به نام خدا

در پارسي‌بلاگفسنجان نيمه آماده

دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸ - ۸:۰۰ صبح

خير
ديگر كه نمي‌شود فسنجان پخت
وقتي گردو اين‌طور گران باشد
دور فسنجان را بايد قلم گرفت

برنامه ما همين بود
فسنجان را حذف كرديم
در حالي‌كه
مريم و سيدمرتضي خيلي دوست دارند

اتفاقي ديدم
در مغازه‌اي محلّي
تعداد زيادي آورده بود و فروش نداشت انگار
مشتري ندارد خب
گردو و بادنجان و رب انار را چه كسي مي‌خرد؟!

خير
پولي از كسي براي تبليغ كالايي نگرفته‌ام
فقط يك تجربه است
تجربه‌اي شخصي
مي‌خواهم اين‌جا بنگارم

مريم گفت ننويس
ياد مي‌گيرند و مي‌خرند و گران مي‌شود
ديگر گيرمان نمي‌آيد
ولي من مي‌نويسم



وقتي اين محصول را ديدم
مزه‌اش را انگار حس كردم
ناخودآگاه ذهنم رفتم سراغ فسنجان
گفتم تست كنم
قيمت زده بود 14 هزار تومان
تخفيفي مي‌داد ده هزار
يك شيشه خريدم
آوردم خانه و مزه كردم

بله خودش بود
كمي تغيير نياز داشت
ولي
بيس و پايه مواد فسنجان را داشت!

وقت نبود قلقلي درست كنم
اين شد كه گوشت چرخ‌كرده را با پياز رنده شده تفت دادم
پياز خيلي در غليظ كردن خورش نقش دارد
وقتي رنده شود

كمي ربّ انارش را زياد كردم
تا جايي‌كه مزه‌اش را بپسندم
و بعد
براي اين‌كه بچه‌ها دوست داشته باشند
دو سه قاشق شكر در آن ريختم
فسنجان ترش به روش گيلاني را دوست ندارند
نبايد هم داشته باشند
اقتضاي هر منطقه‌اي غذاي همان منطقه است
غذاهاي شمال
با هواي مرطوب و شرجي
ترش بودن است
و اقتضاي مناطق كويري و خشك
غذاهاي شيرين

معمولاً كمي پودر كاكائو هم مي‌ريزم
اين‌بار هم ريختم
طعم آن را كودك‌پسند‌تر مي‌كند
و رنگ آن را
البته كه تيره‌تر!

فوق‌العاده شد
فسنجاني كه با اين محصول ايراني پختم
اسم آن را گذاشتيم فسنجان نيمه آماده
بچه‌ها سفارش دادند چندتايي بخريم
شايد ديگر گيرمان نيايد
وقتي كه اين پست برود روي وبلاگ
مشتري پرورده گردو و بادمجان شايد زياد شود! :)

قال علي (ع): «صَاحِبُ السُّلْطَانِ كَرَاكِبِ الْأَسَدِ، يُغْبَطُ بِمَوْقِعِهِ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَوْضِعِهِ.» (نهج‌البلاغه، ح263)
همنشين سلطان مانند كسى است كه بر شير سوار است، ديگران به مقام او غبطه مى خورند ولى او خود بهتر مى داند در چه وضع خطرناكى قرار گرفته است. (ترجمه مكارم)


مطلب بعدي: سيخ كوبيده مطلب قبلي: لازانياي متفاوت

نظرات

سلام: در ضمن خانم معلم ديگه تصميم نگيريد اينجا پيام نگذاريد امتحان شده و جواب نميده...به قول شهيد آويني من از راه رفته با شما صحبت مي كنمچهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۸ - ۲:۰۲ صبح
پاسخ: نظر لطف شماست. شرمنده فرموديد. خدا يارتان.
سلام: تا بحال جايي نشنيده بودم‌پياز رنده شده خورشت رو غليظ مي كنه...ژالب بود واقعا...
خانم معلمي كه اينجا پيام گذاشتيد اجازه هست منم راهنمايي كنم؟
اضافه بر فرمايشات نويسنده كه كاملا كاربردي هست يه مطلبي از يه خانم ايراني كه در استراليا زندگي ميكنه خوندم كه دقيقا راست كار شماست...در تلگرام به كانال قلمدار بريد @ghalamadar و بعد در خود كانال عبارت زير رو سرچ كنيد
روز نگار 1
كه موضوعش درباره روش مدرسه دختر خانم در ساكت كردن بچه هاست...اگر عملي كرديد و جواب داد ما رو هم در جريان بگذاريد چهارشنبه ۱۰ مهر ۱۳۹۸ - ۲:۰۰ صبح
پاسخ: من نيز نشنيده بودم. تجربه كردم. يعني هميشه پياز را با چاقو ريز مي‌كردم و سرخ كرده و به غذا اضافه. بعد ديدم بچه‌ها گاهي از پيازهايي كه در غذا مي‌بينند شكايت مي‌كنند. دوست ندارند يعني. امتحان كردم كه رنده كنم. خيلي بهتر شد. يعني پياز در غذا بود، مثلاً در قيمه، ولي ديده هم نمي‌شد. پس بچه‌ها با آن مشكلي نداشتند. ناگهان متوجه شدم هر چقدر پياز بيشتري رنده مي‌كنم، پس از كمي تفت دادن و اضافه كردن به خورش، آب خورش غليظ‌تر مي‌شود. همان كاري را انجام مي‌دهد كه آرد. ممنون از توجه شما. در پناه خدا.
....: سلام وقتتون بخير
تصميم داشتم ديگه تو وبلاگتون كامني نگذارم
ولي خب الان خودم گير افتادم و گذاشتم
آقاي موشح امسال دانش آموزام فوق العاده شيطونن و نميدونم باهاشون چكار كنم اصلا حتي فرصت درس دادن بهم نميدن. تا اين حد
ممنون ميشم راهنماييم كنيد:(دوشنبه ۸ مهر ۱۳۹۸ - ۲:۳۶ عصر
پاسخ: سلام. وقت شما هم به خير. بستگي داره چند سالشون باشه. اگر اول و دوم دبستان هستند، خب طبيعي‌ست. چنين كودكاني نمي‌توانند بيش از ده دقيقه در يك جا بنشينند! مگر با زور كتك و ترس و اضطراب!!! تنها چيزي كه بچه‌ها رو آروم نگه مي‌داره «قصه» و «خاطره»ست، يا «مسابقه» و «رقابت». مثلاً: بچه‌ها ايني كه توي دست منه يه آدامسه! اينو به كسي مي‌دم كه فوري جواب اين سؤال رو بده! يا: من ده دقيقه مي‌خوام اين بحث رو توضيح بدم، اگر هر كدوم از شما بيشتر از بقيه آروم باشه و گوش كنه، اين شكلات رو بهش مي‌دم آخر درس! يا: بچه‌ها داشتم مي‌اومدم يه اتفاق عجيب تو خيابون افتاد، اگر آروم باشيد براتون تعريف مي‌كنم! يا: امروز مي‌خوام يه داستان براتون تعريف كنم. اگر شيطوني نكنيد و آروم باشيد مي‌تونم بگم، وگرنه اصلاً تعريف نمي‌كنم. يه روزي چهار تا گوسفند توي يك دهي زندگي مي‌كردند، يه گرگي اومد و دو تا از گوسفندها را خورد... راستش هر بچه‌اي قلق خودش را دارد. بعضي‌ها به هيچ صراطي مستقيم نيستند. نياز به اعتماد دارند. دوست داشته شدن. بچه‌ها بايد به معلم اعتماد كنند و اين ساده به دست نمي‌آيد. گاهي بايد با آن بچه‌هايي كه شرورتر هستند خصوصي صحبت كرد. از آن‌ها كمك خواست تا كمك معلّم شوند. بعد همان‌ها در كلاس آرام مي‌شوند و ديگران را نيز توصيه به آرامش مي‌كنند. معمولاً هر گروهي يكي دو تا رهبر دارد براي هرج و مرج. اگر با روش‌هاي عادي نشود كنترل كرد، بايد آن يكي دو تا را جدا از بچه‌هاي ديگر متقاعد كرد. يك روش كلي شايد نتوان گفت. من تجربه كلاس‌داري زياد ندارم. ولي يكي دو باري كه پيش آمده، با عوض كردن شيوه حرف زدنم حواس همه را جلب كردم. مانند يك بازيگر، بايد حروف و كلمات را شمرده و بلند و با ادا بيان كرد، براي كم سن و سال‌ها. البته بايد فرصت استراحت هم به كودكان داد. ده دقيقه آرام بودند، فرصت داشته باشند چند دقيقه هم به حال خودشان رها شوند. در پناه خدا.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر19نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1387با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1375نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN