اول كساني هستند كه انكار ميكنند
وقتي حرف تازهاي ميآورد
حرفي فراموششده شايد
يك ايدئولوژي متفاوت
هر پيامي مخالفاني آشكار دارد
گروهي كه نميخواهند
ميخواهند گذشته بماند
هر چه كه هست
گروه محافظهكاران
اين گروه كافرانند
هر پيامآوري نخست با كافران روبهروست
قاسطين ستمكار
بعد از پيروزي تمام نميشود
به حكومت كه ميرسد
عمومي كه شد
پيام را پذيرفتند
همه كه نه
اكثر مردمي كه عقل دارند و ايمان
پنهانكار ميشوند
كساني كه باور ندارند
منافعي دارند
ظاهرسازي ميكنند
منافق ميشوند
اينها از قبليها خطرناكتر
مردمفريب هم
در بزنگاه خيانت ميكنند
ناكثين پيمانشكن
فتنهها اينها را كه پاك كرد
رسوا نمود
كفرشان آشكار شد
جامعه طرد كرد
منافق را ميپذيرد
جامعه مؤمن
تا وقتي نشناسد
بشناسد كافر ميشود
بيرون ميكند
حالا دشمن سوم خود را نشان ميدهد
آخرين سنگر شيطان
دشمني كه خودش هم نميداند
جاهل است
جاهلي كه پيام را درك نكرده
اشتباه فهميده
اما غرور و تكبّر نگذاشته
اينها متنسّكند اما جاهل
عبادت ميكنند و ايمان دارند
كافر نيستند و نفاق ندارند
اما فهم ندارند
هواي نفس امر را بر آنان مشتبه كرده
گمراه شده
بر گمراهي متأسفانه مصرّ
مارقين ضدحاكميت را ميسازند
به خاطر نهضت به نهضت حمله ميكنند
به خاطر دين سر دين را ميشكنند
به خاطر حفظ انقلاب تبر به تنه انقلاب ميزنند
تيشه به ريشه انقلابيگري
بدنام ميسازند
كافر و منافق را خوشحال ميكنند
عملشان ميريزد در جيب دشمن
نهضت را دشمنشاد كرده
در جبهه آنها عمل ميكنند
شهري كه تبر شده براي شهر، همكار مافياست
اولي اصلاً باور ندارد؛ نه در ظاهر و نه در باطن
دومي ظاهراً ايمان ميآورد؛ در باطن نه
سومي باور دارد، عميق هم؛ اما عمل ندارد
عمل او در مخالفت است
معترض است كه چرا پيامآور از پيام عدول كرده
چرا انقلابي به شعار انقلاب عمل نكرده
چرا نهضت ديگر در مسير نهضت نيست
اينها چيزهايي را نميبينند كه پيامبر ميبيند
امام ميبيند
رهبر ميبيند
آنها نميبينند و درك نميكنند
پس اعتراض ميكنند
قيام ميكنند
به نام انقلاب در جلوي انقلاب ميايستند
امام خميني (ره) دربارهشان نوشت:
«ديروز مقدسنماهاي بيشعور ميگفتند دين از سياست جداست و مبارزه با شاه حرام است، امروز ميگويند مسؤولين نظام كمونيست شدهاند!
تا ديروز مشروبفروشي و فساد و فحشا و فسق و حكومت ظالمان براي ظهور امام زمان ارواحنا فداه را مفيد و راهگشا ميدانستند، امروز از اينكه در گوشهاي خلاف شرعي كه هرگز خواست مسؤولين نيست رخ ميدهد، فرياد وا اسلاما سر ميدهند!
ديروز حجتيهايها مبارزه را حرام كرده بودند و در بحبوحهي مبارزات تمام تلاش خود را نمودند تا اعتصاب چراغاني نيمهي شعبان را به نفع شاه بشكنند، امروز انقلابيتر از انقلابيون شدهاند!
ولايتيهاي ديروز كه در سكوت و تحجر خود آبروي اسلام و مسلمين را ريختهاند در عمل پشت پيامبر و اهل بيت عصمت و طهارت را شكستهاند و عنوان ولايت برايشان جز تكسب و تعيّش نبوده است، امروز خود را باني و وارث ولايت نموده و حسرت ولايت دوران شاه را ميخورند!
راستي اتهام آمريكايي و روسي و التقاطي، اتهام حلال كردن حرامها و حرام كردن حلالها، اتهام كشتن زنان آبستن و حليت قمار و موسيقي از چه كساني صادر ميشود؟
از آدمهاي لامذهب يا از مقدسنماهاي متحجر و بيشعور؟
فرياد تحريم نبرد با دشمنان خدا و به سخره گرفتن فرهنگ شهادت و شهيدان و اظهار طعنها و كنايهها نسبت به مشروعيت نظام كار كيست؟
عوام يا خواص؟
خواص از چه گروهي؟
از به ظاهر معممين يا غير آن؟
بگذريم كه حرف بسيار است.
همه اينها نتيجهي نفوذ بيگانگان در جايگاه و در فرهنگ حوزههاست و برخورد واقعي هم با اين خطرات بسيار مشكل و پيچيده است.» (منشور روحانيت، 1367/12/3)
امروز دشمن واقعي انقلاب اينها هستند
از هر دو قبلي هم خطرناكتر!