◄ موانع ساختاري پيشرفت اقتصادي، از ديدگاه سرمايهداري و اسلام
موانع ساختاري اقتصاد، از نظر كارشناساني كه براساس تعليمات نظام سرمايهداري آموزش ديدهاند، ايستادن در مقابل هرگونه انگيزشي است كه براي اقتصاد لازم است. مثلاً آنها "اصالت تنوع"، "مصرفگرايي"، و اموري از اين دست را كه از نظر مسلمانان ارزش خوانده نميشود، ارزش ميدانند. ارزش از منظر سرمايهداري، "تشديد تمايلات بشر" است، در حالي كه از نظر اسلام، عملي كه لذتطلبي را در بشر افزايش دهد، با ارزشهايش سازگاري ندارد.
در زمينه تقابل خرد ارزشهاي اقتصاد سرمايهداري و نظام اسلامي چند نمونه ذكر ميگردد: اسراف ـ به معناي نوعي مصرف كه توأم با تفاخر و تحقير كردن طبقه ديگر است ـ با ايدهآلهاي اسلامي نميسازد. مثلاً ساختن دكور براي "منزل شخصي" و يا "در محل كار و اجتماع"، كه آن "تفاخر" و "تجمل" را به نمايش گذارد، سبب "تحقير" ديگران شود و "حسد" و در پي آن "حرص" را در جامعه گسترش دهد، با ارزشهاي اسلامي مغاير است. اما براي فردي كه به وسيله قوانين جامعه سرمايهداري، سهم بيشتري از بازار سرمايه و ثروت را به دست آورده است، اين تفاخرها و تحقيرها، ارزش ميباشد. اين قوانين سبب شده تا افراد آن جامعه "حريص"تر گشته، حس "حسادت" در آنها بيشتر شود و جامعه به سمت شكاف طبقاتيِ بيشتر ميل كند.
يكي ديگر از تفاوتهاي ارزشي دو نظام، در مصرف مال و سرمايه است. مثلاً يك مسلمان بر اساس قوانين اقتصادي اسلام، در "مصرف"، الگوهاي خاص خود را دارد و براي لذت بردن هرچه بيشتر تحريكات مادي را، اساس كار قرار نميدهد، بلكه براساس ارزشهاي مذهبي سعي ميكند تا صرفهجويي، ايثار و مساوات را در جامعه رواج دهد. اما از منظر كارشناسان اقتصادي غرب، اين يك مانع اقتصادي است؛ چرا كه سبب ميشود ساختارها (ماشينهاي اقتصادي از نظر نيروي انساني) درست كار نكنند. از اين منظر، اگر سعي شود كه دغدغههاي مادي براي مردم اصل نباشد و از لذت جوييهاي مداوم نهي شوند، مانع بزرگي بر سر راه توسعهي اقتصادي به وجود ميآيد. در نظام سرمايهداري، چون طبقات محروم، تحقير ميشوند، لذا همواره احساس ميكنند كه بايد از تحقير خود جلوگيري كنند؛ پس تلاش بيشتري ميكنند. اما زماني كه مساوات در ميانشان برقرار باشد و تحقيري در كار نباشد، آنها تحريك نميشوند از نظر اقتصادي، منضبط عمل كنند و اين، يك مانع براي پيشبرد ساختارهاي اقتصادي است. ادامه دارد...