به نام خدا

در پارسي‌بلاگكتاب به زبان ساده

دوشنبه ۱۷ خرداد ۱۳۹۵ - ۵:۱۶ صبح

آيا مي‌شود يك كتاب را در بيست دقيقه خواند؟
خواندن يك كتاب معمولاً چقدر طول مي‌كشد؟
براي يك كتابخوان حرفه‌اي
مثلاً كتابي كه 176 صفحه داشته باشد؟

واقعاً مي‌شود؟
بله، مي‌شود
بدون تندخواني؟
بله، بدون تندخواني
البته به شرط آن‌كه...

اصلاً در يك كتاب چه نوشته مي‌شود؟
يك كتاب مملوّ از جمله‌هاست
جملاتي كه نهاد و گزاره دارند
و واژگاني كه به هم پيوند مي‌خورند
تا تركيباتي جديد بسازند
«حرف» كتاب كجاست؟ آن‌چه «مي‌خواهد» بگويد؟
واژگان كه تازه نيستند
آن‌ها پيوسته تكرار مي‌شوند
از كتابي به كتاب ديگر
چه چيزي در يك كتاب تازگي دارد
كه ما مبادرت به خواندن آن مي‌كنيم؟
چيزي كه تكراري نيست
و احساس مي‌كنيم كه به خواندن آن نياز داريم؟

به نظرم
كتاب سه خدمت به ما عرضه مي‌كند
سه دليل وجود دارد
براي خواندن يك كتاب

نخستين كاري كه كتاب مي‌كند...
اصلاً چرا كتاب؟
هر نوشته‌اي
پيوند و ارتباطي ميان مفاهيم برقرار مي‌كند
نسبت‌هايي
كه پيش از اين ميان مفاهيم وجود نداشت
مهم‌ترين هدف همين است
از نوشتن
اين‌كه همان نهادهاي هميشگي
با گزاره‌هاي جديدي پيوند بخورند
گزاره‌هايي كه آن‌ها هم تكراري هستند
اما
ارتباط‌ها جديدند
ارتباطي كه قبلاً به ذهن ما هم خطور نمي‌كرد
مثلاً «آب در صد درجه به جوش مي‌آيد»
آب را مي‌شناختيم
نقطه جوش در صد درجه را هم
اما آن‌چه اين گزاره به ما مي‌دهد
يك «اطلاع» تازه است
«نسبت ميان آب و نقطه جوش صد درجه»

ما اگر بخواهيم «متن» را بكاويم
و داده جديد دريافت كنيم
داده‌ها همين «نسبت‌ها» هستند
نسبت‌هايي كه ميان «مفاهيم» برقرار مي‌شوند
جايي هم كه مفهومي را نشناسيم
به لغتنامه رجوع مي‌كنيم
آن‌جا هم «نسبت‌هايي» وجود دارند
كه آن مفهوم را نسبت به ساير مفاهيم نشان مي‌دهند

با اين نگرش
اگر هدف ما از كتاب خواندن اين باشد
بله
مي‌شود كتاب را در ده الي بيست دقيقه خواند
زيرا
مگر ارتباطات اصلي و نسبت‌هاي كليدي كتاب
آن نسبت‌هايي كه تازگي دارند
چند تا هستند
اصلاً چند تا مي‌توانند باشند؟!

اين كتاب* را خواندم
در زماني كوتاه
و تمام نسبت‌هاي مهم ميان مفاهيمش را
در اين نمودار نشان دادم
حالا خواندن اين نمودار چقدر زمان مي‌گيرد؟!
بيشتر از بيست دقيقه؟!



نمودار كامل را در اين نشاني ببينيد

تمام كتاب «مي‌خواست» همين نمودار را نشان دهد
اين روابط را
اين نسبت‌ها را
و نشان دادند
هم كتاب
و هم نمودار فوق
پس خواندن اين نمودار با خواندن كتاب برابري مي‌كند

پس كتاب چرا بيش از صد صفحه دارد
در حالي‌كه نمودار بيش از چند صفحه نيست؟
اين‌جاست كه دليل دوم هويدا مي‌شود
دليل دومي كه كتاب براي آن نوشته شده است

