به نام خدا

در پارسي‌بلاگنسبت عقل و دين ۵۳

يكشنبه ۱۷ آبان ۱۳۹۴ - ۹:۰۰ عصر

ما زماني گزاره ي «مغز درون خمره» كه پاتنم عنوان مي كند خود متناقض مي گوييم كه نگاهي غير الهي به آن داشته باشيم.
يعني چه؟
يعني اصالت انسان را به جسم او بدهيم و ماده را در سرشت انسان اصيل بدانيم در صورتيكه در نگاه الهي اصالت انسان در روح اوست.
پس زماني كه مغز شخص الف را از جمجمه بيرون مي آورند و در خمره قرار مي دهند و در صورتي كه نگاه ما الهي باشد همان شخص الف در خمره قرار مي گيرد نه اينكه شخص الف در جمجمه بماند زيرا مغز شخص الف به همراه روحش كه اصالت اوست از جمجمه به خمره منتقل مي شود نه اينكه ديگر شخص الف نباشد.
و اينجاست كه اين گزاره ديگر خود متناقض نخواهد بود.

أحسنت
به نكته بسيار مهمي اشاره فرموديد
اين يكي از گرفتاري‌هاي ماست
تحليل رابطه روح و جسم
در فلسفه اسلامي

شايد شبهه «معاد جسماني» را شنيده باشيد
يكي از مسائل مهم و گرفتاركننده علم كلام و فلسفه
موضوعي كه با كلام ابن سينا بيشتر گره خورده است
جايي كه از نظرگاه فلسفي خويش
قادر نيست «جسماني بودن معاد» را ثابت نمايد
ولي به دليل ايمان خود
آن را مي‌پذيرد:
http://tahoor.com/fa/Article/View/25720

فلاسفه پس از شيخ نيز درگير اين مسأله بوده‌اند
و بايد به آن پاسخ مي‌دادند
اما مشكل اصلي كجاست؟!

دقيقاً در اين‌جا:
وجود نمي‌تواند با عدم منقطع گردد
و دو پاره شود!

دقت بفرماييد
اگر شيء الف معدوم شود
به نحوي كه ديگر «نباشد»
و سپس دوباره موجود گردد
آن ديگر شيء ب خواهد بود
نه شيء الف!
چرا؟!
زيرا قائلين به نظريه «وحدت شخصيه وجود»
نمي‌توانند بپذيرند دو وجود داراي شخصيت واحد باشند!

وجود اساساً يك امر يكپارچه و بسيط در فلسفه اسلامي‌ست
قابل تجزيه نيست
قابل تخلخل به عدم هم نيست
اگر حتي شما دو شيء را ببينيد كه در همه چيز مانند هم باشند
قطعاً دو تا هستند
زيرا دو وجود دارند
دو وجود منحاذ و متباين

علامه طباطبايي (ره) و بزرگان متأخر
بيشتر اين مسأله را با «محور گرفتن روح انسان» حل كرده‌اند
اين‌كه انسان اگر جسمش معدوم مي‌شود
روحش كه باقي‌ست
و شخصيت و هويت انسان به روح وي است

براي آن هم ادله‌اي دارند
مثل اين‌كه معاصي و فضايل انسان كه به پاي جسم وي نوشته نمي‌شود
اين‌كه تمام جسم چند سال يك‌بار عوض مي‌شود
سلول‌ها مي‌ميرند و سلو‌ل‌هاي جديد مي‌آيند
ولي اين انسان همان انسان است
پس هويت او به روح اوست
و آن باقي‌ست

دو تالي دارد اين نظريه
نخست اين‌كه بايد قبول كنيم جسم برزخي و آخرتي
متفاوت از جسم دنيايي‌ست
از نظر وجود يعني
وجودهاي مختلفي هستند
و ديگر اين‌كه
بايد به جاودانگي و عدم فناي روح معتقد شويم
به اين‌كه
اگر خداوند فرموده «كل من عليها فان»
شامل روح نمي‌گردد
پس روح مي‌ماند و از بين نمي‌رود
تا دو روح نگردد
و همان شبهه جسم درباره روح تكرار نشود
http://www.hawzah.net/fa/Seminar/View/79664

