم. مشكل همان جزميّت است كه بايد شكسته شود، هر گاه بدون حجّت به دست آيد. اما بنده به شما خيلي ارادت دارم سيدجان، اولاً. ثانياً بنده هيچگاه به مسئول پشت نكردم. يادتان نيست اولين جزوهاي كه در اصول نوشتم، در تطبيق مباني اصول آسيدمنير با حلقه اول شهيد صدر آوردم خدمت ايشان و تفقد فرمودند. هيچگاه به ايشان خاطرم نيست كه بيادبي يا بياحترامي كرده باشم و حتي يكبار يادم هست خدمت ايشان رسيدم و عرض كردم اگر شما آن شخص را نادرست ميدانيد و اين كارها را غلط بفرماييد چون بنده به شخص بسته نيستم. ايشان هم اصرار كه ادامه بدهيد و دعا هم برايم كردند. ميدانيد كه هميشه هم ارادات خود را به مسئول ابراز كرده و همچنان ميكنم. شما خبر نداريد ولي اساساً از طريق آشنايي با ايشان دفتر را شناختم و به وسيله ايشان وارد اين فضا شدم. اما آن دو سال كه پرنده پر نميزد و جز تلفنچي شخص ديگري آنجا نميآمد، گرفتار اين پدرزن شدم كه اصرار و ادعا داشت مبناي عمل خود را روش استاذنا قرار داده است. ميدانيد كي فهميدم دروغ ميگويد؟ آن زمان كه درگير شد به گفتههايش شك كردم جزوات سيد را مطالعه كردم و ديدم اصلاً بيراهه رفته است اين پدرزن. در جلسهاي جلوي همه دوستان اعتراض كردم و ايشان اعتراف كرد: من تمام اين سالها به روش خودم تطبيق كردم! دو سه نفر ديگر از دوستان هم صدايشان درآمد. ولي تفاوت بنده با دوستان اين بود كه چون دين خود را به شخصي گره نزده بودم كشيدم كنار و دو سال وقت گذاشتم و تمام جزوات دو دور اصول سيدنا را خوانم با مباحثه كامل و تازه فهميدم كه چقدر خاكي رفته است پدر زن. اين شد كه اين شد. بنده جزميّت اگر دارم در سلب است. بله در سلب پدر زن جزميّت دارم. در مبادي اصول هم آنچه استاذنا فرمودهاند در نهايت ظني است و حجيّت آن تمام نشده است. اكنون هم با دوستان مشغول يك بحث ريشهاي در فلسفه حجيت هستم. اگر اين شاخه را ميبرم، خود بر آن ننشستهام، شاخه منحرفي است كه بيم از آيندگان دارم اگر مذاق عرفاني پدرزن خوشايندشان بيايد و از مسير عقلانيت خارج شوند. آنچنان كه پدرزن شد. حالا كمكمك اين مغاطات را بيشتر باز خواهم كرد كه دوستان بانك اطلاعات نيز بدانند انحراف چگونه از عمل به نظر سرايت ميكند و شيطان ما چه تفاوتي با شيطان ساير علوم دارد! تشكر از اينكه قدم رنجه فرموديد. توفيقاتتان را از خداوند خواستارم.
رها: خواب بنده داره تعبير مي شه مثل اين كه الحمد الله
دوشنبه ۲۷ دي ۱۳۸۹ - ۷:۵۹ عصر
پاسخ: خواب... فكر نكنم... فعلاً كه ادامه همان دست و پا زدنهاي گذشته است. بنده كه شواهد جديدي نديدهام! تشكر
رها: با اين پدر زن مردانه سخن بگوييد شايد به تفاهم برسيد
دوشنبه ۲۷ دي ۱۳۸۹ - ۷:۴۸ عصر
پاسخ: مردانه... يعني بزنمش؟ :)
صبر:
بنده متوجه نمي شوم . مي شود توضيح دهيد چه فرقي بين برگشتن زوچ و برگشتن زوجه است ؟!!!
دوشنبه ۲۷ دي ۱۳۸۹ - ۱۲:۳۴ عصر
پاسخ: داداش شما كه فلسفه خواندهاي! برگشتن شما با برگشتن زن شما تفاوت ندارد؟! مگر شما از خانه رفتي بيرون كه بازگردي؟! مگر شما در خانه خودت نيستي الآن؟ پس كجا بايد بازگردي؟! اين يك بازي كودكانه است كه پدرزن سالهاست بدان مشغول است، بازي اين كه كي اول حرف بزنه بين دو تا بچه كه با هم قهر هستن! وقتي ميگويد دوست دارد زوج به زندگي باز گردد، يعني دارد اتهام ميزند كه زوج زندگي را ترك كرده است! اصل طرح اين مطلب يك تهمت است و پذيرش آن يعني پذيرش اتهامات دروغين پدرزن! حالا بگو ببينم «سياست ِ فرهنگ» با «فرهنگ ِ سياست» تفاوت ندارد؟!