خودم گفتم پشت و رو شوند
خواستم تا تجربه كنند
تجربه كودكي خودم را
درك نسبيّت را
بچه كه بودم خيلي دوست داشتم
از تخت يا مبل خود را آويزان كرده
همه چيز را وارونه ميديدم
مدتي كه ميگذشت
احساس ميكردم واقعيست
اين وارونگي
به آنها هم توجه دادم
تا ببينند
سيمهايي كه از زمين بيرون آمده
مانند گياه
و در انتهايشان
لامپ مانند يك گل روييده است
صندليهايي كه بر سقف چسبيده
فرشهايي
كه بلنديها را پوشانده
و آدمهايي
كه سر و ته راه ميروند!
دنيا را همانطور ميبينيم
كه ميبينيم
از جايي كه هستيم
و از موضعي كه هستيم
در وضعيتي كه هستيم يعني
آدم باشي
دنيا را آدموار
نباشي
غير آدموار ميبيني
نگاه ما در ديدن تأثير دارد
اين امر قابل انكار نيست
نتيجه:
مؤمن دنيا را متفاوت از كافر ميبيند
او براي خوشي قبل از مرگ
اين براي خوشي پس از مرگ
اولي موقتي
دومي جاودان و هميشگي
وقتي مرگ برسد ميفهميم كداممان بازندهايم
كدام برنده!