حالا اگر شما انسان را «روح» بدانيد
اين روح البته كه اگر از جمجمه به خمره منتقل گردد
هيچ تناقضي در كار نيست
اصلاً يك وجودي‌ست اين روح
كه غير از مغز است
اين‌جا ما يك وجود القايي محض داريم
يعني همان روح
يك‌بار به مغز در جمجمه القاء شده
و بار ديگر به مغز در خمره
نه مغز در جمجمه «من»‌ هستم
و نه مغز در خمره «من» هستم
هر دو
دو ظرف هستند براي «من»

با اين‌نگاه
شبهه مغز در خمره اصلاً منتفي‌ست
بحث بر سر ظرفيت و جابه‌جايي «من» از يك ظرف به ظرف ديگر است
دانشمند خبيث هم نمي‌تواند اين انتقال را صورت دهد
تنها خدايي كه اين روح را در يك ظرف قرار داده
مي‌تواند آن را بيرون كشد و در ظرف ديگر نهد
چرا كه در فرض ما
دانشمند هم يك انسان است
او كه خودش فرشته نيست
از ملائكه نيست كه فراتر از انسان
بتوانند روح را مستقل از جسم درك نمايند

اما اگر مانند استاد حسيني(ره) و البته شايد خود ابن‌سينا
جسم و روح را متعلّق به هم بدانيم
در ارتباط با هم
و انسانيت انسان را به اين «تركيب» تصوّر كنيم
بگوييم «من» متشكل از روح و جسم به صورت پيوسته است
با هم
اين‌جا ديگر نمي‌توانيم آن‌چه شما فرموديد را معتقد گرديم
تا روح از جسم خارج مي‌شود
ديگر «من» نيست
و اگر در جسم ديگري قرار بگيرد
يك «هويت» ديگر پديد مي‌آيد

در هر صورت اين بستگي به نظريه شما درباره واقعيت روح دارد
و تعريف انسان

در اين ميانه مشكل اصلي در اين‌جاست
كه وقتي سخن از روح به ميان مي‌آيد
ما در حال صحبت كردن در موضوعي هستيم
كه قوه تفكّر ما قادر به تحليل آن نيست
اگر عملكرد عقل را سنجشي بدانيم
اين‌كه تا مقايسه نكند
تا دو چيز را با هم نسنجد
دركي از هيچكدام ندارد
درباره با هويت و چيستي روح
نمي‌توانيم قضاوتي نماييم
عقل خود را يعني قادر نمي‌دانيم به حكم دادن
اين‌جاست كه درباره معاد جسماني و برزخ هم بايد قائل به تعبّد شويم
هر آن‌چه پروردگار فرموده بپذيريم
و قبول كنيم
كه عقل ما راهي ندارد تا آن را اثبات يا نفي نمايد
زيرا محيط به موضوع مورد بحث نيست

موفق باشيد

[ادامه دارد...]


مطلب بعدي: نسبت عقل و دين ۵۴ مطلب قبلي: نسبت عقل و دين ۵۲

نظرات

سودا: اصالت ماهيت و اصالت وجود را به زباني بسيار ساده توضيح دهيد، لطفادوشنبه ۳۱ خرداد ۱۳۹۵ - ۱۲:۰۷ صبح
پاسخ: مي‌دانيم واقعيتي هست و تمام آن‌چه مي‌بينيم و لمس مي‌كنيم خيالي نيست و مي‌دانيم وقتي به اين واقعيت فكر مي‌كنيم، دو مفهوم از آن در ذهن‌مان نقش مي‌بندد؛ نخست «چيستي» آن و ديگر «هستي» آن. مثلاً زردآلو، رنگ و اندازه و مكان و زمان آن را درك مي‌كنيم كه توصيفگر چيستي زردآلو هستند. يك چيز ديگر نيز در ذهن داريم كه به ما نشان مي‌دهد «اين زردآلو هست». حالا ما هستيم و دو مفهوم از يك واقعيت! قاعده‌اي فلسفي مي‌گويد: يك چيز نمي‌تواند منشأ دو چيز باشد. يكي از اين دو مفهوم؛ چيستي يا هستي، بايد از شيء خارجي به ذهن ما آمده باشند، يعني متأثر از آن باشند و ديگري بايد ساخته ذهن ما باشد. اين‌جا اختلاف است ميان فلاسفه. بعضي مي‌گويند ما «ماهيت» (به عربي) يا همان «چيستي» (به فارسي) را از خارج ذهن خود به دست آورده‌ايم. يعني واقعيت علّت شده و در ذهن ما ماهيت ساخته است. گروهي ديگر مي‌گويند خير، بلكه واقعيت خارجي، «هستي» يا همان «وجود» (به عربي) را در ذهن ما ايجاد كرده و ما به خاطر ويژگي‌هاي خاص اين مفهوم وجود بوده كه ماهيت و چيستي آن را در ذهن خود ساخته‌ايم و براي آن مثلاً نام زردآلو گذاشته‌ايم. هر كدام از اين دو نظريه، به تناقضاتي در فلسفه منجر مي‌شوند و نمي‌توانند جواب بعضي از اشكالات را بدهندف به همين دليل سبب شده كه هر گروه بتواند به ديگري حمله نموده و آن را نقض كند. اما نظريات جديد بيانگر اين است كه هر دوي اين نظريه‌ها با يك مشكل ريشه‌اي مواجه است. به «ريشه داشتن» يك مفهوم در خارج از ذهن مي‌گويند «اصالت». بنابراين اصالت وجود يعني ريشه داشتن و منشعب شدن مفهوم هستي از واقعيت خارجي و اصالت ماهيت يعني ريشه داشتن مفهوم چيستي در واقعيت خارجي. و چون فلاسفه معمولاً نمي‌بذيرند كه هر دو مفهوم از واقعيت اخذ شده باشند، هر كدام كه يكي را اصيل دانسته، ديگري را اعتباري فرض كرده، يعني ساخته و برداخته ذهن خويش دانسته است. موفق باشيد.
بازگشتنسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ شايد سخن حق سال نشر18نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس سال برچسب‌ها35نوشته‌هاي وبلاگ بر اساس برچسب بيشترين نظر34نوشته‌هاي وبلاگ با بيشترين تعداد نظر مجموعه‌نوشته‌ها27پست‌هاي دنباله‌دار وبلاگ
صفحه اصليبازگشت به صفحه نخست سايت نوشته‌ها986طرح‌ها، برنامه‌ها و نوشته‌ها مكان‌ها75براي چه جاهايي نوشتم زمان‌ها30همه سال‌هايي كه نوشتم جستجودستيابي به نوشته‌ها از طريق جستجو وبلاگ1366با استفاده از سامانه پارسي‌بلاگ نماها2چند فيلم كوتاه از فعاليت‌ها آواها10تعدادي فايل صوتي براي شنيدن سايت‌ها23معرفي سايت‌هاي طراحي شده نرم‌افزارها36سورس نرم‌افزارهاي خودم معرفي6معرفي طراح سايت و آثار و سوابق كاري او فونت‌هاي فارسي60تعدادي قلم فارسي كه معمولاً در نوشته‌هايم استفاده شده است بايگاني وبلاگ1354نسخه محلّي از نوشته‌هاي وبلاگ خاندان موشّحبا استفاده از سامانه شجره‌ساز خاندان حضرت زادبا استفاده از سامانه شجره‌ساز فروشگاهدسترسی به غرفه محصولات فرهنگی
با اسكن باركد صفحه را باز كنيد
تماس پيامك ايميل ذخيره
®Movashah ©2018 - I.R.IRAN