به نام خدا

در پارسي‌بلاگچه كنيم ۱۴

چهارشنبه ۱۰ شهريور ۱۳۹۵ - ۹:۰۰ عصر

سخن اين است كه آن تمدن كه آقا فرمودند؛ به فهم فقها است و نه لزوما ‌‌‌‌اسلامي كه امام مهدي عليه السلام ميآورند.
‌‌‌‌و فهم فقها هم نه همه ي فقها بلكه آن سلسله اي كه دنباله روي امام خميني ‌‌‌‌عزيز هستند.
‌‌‌‌اما گويي آسد منير مدعي بودند كه ميشود نوعي مدل تفاهم براي اين مسئله ايجاد ‌‌‌‌كرد.
‌‌‌‌چرا ميگوييد اين مسئله شدنيست؟؟
‌‌‌‌اقا خود مي فرمايند، اختلاف نظر علما خاصيت فقه و اجتهاد جواهري است.
‌‌‌‌بنده فكر ميكنم، در اين دوران دعوا سر اين نيست كه ما اصل اسلام را ميفهميم ‌‌‌‌يا نه؛
‌‌‌‌بلكه بايد با فهم فقهي
‌‌‌‌به دنبال او
‌‌‌‌البته با اجتهاد نوبه نو
‌‌‌‌فقط زمينه ظهور را فراهم كرد.
‌‌‌‌وگرنه حتي مدل كاملي از اسلام حتي در يك خانواده هم نميشود محقق كرد.
‌‌‌‌چرا كه ما نميتوانيم مراد متكلم را بفهميم.
‌‌‌‌از نظر حقير اينجا فقط مجموعه ادله اي كه بتوانيم پاسخ گوي پروردگار ‌‌‌‌باشيم كه بر اساس هواي نفس عمل نكرديم
‌‌‌‌بلكه انچه به عنوان اسلام فهميديم عمل كرديم است و نه غير آن.
‌‌‌‌يعني نميتوانيم دقيقا حقيقت و واقعيت را كشف كنيم.
‌‌‌‌بزرگوار بنده در حيطه علم كلام صحبت نميكنم؛ كه شما بفرماييد:
‌‌‌‌آيا اين كلام هم شامل اين حكم ميشود يا نه؟
‌‌‌‌و ديگر ادله ي طرح شده پيرامون شك در شناخت و.....
‌‌‌‌بنده در ارتباط با فهم وحي
‌‌‌‌استنباط
‌‌‌‌اجتهاد سخن ميگويم.
‌‌‌‌البته ادله ي عقلي را در ما قبل وحي به عنوان از بين برنده شكيات و شبهات
‌‌‌‌كارامد ميدانم.
‌‌‌‌اما در بطن دين به عنوان مصباح دين سخن بسيار است.
‌‌‌‌‌‌‌‌در مورد روش اعتماد ساز انبياء با شما موافق هستم.
‌‌‌‌اما در مورد اينكه آن عالم با فهم عميق غير قابل ارائه خود به عموم مردم ‌‌‌‌است كه جهت حركت را تشخيص ميدهد.
‌‌‌‌و همان طور كه فرموديد:
‌‌‌‌روش است براي تحقق آن چه با استنباط خود از وحي فهميده است.
‌‌‌‌شايد بنده از غرض آسد منير از ورود به مباحث و هدف ايشون بي خبر هستم.
‌‌‌‌حوب است كه شما بيشتر برايم بگوييد كه ايشان ميخواستند چه بكنند؟
‌‌‌‌و البته چرا فكر ميكردند كه ميشود اين كار را كرد؟

