نمودار شناسنامه تهذيبي طلبه
سرفصلهاي اصلي اينها هستند: شركت در كارگاه آموزشي، التزام عملي و رفتاري، (واي چقدر زياد است، هشت تا را ميپرم)، مهارتهاي اخلاقي، مهارتهاي عبادي، مهارتهاي ادعيه و زيارات. اين نمودار را از روي فرمهاي توليدي خلاصه و جمعبندي كردم.
اصلاً ديوانهكننده است، مگر ميشود؟! مگر داريم؟! مگر جواب ميدهد؟! من كه خيلي فكرم درگير اين بيفكري شد. خيلي شديد. بنده خدا تماس گرفت كه ميخواهيم سامانهاي طراحي كنيم. كلّي فرم تحويلم داد. مرا برنامهنويس معرفي كرده بودند به ايشان و صرفاً ميخواست قيمت بدهم و برم سر كدنويسي. يك سامانه تحويلشان بدهم كه اين فرمها را بشود داخل آن ثبت و ضبط كرد و گزارش گرفت. واي از گزارشاتي كه از اين سامانه بيرون ميآمد! ترسآور و هراسانگيز!
براي هر طلبه يك مجموعه فرم درست كرده و تحويل يك آدمي ميدادند كه معاون تهذيب مدرسه علميه قرار بود باشد. سال اول سه عدد فرم داشت؛ يكي براي نيمسال اول، پشت و رو پر از سؤال، يكي عين همان براي نيمسال دوم، البته با سؤالاتي تا حدّي متفاوت. يكي هم كارنامه تهذيبي نهايي براي سال اول طلبگي كه از مجموع آن دو فرم استخراج ميشد. حالا فكر كنيد براي هر سال طلبگي همين روند ادامه داشت، ولي با سؤالاتي كه مدام رشد ميكرد و شاخ و برگ پيدا ميكرد. مثلاً: اجتناب از تملّق و تأثير نپذيرفتن از تملّق! عدم وابستگي به جاه و مقام. قانع بودن به حداقل نيازها و طمع نداشتن. داشتن اشتياق نسبت به انجام روزههاي واجب! ميل به طهارت و اجتناب از نجاسات.
اول براي اينكه بفهمم چه خبر است، تمام فرمها را، تمام فيلدها را در اين نمودار جمع كردم. دستهبندي كردم و به ساختار آن رسيدم. بعد رفتم پيش مسئول آن و نهي كردم از اين شيوه ورود به موضوع. گفتم كه تهذيب از اين مسير درست نميشود و هيچ انساني از اين راه آدم نخواهد شد. گفتم اول بايد آيةالله فلان به جاي «سرير» سوار يك ماشين معمولي شود، به جاي خانه در فلانجا، در فلانمحل ساكن گردد و كلّي حرف ديگر زدم. آقاجان، تربيت و تهذيب از بالا به پايين مثل آبشار سرازير ميشود. وقتي خودش كولر گازي دارد كه نميشود به طلبه قناعت ياد داد كه به پنكه راضي باشد. اين گفتگو خيلي سريع نتيجه داد؛ ديگر با من تماس نگرفتند!
بيشک دليلي بوده كه توجهات جلب شده؛
عنوان، تصوير يا توضيحي كه براي اين مطلب آمده،
دليل را بنويس و دگمه دانلود را كليك كن.
بررسي براي باراندازي...