مصاحبه با طلبهبلاگ درباره حضور طلاّب در اينترنت
پرسشهايي را ايميل كردند و پاسخ آنها را كه دادم تبديل شده است به اين مصاحبه اينترنتي. در دو سايت منتشر شده است كه دومي از اولي نقل قول كرده.
يكي از برادران طلبه كه دستي در اينترنت دارد دعوت به مصاحبه كرد، با ايميلي كه ارسال كرده بود.
عجب حكايت خفني دارد ژورناليسم! قبول نكردن دعوت به مصاحبه را، از باب احساس رفاقت و انسي كه با طلبهها دارم، در قالب اعتراضاتي به وضع موجود بيان كردم. آخر هم عرض كردم كه نميخواهم مصاحبه نمايم و دست از سر بنده بردارد. امّا...
ايميل وحشتناكي برايم ارسال كرد! همان اعتراضات را تبديل كرده بود به متن مصاحبه، ويرايش نموده و اسم افراد را هم حتي حذف نكرده، ديوانهكننده بود! تصور اينكه اگر منتشر ميشد... اولتيماتوم هم داده كه فرصت نداري و زود اين را OK كن كه بدهم نشر! گفتم اخوي اگر اين را پابليش كني، اختلافي عميق بين بنده و بسياري از نزديكترين رفقايم ايجاد خواهي كرد كه اگر برايت گفتم حقايق را، نه اينكه اينطور بيپرده علني نمايي و ملاحظه شرايط اجتماعي نكني! وعده كردم كه خودم برايت يك مصاحبه مينويسم و دست از اين نوشته بردار. اين شد كه اسامي را حذف كردم و متن را چالشزدايي نمودم و اين را تنظيم كردم، بسيار تلطيفشدهتر. اگر آن متن اوليه را... خدا به خير آورد.
وقتي فساد ژورناليسمِ سكولارِ ليبرال يقه ما را ميگيرد، مسلماني كه نميشناسد، به هر دريوزگي چنگ ميزند و كثافات منفعتطلبانهاش را مهارگسيخته به ميدان ميآورد، تا مقبوليت اجتماعي خبرنگاري را سهم خود سازد! براي خبرنگار، خبرسازي مهم است، نه اصلاح اجتماع!
بيشک دليلي بوده كه توجهات جلب شده؛
عنوان، تصوير يا توضيحي كه براي اين مطلب آمده،
دليل را بنويس و دگمه دانلود را كليك كن.
بررسي براي باراندازي...