‌‌‌‌
فرمايش شما متين و ارزشمند
فقط يك سؤال براي من باقي مي‌‌‌‌ماند:
اگر در دوران غيبت نمي‌‌‌‌توانيم «مراد متكلم» را بفهميم
در دوران ظهور چطور بفهميم؟
در دوران حضور معصوم (ع) چطور فهميديم؟
اگر امروز در مراد متكلم ترديد داريم
وقتي مشافهتاً نيز حضرت (عج) با ما سخن بگويند
دليلي نداريم
تا اثبات كند قادر هستيم مراد متكلم را بفهميم
زيرا حضرت (عج) نيز با كلمات سخن مي‌‌‌‌گويند ظاهراً
همان‌‌‌‌گونه كه حضرت رسول (ص) با امت خود صحبت مي‌‌‌‌فرمودند
اگر هرمنوتيكي بيانديشيم و متن را صامت بدانيم
همان انسان هم اگر پيشاپيش ما بايستد
باز هم يك متن ديگر است
زيرا باز هم ما هستيم و سخنان او
تشكر

ممنون از پاسخ خوبتان
‌‌‌‌حال اجازه بدهيد به منشا اين بحث كه طرح شد باز گرديم.
‌‌‌‌ مسئله اين بود كه از كجا بفهميم چه كسي درست ميگويد؟ از كجا معلوم ما امروزي ‌‌‌‌راهي را برويم و بعد از سالياني عده اي اشتباه ما را كشف كنند و ما مدتي را به ‌‌‌‌انحراف رفته و كشانده باشيم.
‌‌‌‌خاطرتان هست وقتي بنده اين سئوالات را طرح كردم شما فرموديد كه سئوال بنده را ‌‌‌‌تقويت كرديد و بحث به مغز در خمره رسيد.
‌‌‌‌‌‌‌‌تقاضا دارم ربط اين دو مسئله را كمي برايم باز كنيد.
‌‌‌‌مايلم كمي هم از تجربه شما بدانم.(برايم خيلي مهم است)
‌‌‌‌ در اين مدتي كه در حوزه علوم اسلامي و انساني حضور داشتيد قطعا نظريات ‌‌‌‌مختلف و بعضا متناقض را ديده ايد. بنده هم ديده ام ولي نه به اندازه شما.
‌‌‌‌‌‌‌‌چه كرديد با اين همه نظرات وان قلت ها؟
‌‌‌‌كي درست ميگويد؟ چگونه تشخيص دهيم؟

‌‌‌‌
از تجربه خود اگر بخواهم بگويم
چنين قضاوتي درباره آن دارم
يك روز فهميدم فلان آدم، خوب است
حرف‌‌‌‌هايش را شنيدم
در مسير يادگيري دانش او پيش رفتم
رسيدم به يك جايي پس از مدتي
برايم واضح شد كه خطا مي‌‌‌‌كند
راهم جدا شد
چنين تصوري به نظرم مي‌‌‌‌آمد
كوهي بزرگ
قرار است به سمت قله حركت كنيم
طناب‌‌‌‌هايي آويزان است
هر كدام به جايي از كوه متصل
طناب را كه بگيري و بالا بروي
به انتهايش كه برسي
بايد طناب را تعويض كني
يكي ديگر به كارت مي‌‌‌‌آيد
قبلي ادامه ندارد

با انديشه استاد حسيني (ره) كه آشنا شدم
ايشان بسيار دقيق‌‌‌‌تر اين مطلب را تبيين كرده‌‌‌‌اند
در نظريه «سير اجمال به تفصيل» در علم
ايشان معتقد است كه حركت اشتدادي عالم
جامعه
و به تبع آن انسان
چنين سيري دارد
مهم اين است كه جهت را پاس بداري
اگر جهت انسان تعبّد باشد
در رويارويي با افراد
علوم
دانش‌‌‌‌ها و نظريه‌‌‌‌ها
و حتي حكومت‌‌‌‌ها و حكمران‌‌‌‌ها
متوجه مي‌‌‌‌شود كه كدام در جهت هستند
و البته پيشتازتر از او

اين را از طريق «عجز» مي‌‌‌‌يايد
استاد حسيني (ره) معتقد است كه ملاك برتري
ملاك حجيّت
ملاك درستي و صحّت
غلبه است
برتري‌‌‌‌اي كه مخاطب را به «عجز» برساند
معجزات انبياء را از همين رو مي‌‌‌‌داند
عجز و ناتواني
نوعي پذيرش در فرد ايجاد مي‌‌‌‌كند
با اين برهان است كه قرآن مردم را به توحيد فرامي‌‌‌‌خواند

استاد حسيني (ره) آغاز حركت بشر را از انتخاب جهت مي‌‌‌‌داند
جهت الهي يا جهت الحادي
او كه بخواهد در مسير عبوديت گام بردارد
آدم‌‌‌‌هايي را پيش‌‌‌‌روي خود مي‌‌‌‌بيند
وقتي در برابر نظريات و آراء آنان به عجز رسيد
تسليم مي‌‌‌‌شود
به اختيار خود
زيرا مي‌‌‌‌خواهد در جهت عبوديت باقي بماند
اما در مراحل بعدي كه رشد كرد
متوجه مي‌‌‌‌شود اين مقدار دانشي كه داشته
اين اطلاعات
اين نظريه‌‌‌‌ها
براي پله قبل بوده
اجمال داشته نسبت به حقيقت
اكنون تفصيل را در مي‌‌‌‌يابد
و اين ناشي از رشد است
وقتي به علم عمل كند
خداوند در او تصرّف مي‌‌‌‌نمايد
و ادراكات او را توسعه مي‌‌‌‌بخشد
او مي‌‌‌‌فهمد آن‌‌‌‌چه تا كنون فهميده نادرست بوده
ولي گريزي هم از آن نبوده
لذا از يك سو استغفار مي‌‌‌‌كند
و از سوي ديگر مي‌‌‌‌پذيرد كه راهي جز اين نداشته

شايد همين است كه قدما مي‌‌‌‌گفتند:
حسنات الابرار سيئات المقربين
هر مرحله از رشد
نسبت به گام بعدي اجمال و ابهام دارد
و نسبت به مرحله قبل تفصيل
اين است كه او نيز مي‌‌‌‌تواند افراد پشت سر خود را دستگيري و هدايت نمايد
ولي همچنان نيازمند افراد راهبر پيش روي خود است

حالا درست چيست؟
غلط چيست؟
از كجا بفهميم كدام نظريه نادرست است؟
نظرياتي كه در گذشته بوده و امروز باطل شده
آيا ترديد ايجاد نمي‌‌‌‌نمايد كه نظريات امروز هم باطل شود روزي؟

بر اساس نظريه استاد حسيني (ره) قطعاً چنين است
نظريات امروز هم باطل خواهد شد
و انسان به نادرستي آن پي خواهد برد
زيرا همه اين‌‌‌‌ها مخلوق بشرند
و بشر مطلق نيست
دانش خلق شده او نيز مطلق نيست
حدّ زماني و مكاني دارد
اما اين سبب نمي‌‌‌‌شود كه نظرياتي كه قرار است بعداً نقض شوند
امروز هم بي‌‌‌‌اعتبار باشند

مثلاً ايشان مدعي‌‌‌‌ست منطق صوري دوره‌‌‌‌اش به سر آمده
اما اين نظريه را در عصر خويش كارآمد مي‌‌‌‌دانست
امروز فضا عوض شده
جامعه اسلامي رشد كرده
نيازها متعالي شده
ديگر آن منطق پاسخ نتواند!

اين نسبيت علوم است كه استاد حسيني (ره) بدان معتقد شده
و مبناي فلسفه و روش‌‌‌‌شناسي خود را بر آن بنيان نهاده
از نظر استاد حسيني (ره) برترين نظريات
در هر عصر
از سنجش ميان آراء مختلف به دست مي‌‌‌‌آيد
قوي‌‌‌‌ترين نظريه
آن است كه ديگر آراء هم‌‌‌‌جهت با خود را به عجز بكشاند!


مطلب بعدي: چه كنيم ۱۵ مطلب قبلي: چه كنيم ۱۳

بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN