طرح توسعه شبكه انديشه
طرح مانند بسياري ديگر از طرحهايم دو بخش عمده دارد؛
بخش اول با بيان صورت مسأله و تحليل آن به يافتن علّت مشكل پرداخته و موانع عملي تحقق هدف را روشن ميسازد و در نهايت با بيان نكتهاي مهم مخاطب را آماده شنيدن يا خواندن طرح اصلي مينمايد.
بخش دوم به توصيف سازوكاري ميپردازد كه من نام آن را شبكه انديشه گذاشتهام. سازوكار طرح در اين بخش توضيح داده شده است.
دوست ما دوستي داشت در تهران كه كار پخش كتب اسلامي را بر عهده گرفته بود. در ميدان انقلاب هم دفتر داشت. ما را بردند به ديدار ايشان و گفتند كه سرمايهگذاري پيدا شده و حاضر است تا فلان مبلغ هزينه كند، تا ما يك سيستم قدرتمند توزيع كتابهاي مذهبي و اسلامي راهاندازي كنيم. گفتم چه نيكو! گفتند منتها ميخواهيم از طريق سايت آن را پوشش دهيم. سال ۸۳ بود و هنوز كتاب روي اينترنت فروش نميرفت. اصلاً كاربر اينترنت هم آنقدر نبود كه حالا هست. مدتي وقت خواستم. آمدم قم و دو سه هفتهاي فكر كردم. بنده خدا تماس ميگرفت و دنبال طرحش بود، ولي من همچنان دنبال سلوشن ميگشتم. تا آنجا كه خدا لطفي كرد و بارقهاي به ذهنم زد. سرنخ قضيه را گرفتم و تا ته آن رفتم و اين طرح از آن درآمد. حيف كه اين طرح نيز چون ساير طرحهايم اجرايي نشد. ميدانيد چرا؟ آن سرمايهگذار يكي از اقوامش را كه مسئوليتي داشت معرفي كرد، تا طرح را تأييد كند، پس كار ما منوط به تأييد ايشان شد. مرا هم خبر كردند و سه نفري (من و دوستم و سفارشدهنده طرح يعني دوست دوستم) رفتيم پيش ايشان. ايشان طرح را خوب خوانده بود. برگشت و از دوست دوست من كه مسئول كار بود پرسيد اين طرح را كه نوشته؟ او هم مرا معرفي كرد. ايشان مرا خطاب قرار دادند و فرمودند: آيا شما در بازار كار كردهايد؟ گفتم: نه! ولي بازار را ميشناسم. گفت من طرح را كه خواندم يقين كردم آنكه اين طرح را نوشته بازاري است و كلّي در بازار كار كرده است! ابتدا خوشحال شدم از اين حرف. چون معنايش اين بود كه در كارم موفق بودهام. ولي بعد با طرح مخالفت كرد، گفت اين طرح زياد بازاري است و مناسب كار اسلامي و مذهبي نيست! خُب، اين است ديگر!!!
بيشک دليلي بوده كه توجهات جلب شده؛
عنوان، تصوير يا توضيحي كه براي اين مطلب آمده،
دليل را بنويس و دگمه دانلود را كليك كن.
بررسي براي باراندازي...