انسانها تكتك كار ميكنند
اما
وقتي جامعه تشكيل ميشود
كارها در هم منحل ميگردد
تركيب ميشود
محصول چيست؟
در چه مسيريست؟
مقصد كجاست؟
جايي كه ساختارِ جامعه تعريف ميكند
وقتي واحد اندازهگيريِ كار «پول» باشد
نه طلا
نه نقره
بلكه اسكناس
برگههايي اعتباري كه ارزش واقعي ندارند
ارزش اسمي
ارزشي كه بانك به آنها ميدهد
و پيوسته از آن ميكاهد
هر وقت كه دلش بخواهد
سرمايه؛ محور ميشود
چرا؟
زيرا سرمايه است كه سود را تعيين ميكند
ربا را
قيمت كالا و خدمات را
در نسبت عرضه و تقاضا تعيين ميشود
تقاضا دست كيست؟
دستِ سرمايه
كلهپاچه را ببين
سيرابي
يك وقتي اضافات گوسفند بود
دورريختني
فقرا و كارگران برداشتند
پختند و انرژي زحمات خود كردند
قدرت بگيرند
چه شد؟
سرمايه روي آن دست گذاشت
تقاضا را بالا برد
وقتي كسي هست كه صدهزار تومان بخرد
ديوانه است هزار تومان به تو بفروشد؟
لاكچري شد
كلهپزيهاي ته خياباني
شدند طباخيهاي دو نبش سر خيابان
تميز و خوشگل و پر از تزئينات
غذا را هم ديگر در ظروف چيني سرو ميكنند
ديگر همان هم نصيب كارگر نميشود!
قرار بر اين نبود
قرار بر اين نيست
انقلاب قرار است در خدمت مستضعفان باشد
اما چگونه؟
اين شعار چگونه بايد محقق شود؟
وقتي ساختار جامعه عوض شود
وقتي
قدرت از سرمايه گرفته شود
وقتي
علم و قدرت و منزلت انسانها را با «پول» ارزشگذاري نكنند
روزي كه
رشتههاي دانشگاهي بر اساس درآمدشان پرانتخاب نشوند
اينهمه مردم نروند سراغ پزشكي مثلاً
ساختار را بايد دانشمندان طراحي كنند
تغيير دهند
شعارهاي اسلامي و مردمي انقلاب فقط آن روز محقق خواهد شد
با كاپيتاليزم نميشود!
كتب مولانا أميرالمؤمنين (ع): «أَسْرَعْتَ الْكَرَّةَ وَ عَاجَلْتَ الْوَثْبَةَ وَ اخْتَطَفْتَ مَا قَدَرْتَ عَلَيْهِ مِنْ أَمْوَالِهِمُ الْمَصُونَةِ لِأَرَامِلِهِمْ وَ أَيْتَامِهِمُ اخْتِطَافَ الذِّئْبِ الْأَزَلِّ دَامِيَةَ الْمِعْزَى الْكَسِيرَةَ، فَحَمَلْتَهُ إِلَى الْحِجَازِ رَحِيبَ الصَّدْرِ بِحَمْلِهِ غَيْرَ مُتَأَثِّمٍ مِنْ أَخْذِهِ، كَأَنَّكَ -لَا أَبَا لِغَيْرِكَ- حَدَرْتَ إِلَى أَهْلِكَ تُرَاثَكَ مِنْ أَبِيكَ وَ أُمِّكَ. فَسُبْحَانَ اللَّهِ! أَمَا تُؤْمِنُ بِالْمَعَادِ، أَوَ مَا تَخَافُ نِقَاشَ الْحِسَابِ؟ أَيُّهَا الْمَعْدُودُ كَانَ عِنْدَنَا مِنْ أُولِي الْأَلْبَابِ، كَيْفَ تُسِيغُ شَرَاباً وَ طَعَاماً وَ أَنْتَ تَعْلَمُ أَنَّكَ تَأْكُلُ حَرَاماً وَ تَشْرَبُ حَرَاماً» (نهجالبلاغه، نامه41)
به سرعت حمله كردى و با عجله بر بيت المال پريدى و آنچه در قدرت داشتى از اموالشان كه براى زنان بيوه و يتيمان آنها نگهدارى مى شد ربودى. همانند گرگ چالاكى كه بزغاله مجروح و استخوان شكسته اى را بربايد، آن گاه آن را با خاطرى آسوده به سوى حجاز حمل كردى بى آنكه در اين كار احساس گناه كنى. دشمنت بى پدر باد، گويا ميراث پدر و مادرت را براى خانواده ات مى بردى. سبحان الله آيا به معاد ايمان ندارى و از بررسى دقيق حساب روز قيامت نمى ترسى؟! اى كسى كه در گذشته نزد ما از خردمندان به شمار مى آمدى، چگونه آب و غذايى را گوارا مى نوشى و مى خورى در حالى كه مى دانى حرام مى خورى و حرام مى نوشى؟ (ترجمه مكارم)