عبارت‌هاي كتاب درصدد «اقناع» ما هستند
باورپذيري
ايجاد پذيرش و قبول
اين‌كه بپذيريم نسبت‌هاي فوق برقرارند
عبارت‌پردازي‌ها به اين هدف صورت مي‌گيرند
اين‌كه يك نسبت
با نهاد و گزاره‌هاي متعدد توصيف مي‌شوند
ارجاعات متعدّد صورت مي‌گيرد
با پاورقي‌هاي فراوان
براي چه؟!
براي اين‌كه ما در «جريان» حركتي قرار بگيريم
كه ذهن‌مان را آماده پذيرش «نسبت‌ها» نمايد
فقط همين
البته كه اين هم دليلي منطقي‌ست
براي مطالعه گزاره‌هاي كتاب
كه نمودار، آن را به ما نمي‌دهد

اما دليل سوم
آن‌چه تا كنون ذكر شد براي تمام كتاب‌ها كه نيست
بعضي كتاب‌ها اصلاً نوشته مي‌شوند براي لذّت بردن
نه از «نسبت‌ها»
كه از اصل تركيب واژگان
و عبارت‌پردازي‌ها
بعضي كتاب‌ها اين‌طورند
مي‌خوانيم تا رؤيا ببينيم
تخيّل كنيم
مانند ديدن يك فيلم سينمايي يا شايد يك تصوير نقاشي
اين‌جا نه نسبت‌ها به تنهايي كفايت مي‌كنند
و نه حتي «جريان»‌ مفاهيم
اين‌جا تك‌تك واژگان در كنار هم
يك تابلوي زيبا مي‌سازند
و ما
براي تماشاي اين تابلوست كه كتاب را مي‌خوانيم
اين‌جا تندخواني اصلاً زيبا نيست
آهسته بايد خواند
در اين موارد هم نمودار نسبت‌ها مفيد نيست
و حرف كتاب را نمي‌گويد

از ميان اين سه دليل
من دليل نخست را برمي‌گزينم
قبل‌ترها شايد...
اما سال‌هاست
فقط براي شنيدن حرف‌هاي تازه
به نوشته‌ها گوش مي‌دهم
و براي همين
سريع مي‌خوانم
و به جاي ديدن واژگان
و حتي عبارت‌ها
فقط «نسبت‌ها» را مشاهده مي‌كنم
نسبت‌هايي كه در يك نمودار هم مي‌توان نشان داد
و تمام محتواي يك كتاب را
در كمتر از سي دقيقه «ديد»
و «فهميد»
من دقيقاً‌ وقتي كه كتاب را «نمودار» مي‌كنم
مي‌توانم بگويم آن را فهميده‌ام
و الا
وقتي در «جريان ذهني»‌ نويسنده وارد مي‌شوي
قضاوت دشوار مي‌شود
معمولاً آن مي‌شود كه او مي‌خواهد
و به نتيجه‌اي كه پيش‌بيني شده است
اما نمودار
محاسبه‌ها را بر هم مي‌زند
«جريان» را حذف مي‌كند
و فقط «نسبت‌ها» را نشان مي‌دهد
و قضاوت را صادقانه‌تر مي‌نماياند!

* اين كتاب يك كتاب خوب است
و من آن را با اشتياق و علاقه مطالعه كردم
و اگر در اين متن اشاره‌اش كردم
تنها به عنوان يك مثال بود
مثال براي مطلبي كه قصد داشتم عرض كنم
و گرنه هر كتاب ديگري نيز مي‌توانست به عنوان مثال ذكر شود
و غرض توصيف كتاب خاصّي نبود!


مطلب بعدي: نهار خوشمزه مطلب قبلي: شاخص هاي انقلابي بودن

نظرات

sarv: شايد اگر اين پيج عمومي نبود هر روز برايتان مي نوشتم.:(

شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۵۱ عصر
پاسخ: توكل بر خدا. إن‌شاءالله كه در پناه حضرت حق، تمامي مشكلات، به احسن وجه مرتفع گردد. خدا يارتان.
Sarv: كاش اين كلمات و جملات قدرتمند هر روز برايم مرور مي شد تا وقتي كه اين برزخ رو سپري كنم!!
ازتون ممنونم كه وقت گذاشتيد و راهنماييم كرديدشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۷:۵۵ عصر
پاسخ: شيفته نوشتنم، منتظر بهانه، مديون آنان كه بهانه مي‌آفرينند! تشكر از شما. موفق باشيد. :)
مجله پارسي نامه:
كاربر گرامي، سلام
در تاريخ شنبه 95 خرداد 22 نوشته شما با عنوان كتاب به زبان ساده برگزيده شده و در جايگاه تيتر يك در مجله پارسي نامه قرار گرفته است. دبير تحريريه ي اين انتخاب و دبير سرويس آن منيره غلامي توكلي بوده است. اميدواريم هميشه موفق باشيد.
شنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۶:۳۱ عصر
پاسخ: خيلي خوشحال شدم. باعث افتخار است؛ تيتر يك!!! باورش سخت. از لطف دوستان پارسي‌نامه سپاسگزارم كه اين توفيق را نصيب حقير نمودند.
sarv: در اقيانوسم و در چشمم از ساحل نشاني نيست
ميان موج ها غير از توكل ريسماني نيست
آقاي موشح ازتون ممنونم از دل گرمي كه بهم داديد
اما واقعيتش اميد برام شده ديوار در حال ريزشي كه از ناتواني بهش تكيه كردم و شايد اين ديوار ذره ذره تمامش ريزش كنه و من زير آوار نااميدي نتونم ديگه قدم از قدم بردارم!!!

راستش يه بخشي از پاسختون تو وجودم پارادوكسي از خوشحالي و ناراحتي ايجاد كرد؛(خيلي ها هم هستن كه از وقت پيدا شدنشون گذشته)
خوشحال از اين اميدي كه تو اين جمله موج ميزنه
اما ناراحتم از اينكه نكنه از وقت پيدا شدن من هم گذشته!!!!
اصلا حال خوبي ندارم
برام دعا كنيد
خيلي محتاجمشنبه ۲۲ خرداد ۱۳۹۵ - ۱:۵۷ عصر
پاسخ: چشم. من دعا مي‌كنم براي شما و همه مسلمانان اين سرزمين. فقط يك سلسله از ملازمات عقلي به نظرم رسيد ناگهان همين الآن، گزاره‌ها و قضايايي كه با هم لازم و ملزومند از نظر عقل: حروف دارند در مرورگر نقش مي‌بندند، پس من دارم آن‌ها را تايپ مي‌كنم، من براي تايپ با انگشتانم روي كليدهاي حروف فشار مي‌آورم، من براي فشردن كليدها بايد حيات داشته باشم و زنده باشم، پس من زنده‌ام كه دارم تايپ مي‌كنم، هر انسان ِ زنده‌اي فرصت براي تغيير دارد، پس من مي‌توانم تغيير كنم! پس چطور مي‌توانم از تغيير كردن نااميد باشم؟! ما انسان‌ها تا زنده هستيم، در امتحان هستيم. خداوند ما را مي‌آزمايد. آزمون‌ها پاسخ‌هاي ساده‌اي دارند. چيزي كه سخت است: اين‌كه چطور اين پاسخ‌هاي ساده را با «هواي نفس» خود سازگار نماييم! اما اگر دست از هوا و هوس برداريم و بي‌خيالشان شويم، عمل به پاسخ‌هاي ساده آسان است! وقتي به اطرافيانم مي‌نگرم، مي‌بينم بيشتر سختي‌شان همين است؛ جمع كردن بين «امتحان» و «نفس». دماغش بزرگ است، مي‌خواهد هم مؤمن باشد و هم دماغ قلمي داشته، تحت فشار است كه چطور توجيه نمايد تا مجوّز عمل بگيرد. چاق است و پرخور. هم مي‌خواهد خوش بگذراند و مطابق خواهش نفس بخورد، هم لاغر شود و به دستور سلامتي اسلام عمل كند! سختي‌ها را ما به خود مي‌دهيم، وقتي مي‌خواهيم بين دنياپرستي و خداپرستي جمع كنيم. اما اگر دنيا را رها نماييم، يك لحظه حتي تصوّر هم بكنيم، تمام سختي‌ها ناگهان محو مي‌شوند و خلاص! هيچ دشواري باقي نمي‌ماند براي انسان. ما قرار نيست دنيا را تغيير دهيم، ما فقط بايد رفتار خود را مطابق دستور كنيم، تا خودمان تغيير كنيم. باقي لطف خداست. راه هم روشن است. صراط مستقيم هيچگاه محو نمي‌شود. هدايت پيچيده نيست. خدا حاجات خير همه مسلمانان را به حق همين ماه عزيز تأمين و فراهم نمايد، إن‌شاءالله.
sarv: سلام
قبول باشه طاعات و عباداتتون
امشب نيومدم كه در مورد پستتون نظر بدم
امشب اومدم با يه خواهش!!!
ازتون ميخام برام دعا كنيد
حداقل تو اين ماه هرشب برام دعا كنيد
دعا كنيد كه پيدا بشم
يعنيگمشده م رو پيدا كنم
دعام كنيد كه سخت محتاجمجمعه ۲۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۰۸ عصر
پاسخ: سلام. چشم. من دعا مي‌كنم. شمام دعام كنيد. يه چيزي هست كه از گم شدن هم بدتره؛ نااميد شدن از پيدا شدن. همين‌كه اميدواريد پيدا بشيد، خيلي خوش به حالتون. اونايي كه از وقت پيداشدنشون گذشته و كم‌كم دارن نااميد مي‌شن، اگه نگيم شدن، اونا چه كنن؟! همين‌كه در تلاش براي پيدا شدنيد، پيدا شده‌ايد، اين از تناقض‌هاي معجزه‌آميز اين دنياست. انواع مختلفش هم وجود دارد؛ طالب علم مانند عالم، طالب شهادت مانند شهيد، طالب حقيقت مانند راه‌يافته و طالب پيدا شدن مانند پيدا شده. خداوند جابر ضعف‌هاي ماست. موفق باشيد در اين تلاش.
سلام: سلام
سپاسگذارم
چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱:۱۲ عصر
پاسخ: من قرائت سوره الرحمن آقاي قحطاني را خيلي دوست دارم. قرائت تأثيرگذاري دارند. به جاي قاري قبلي مي‌توانيد استفاده بفرماييد. در پناه حق. (سپاسگزارم صحيح است)
سلام: سلام ،آيا پيمودن اين مسير بدون استاد امكان پذير است؟من بي نهايت محتاج كلاس اخلاق هستم ولي متاسفانه همسرم از اين جو ها مي ترسد كه مريد و مرادي پيش بيايد و بحث هاي غير منطقي وووو...همين شب هاي ماه رمضان كه تا صبح الكي بيداريم كلي جلسات دعا و مناجات هست كه من محرومم حقيقتا گاهي كه پيش مياد و در اين جلسات شركت ميكنم تاثيرش رو در خودم ملموس حس ميكنم ولي خوب نميشود بدون اذن همسرم شركت كنم و اصلا خودش بايد ببرد كه امكانش نيست...البته حتما براي انسان با اراده همه چيز امكان دارد...من ديشب اتفاقي يك ترتيل جزء به جزء پيدا كردم كه هر جزء را در نيم ساعت ميخواند،خيلي خوشحال شدم و يك جزء را موفق شدم اينطوري بخونم البته وقت هيچ تدبري در اينطوري قران خواندن نيست ولي بي فايده هم حتما نيست همين قدرش هم از سر من زياده
چهارشنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۰:۱۵ صبح
پاسخ: سلام. ايشان صحيح مي‌فرمايند. آفت‌هايي در اين مسير هست كه خطر كردن را بر نمي‌تابد و عقل سليم، اگر يك‌بار حتي تجربه كرده باشد، ديگر خود را در معرض قرار نمي‌دهد. بنده نه يك‌بار، چند بار تجربه كردم و موفق نبودم. در نهايت اين نظريه را پسنديدم: صراط مستقيم از راه عمل به «احكام شرعي» مي‌گذرد. هر راه ديگري انسان را در معرض خطرات غيرقابل پيش‌بيني قرار مي‌دهد. اما متأسفانه آفتي كه امروز ما را گرفتار كرده و جامعه را مبتلا نموده، كتاب‌هايي‌ست كه پيوسته منتشر مي‌شوند و فضاي دين را فضايي «مريد و مرادي» جلوه مي‌دهند. هر جواني با مطالعه اين كتاب‌ها يا شنيدن قصه‌هاي‌شان مي‌پندارد حتماً بايد استادي پيدا نمايد و خود را مخاطب اين كلام حس مي‌كند: «طي اين مرحله بي‌همرهي خضر مكن». در صورتي كه مسأله اين‌طور نيست. استاد اخلاق را كسي نياز دارد كه پله واجبات و محرمات را طي كرده، حالا براي رسيدن به درجات كمال، بايد هم «تربيت» شود و هم «مربّي». اين‌جاست كه به مربّي نياز دارد و در آن مرحله، با توجه به قاعده لطف، پروردگار از باب اين‌كه خود، ولايت مؤمنين را بر عهده گرفته است، (الله وليّ الذين آمنوا) استادي اگر نياز باشد تأمين مي‌كند. ما هنوز در واجبات و محرّمات اسيريم، باور بفرماييد كه بسياري از ما اسيريم. به جاي تمام كتاب‌هاي ديگر، يك‌بار رساله عمليه را بايد از ابتدا تا انتها با دقّت بخوانيم و گناهان را از رفتار خود بالكل بزداييم. و گرنه گشتن دنبال استاد جز خسران در پي نخواهد داشت. زيرا انسان را مبتلا به افراد مدعي نموده، به انحراف مي‌كشد. فراموش نفرماييد كه هر كس به مرحله‌اي برسد كه «موسي» رسيد، خداوند خودش «خضر» را در مسيرش قرار مي‌دهد. ياعلي
سلام: سلام
خيلي دوست دارم قران بخونم ولي اصلاميلي بهش ندارم...قرائت العفاسي واقعا زيباست جزء يك رو دانلود كردم كه بخونم ولي متوجه شدم ايشان از جنگ يمن حمايت كرده و از شنيدن صداش منصرف و منزجر شدم....چقدر قران خوندن خوبه ولي نميدونم چه گناهي كردم كه لذتش رو نمي تونم حس كنم ...اگر مطلبي به نظر شما ميرسه كه براي اين مشكل مفيد باشه بفرماييد
سه‌شنبه ۱۸ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۱:۱۰ عصر
پاسخ: سلام. انسان قدرت تصرّف و تغيير در بسياري از اشياء پيرامون خود را دارد، مي‌تواند يك سنگ را ذوب و نرم نموده، شيشه بسازد. مي‌تواند خاك را گل كرده، انواع كوزه و ظروف متعدد خلق نمايد. اما انسان، بر اساس استدلالي فلسفي، نمي‌تواند «در خود» تصرّف كند و «حالات و روحيات» خود را تغيير دهد. ما انسان‌ها قادر نيستيم «نفس» خود را تغيير شكل دهيم. بلكه اين كار تنها از آن‌هايي بر مي‌آيد كه بر نفس ما تسلّط داشته باشند، خدا مي‌تواند ما را تغيير دهد. يادتان هست موقع سال تحويل چه مي‌خوانديد: حوّل حالنا الي احسن الحال. خداوند است كه حال عبادت مي‌دهد، يا مي‌گيرد. اما بر چه اساس؟! سنت‌هاي خداوند تغيير نمي‌كنند. در قرآن فرموده است كه: لاتجد لسنة الله تبديلا. اين سنت الهي است كه پاره‌اي امور بر حال عبادت مي‌افزايد و پاره‌اي رفتارها بالعكس. خدا رحمت كند استاد خوشوقت را، ايشان نيز مانند بسياري ديگر از بزرگان اخلاق و معرفت، مي‌فرمودند آن‌چه انسان را مي‌سازد و رشد مي‌دهد، انجام واجبات و ترك محرمات است. خواندن قرآن از مستحبات است. اگر انسان به مستحبات ميل و رغبت ندارد، حتماً حتماً و بدون شك جايي در واجب و حرام كم گذاشته است و هنوز كميتش لنگ است. خوب است يك بار رساله احكام را باز كنيم و تمامي واجبات و محرّمات آن را بررسي نماييم، ببينيم نكند اشتباهي در يك يا چند تا از آ‌ن‌ها كوتاهي كرده‌ايم. برويم كتاب‌هاي اخلاقي بخوانيم، مثلاً چهل حديث امام خميني‌ ره را كه فوق‌العاده است. مهم‌ترين رذائل اخلاقي را كه گريبان‌گير ماست معمولاً بيان فرموده‌اند. ببنيم آيا گرفتار دروغ هستيم، عجب هستيم، كينه يا حسد، غيبت يا... هر چه كه هست، آن را بيابيم. اگر تكليف واجب و حرام مشخص شد، انساني كه پله واجبات را طي كرد، مستحبات برايش لذّت‌بخش مي‌گردد. خداوند يعني در نفس او تغييري پديد مي‌آورد، بر حسب سنت خود، تا آن انسان حالات متفاوتي پيدا كند نسبت به خواندن قرآن مثلاً. موفق باشيد.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN